دوستان عزیز سلام،
عزاداریهاتون قبول🌺
اربعین گذشت، بعضی از شما عزیزان موفق به زیارت شدید و به پیاده روی مسیر بهشتی کربلا مشرف شدید و عده ای هم بنا به دلایل مختلف موفق به حضور فیزیکی در این مسیر نشدید، هرچند با پای دل، عازم مشایه شدید و لحظه به لحظه با زائرا هم قدم شدید... 😢
امروز ما در ستون #شکوه_خانواده خدمت شما هستیم تا بخونیم خاطراتتون رو✍
اونهایی که رفتین از حال و هوای این زیارت برامون بگید، خصوصا اگه کوچولوهاو فرزندان دلبندتون همراهتون بودن🖤
اونایی هم که موفق به رفتن نشدید، برامون از حال و هوای اربعین در فراق ارباب و کربلا بگین، چجوری به خانواده و بچه ها این روزها رو حال و هوای اربعینی دادین؟ 💔
منتظر دریافت خاطراتتون هستیم، در آیدی:
@Ayeneh24372
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام ✋
باتوجه به شناختی که از بچه های خودم دارم
سفر اربعین براشون طاقت فرساست
برای همین هر سال نماینده مون (پدر خانواده ) رو به نیابت از خانواده راهی سفر اربعین میکنیم🖤
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#تجربه_نگاری
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام و وقت بخیر .✋
خدارو شکر امسال هم لطف ائمه شامل حالمون شد و زیارت اربعین نصیبمون شد ...همراه با چهارتا فرشته هام به زیارت عتبات رفتیم ...😌
همه بهم میگفتن نرو هوا گرمه بچه هات مریض میشن سخته ...ولی من و همسرم گفتیم زیارت اربعین یعنی طعم سختی رو چشیدن ...و این سختی ها ذره ای ناچیز در مقابل سختی های اهل حرم امام حسین (ع)نیست.😭
هرچند پیاده نرفتیم چون ما خودمون تو شهر کوفه موکب داریم ولی به نیت، چند قدمی رو تا مسجد سهله پیاده رفتیم ... 🖤
به مدد امام حسین( ع ) بعداز ۲۰ روز همگی سلامت به خونه برگشتیم ..و الان که تو خونه ایم دلتنگ روزهایی هستیم که تو موکب مشغول خدمت به زائرا بودیم ....😭
ان شاالله خدا کمک کنه و سال دیگه هم بتونم همراه بچه ها زیارت اربعین رو حتما برم 🙏🙏🙏
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#تجربه_نگاری
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام علیکم.✋
100 تا پیکسل از قم خریده بودیم که اینجا به خادمای حسینی بدیم ولی به هرکسی که یه پیکسل دادیم، یه جریانی داشت که در نوع خودش جالبه... 😍
اولین پیکسل رو در صبح روز دوشنبه در مرقد باصفا ولی غریبانه سامرا دادیم. میخواستیم نماز صبح بخونیم و از نیروهای نظامی، قبله رو پرسیدیم.
نشونمون داد و با خوش رویی گفت:اگر وضو میخواهید بگیرید، آب موجود هست.اگر خانم میخواهد وضو بگیرد، آب هست. اگر تشنه هستید، آب خنک هست. سجاده و مهر آورد تا نماز بخوانیم. ☺️
نیازی نداشتیم اما خستگی چندین ساعت سوار ماشین بودن رو از تنمون بیرون کرد. زندگی واقعی و مدینه فاضله واقعی اسلامی همینه. یعنی هرجایی باشی و هر موقعیتی داشتی حتی اگر افسر جاافتاده عراقی باشی، برای خدمت به مسلمانان و شیعیان تواضع داشته باشی و سعی خودت رو برای کمک انجام بدی. 👌
پس از نماز، اولین پیکسل یا حسین رو به اون افسر عراقی دادیم.🌺
پبکسل دوم رو در موقع گشت مرقد امامین در کاظمین دادیم.
خانم خادم که داشت کوله مون رو میگشت، به پیکسل که رسید، با ذوق گفت:جمیل😍
پیکسل یا عباس بود.❤️
با احترام گفتم:هدیه...
نپذیرفت. گفتم :هدیه تبرکی من قم سیده معصومه...
با ذوق گرفت و بسیار تشکر کرد و واقعا اصطلاح طوطیای چشمانش کرد رو اینجا بابد بکار برد.
چه کسی فکر میکرد یه پیکسل کوچک انقدر ارزش داشته باشد.
پیکسل سوم رو هم به خادمی که موبایل ها رو در کاظمین امانت میگرفتند، دادم.
موبایل ها رو باید تحویل میدادیم. بهشون گفتم:موبایلمو به شارژ میزنید؟
با اینکه در حیطه کارشون نیست، برامون به شارژ زد. بعد موبایل همسرم رو بهشون دادم. گفتم:میشه اینم بزنید؟
گفت:شارژ خودت که تموم شد، بعدی رو میزنم. اما همین که گفتم، پس بدهید برم جای دیگه بزنم، گفت:نه نه... برد و کمی دورتر، موبایل های خودشون رو دراورد و برای ما رو به شارژ زد.😊
اینجا هم وقتی موبایل هارو تحویل گرفتیم، پیکسل بعدی رو هدیه دادم.🌺
انقدر مهربون هستندکه هدیه رو نمیپذیرند چون خدمت به زوار رو وظیفه خودشون میدونن. هیچ توقعی ندارند. اما بهش گفتم:این فرق میکنه. این هدیه تبرکی از قم است.😍
با ذوق گرفت و تشکر کرد.🤩
همه جای دنیا، شیعیان حرم های اهل بیت رو دوست دارند و حتی جان خودشون رو فدای اون میکنند. این چیزی هست که در محاسبات دنیوی غربی ها نمی گنجد. چگونه جوانان از جان خود میگذرند تا وجبی از حرم اهل بیت آسیب نبیند.
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#تجربه_نگاری
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام،خواستم چند تا نکته برای پیاده روی اربعین با حضور بچه ها بگم که امیدوارم برای مخاطبین مفید باشه🙂
ما برای خودمون، لباس خاصی نمیبریم و به علت گرمای عراق، سریعا خشک میشه. پس هر روز یا یه روز درمیون میشستیم.
برای بچه ها 3دست کافیه. اون هم برای اتفاقات احتمالی مثلا هنگام برودت هوا، میتونن روی هم بپوشن. یا درصورت بیماری، ممکنه لباس زیادتر نیاز بشه.👚👕
داروهای گیاهی مثل آویشن، بارهنگ(برای تب و رودل کردن)، نبات، چهارتخم، خاکشیر، آبلیمو و عسل. روغن زیتون برای دل درد، سرما(پهلو و شکم)، ماساژ. 🌿
داروهای شیمیایی مثل استامینوفن، دیفن هیدرامین، سرماخوردگی برای بچه ها و خودمون.💊
پوشک درصورت بچه کوچک داشتن و کرم های سوختگی.
کرم برای نیش حشرات.
پماد برای عرق سوز شدن.
دو تا چفیه برای تمامی مصارف.
دو تا ملحفه نازک که زیر بچه ها، در کالسکه پهن میشه و در موکب ها، میتونه زیرانداز یا روانداز باشه و جایی هم نمیگیره.☺️
خوراکی های کوچک و خشک مثل بیسکوییت طبیعی یا سویق.🥧
خوراکی های کوچک و سرگرم کننده مثل شکلات، لواشک.🍭
اسباب بازی کوچک و سرگرم کننده مثل بادکنک.🎈
چند سنجاق قفلی.
نخ و سوزن.
ناخن گیر.
هدیه برای دیگران. 🎁
شامپو کوچک و صابون خمیری یا صابون کوچک یا صابون رنده شده برای استفاده راحت تر. 🛁
کلاه آفتابی درصورتیکه قصد حرکت در گرما و آفتاب دارید. 🧢
فعلا اینا به ذهنم رسید. 😅
البته لازمه بگم باوجود همه این چیزها، ما کوله بسیار کوچکی به نسبت پنج نفره بودنمون داشتیم و از بسیاری از زوار، کوله کوچکتری داشتیم.☺️
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#تجربه_نگاری
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام خدمت مجموعه مهر فرشته ها و مخاطبین بزرگوارتان
دوست دارم خاطره و تجربه مو بگم شاید به درد دوستان بخوره برای سال های بعد ان شاء الله
چند سال بود که دوست داشتم برم پیاده روی اربعین، با اینکه تا حالا نرفته بودم،دوست داشتم که اولین سفر کربلا م با پیاده روی اربعين باشه...
از اونجایی که کوچولومون چهار ماهش بود، بهم میگفتن که نرو به خاطر بچه ها، اذیت میشن، بچه ها مون هفت ساله سه ساله و چهار ماهه هستن☺️
بالاخره تصمیممو گرفتم
گفتم بریم، قسمت شد که مامانم و مادرشوهرم هم همراهمون بودن الحمدلله
سفرمون هیئتی کاروانی بود، حدود 45 نفر میشدیم... توی مسیر تا مرز خیلی اذیت کننده نبود خداراشکر🤲
در طی سفر، گرمای شدید هوا احساس میشد و به توصیه یکی از دوستان که قبل از سفر بهم گفته بود، یکی از کهنه های پوشک بچه ها که نگهشون داشته بودم رو با خودم آورده نمدار کردم و انداختم روی سر کوچولو که گرما خیلی اذیتش نکنه...
بالاخره راه افتادیم به سمت حرم آقا امیرالمومنین علیه السلام.. تو همین مسیر بودیم که گل پسر هفت ساله مون دل درد شدید گرفت،، خیلی دعا کردم که مریض نشه،خوابشم به هم ریخته بود و این مسئله هم روی دل دردش تاثیر داشت، الحمدلله به خیر گذشت... 😌
توی مسیر و حرم آقا امیر المؤمنین خیلی شلوغ بود ضریح آقا رو ندیدم با اینکه زیارت اولم بود ولی با توجه به شرایط و شلوغی جمعیت سعی کردم زیارت ناراحت نشم.😢
توی این مسیر کالسکه در خدمت گل پسر سه ساله مون بود، چون بغل کردن اون سخت تر بود و خواب بود 😬
پسر هفت ساله مم الحمدلله خودش می اومد البته بعضی از مسیر را که خیلی خسته میشد تو کالسکه پشت سر داداشش مینشست... نی نی هم بغلم بود، من کوله مو گذاشتم روی دسته های کالسکه، از این بابت مشکلی نداشتم الحمدلله، نی نی رو هم نوبتی با یکی از دوستام بغلش میکردیم😇
ما کلا روی هم رفته 700 تا عمود را پیاده روی کردیم، تقریبا نصف کل مسیر پیاده روی
برای کوله هامون چرخ خریدیم چون مادرا واقعا سختشون بود حمل کوله هاشون😓
چرخ رو هم یکی از اعضا ی کاروان میکشید
بعضی جاها که گریه میکرد یه موکبی پیدا میکردم و شیرش میدادم. چون عمود ها رو از قبل مشخص کرده بودیم برای استراحت زیاد نگران گم کردن هم کاروانیان نبودم به علاوه دوستمم همراهم بود و تنها نبودیم خداراشکر🙂
توی این چند روز نی نی چند دفعه اومد که سرما بخوره اما الحمدلله به خیر گذشت، چون هوای اونجا خیلی گرم و خشک بود سعي میکردم سرش روی ملاجش و جلوی بینیش رو با روغن بنفشه بادامی چرب کنم که الحمدلله خیلی موثر بود😎
(یه نکته: روغن بنفشه بادامی برای عرق سوز شدن تاثیرش از بعضی از پماد های سوختگی هم بیشتر بود)
ولی یکی دو روز آخر دیگه روی زبونش به خاطر گرمای هوا گرمایی ریخته بود بیقرارتر شده بود خوابش خیلی کم شده بود گریه که میکرد یک ریز بود و تا شیر نمیخورد آروم نمیشد، چون هنوز بهش غذا نمیدادم خودم سعی میکردم اگه گیرم می اومد غذاهایی که طبع خنک دارن بیشتر استفاده کنم ،ولی باز هم با اینکه پارچه روی سرش بود گرمای هوا را نمیشد کاری کرد😟
برای کم نیاوردن انرژی هم مویز و بادام با خودم آورده بودم و بابت کم نشدن شیرم مقداری کشک طبیعی آورده بودم که خیلی موثر بودن😋 خداراشکر
الحمدلله زیارت خیلی خوبی بود تونستم ضریح آقا رو ببینم... زیارت حضرت ابوالفضل عليهالسلام هم فقط گنبد آقا را از بین الحرمین دیدم و سعی کردم که خودمو راضی نگه دارم!
حرم با روضه های حضرت علی اصغر علیه السلام بیشتر میسوختم چون دیده بودم که بچه خودم با اینکه سعی کردم کنترلش کنم و بعضی جاها آب جوشیده خنک شده بهش میدادم ولی باز هم گرمای هوا بیقرارش کرده بود گریه هاش بیشتر شده بود و....😭😭
اینها انگار لذت معنوی منو بیشتر کرده بود الحمدلله رب العالمین
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#تجربه_نگاری
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
ما
کرب وبلاییم
همین حوالی ها...
سه کیلومتری تا بهشت😭
طفل شیرخواربیقراری دارم از دیشب
شیر میخواهد..
به سینه ام میکوبد
چنگ میزند
با گریه و بغض رهایم میکند
دلم خون میشود مستاصل میشوم 😔
به اطراف نگاه میکنم
اینجا
در کشوری غریب چه کنم
کم شیر شده ام...
مضطربم
اینبار هم ..... سیرنشده 😭
به سمت شیر اب میروم
اب قطع شده 💧
لحظه ای چندقطره می اید ودوباره.....
بغض میکنم.. 😔
دستان کوچکش را میان دستم فشار میدهم به لبم نزدیک میکنمو ارام میبوسم...
باهمان قطرات کمی صورتش را خیس میکنم
خبربه اطرافیان می رسد!
با دست مرا نشان میدهند...
میگویند مادرفاطمه کم شیر شده😔
کسی کاسه ای خرما می اورد..
دیگری لیوان چایش را به من میدهد...
برایم شربت خنک وگوارا می اورند
خنکیش کار را تمام کرد..
بغض، جگر را خون کردو دیده ام را تر
قطره های اشکم روی دستم میریزد
سلام میدهم لیوان را به لب میگذارم
در دل
صدا میزنم
بانو
به یاد شما
وبه نیابت از طفل شیرخوار شما
مینوشم 🖤🖤🖤
نخواهید در این سرزمین
شرمنده ی طفل شیرخوارم شوم😭😭😭😭
بانو رباب روضه ی شما
روضه ی تمام مادرانیست که کم شیر میشوند
بی شیر میشوند
لب های طفلشان گاهی از دیر رسیدن به اب خشک میشوند
افتاب میخوردند
سرخ میشوند
بی حال میشوند
ما مادرها
مدام روضه داریم
روضه های مجسم خانگی
روزی طفل شیرخوارمان روضه خانمان میشود
روزی دگر کودک خردسالمان با گریه های بی امان و بابا گفتنش
امروز
من دست به دست شده طفلم را روی دست زنان دیدم
چنگ زدن وبی ثمر ماندنش را 😭😭
امروز بااجازه ی شمابرای اولین بار
با شرم
در این دیار
کام طفلم را با اب باز کردم 😭😭😭
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha
سلام خدمت مجموعه مهر فرشته ها و مخاطبین بزرگوارتان
دوست دارم خاطره و تجربه مو بگم شاید به درد دوستان بخوره برای سال های بعد ان شاء الله
چند سال بود که دوست داشتم برم پیاده روی اربعین، با اینکه تا حالا نرفته بودم،دوست داشتم که اولین سفر کربلا م با پیاده روی اربعين باشه...
از اونجایی که کوچولومون چهار ماهش بود، بهم میگفتن که نرو به خاطر بچه ها، اذیت میشن، بچه ها مون هفت ساله سه ساله و چهار ماهه هستن☺️
بالاخره تصمیممو گرفتم
گفتم بریم، قسمت شد که مامانم و مادرشوهرم هم همراهمون بودن الحمدلله
سفرمون هیئتی کاروانی بود، حدود 45 نفر میشدیم... توی مسیر تا مرز خیلی اذیت کننده نبود خداراشکر🤲
در طی سفر، گرمای شدید هوا احساس میشد و به توصیه یکی از دوستان که قبل از سفر بهم گفته بود، یکی از کهنه های پوشک بچه ها که نگهشون داشته بودم رو با خودم آورده نمدار کردم و انداختم روی سر کوچولو که گرما خیلی اذیتش نکنه...
بالاخره راه افتادیم به سمت حرم آقا امیرالمومنین علیه السلام.. تو همین مسیر بودیم که گل پسر هفت ساله مون دل درد شدید گرفت،، خیلی دعا کردم که مریض نشه،خوابشم به هم ریخته بود و این مسئله هم روی دل دردش تاثیر داشت، الحمدلله به خیر گذشت... 😌
توی مسیر و حرم آقا امیر المؤمنین خیلی شلوغ بود ضریح آقا رو ندیدم با اینکه زیارت اولم بود ولی با توجه به شرایط و شلوغی جمعیت سعی کردم زیارت ناراحت نشم.😢
توی این مسیر کالسکه در خدمت گل پسر سه ساله مون بود، چون بغل کردن اون سخت تر بود و خواب بود 😬
پسر هفت ساله مم الحمدلله خودش می اومد البته بعضی از مسیر را که خیلی خسته میشد تو کالسکه پشت سر داداشش مینشست... نی نی هم بغلم بود، من کوله مو گذاشتم روی دسته های کالسکه، از این بابت مشکلی نداشتم الحمدلله، نی نی رو هم نوبتی با یکی از دوستام بغلش میکردیم😇
ما کلا روی هم رفته 700 تا عمود را پیاده روی کردیم، تقریبا نصف کل مسیر پیاده روی
برای کوله هامون چرخ خریدیم چون مادرا واقعا سختشون بود حمل کوله هاشون😓
چرخ رو هم یکی از اعضا ی کاروان میکشید
بعضی جاها که گریه میکرد یه موکبی پیدا میکردم و شیرش میدادم. چون عمود ها رو از قبل مشخص کرده بودیم برای استراحت زیاد نگران گم کردن هم کاروانیان نبودم به علاوه دوستمم همراهم بود و تنها نبودیم خداراشکر🙂
توی این چند روز نی نی چند دفعه اومد که سرما بخوره اما الحمدلله به خیر گذشت، چون هوای اونجا خیلی گرم و خشک بود سعي میکردم سرش روی ملاجش و جلوی بینیش رو با روغن بنفشه بادامی چرب کنم که الحمدلله خیلی موثر بود😎
(یه نکته: روغن بنفشه بادامی برای عرق سوز شدن تاثیرش از بعضی از پماد های سوختگی هم بیشتر بود)
ولی یکی دو روز آخر دیگه روی زبونش به خاطر گرمای هوا گرمایی ریخته بود بیقرارتر شده بود خوابش خیلی کم شده بود گریه که میکرد یک ریز بود و تا شیر نمیخورد آروم نمیشد، چون هنوز بهش غذا نمیدادم خودم سعی میکردم اگه گیرم می اومد غذاهایی که طبع خنک دارن بیشتر استفاده کنم ،ولی باز هم با اینکه پارچه روی سرش بود گرمای هوا را نمیشد کاری کرد😟
برای کم نیاوردن انرژی هم مویز و بادام با خودم آورده بودم و بابت کم نشدن شیرم مقداری کشک طبیعی آورده بودم که خیلی موثر بودن😋 خداراشکر
الحمدلله زیارت خیلی خوبی بود تونستم ضریح آقا رو ببینم... زیارت حضرت ابوالفضل عليهالسلام هم فقط گنبد آقا را از بین الحرمین دیدم و سعی کردم که خودمو راضی نگه دارم!
حرم با روضه های حضرت علی اصغر علیه السلام بیشتر میسوختم چون دیده بودم که بچه خودم با اینکه سعی کردم کنترلش کنم و بعضی جاها آب جوشیده خنک شده بهش میدادم ولی باز هم گرمای هوا بیقرارش کرده بود گریه هاش بیشتر شده بود و....😭😭
اینها انگار لذت معنوی منو بیشتر کرده بود الحمدلله رب العالمین
#اربعین
#هم_قدم_با_مادران_تا_بهشت_کربلا
#تجربه_نگاری
#شکوه_خانواده
https://zil.ink/mehre_fereshteha