. به بهانه روز میلاد امام حسین ع جانمان🥹
.
.
.
کاچی پختن را دوست دارم، تعریف از خودم نباشد... کاچی هایم هم خوب میشود.... ما رسم داریم آن را برای مادرهای تازه زایمان کرده می پزیم.... من هم گاهی به نیت مادر ائمه در روز میلاد شان، کاچی میپزم!
امروز هم به نیت مادر حسین جانمان ع کاچی ام را هم میزدم..... در فکر مادرش بودم... که حسینش ع را دنیا آورده... در حالیکه حسنش ع تنها یازده ماه سن دارد، لابد طفل نوپایی است شیرین و پر تلاطم....
مادرش خدیجه س هم که سالهاست به جوار رحمت حق رفته....
زائویی کم سن و سال بدون مادر.....
طبق تاریخ اسما که همان اوایل عروسی حضرت زهرا س بوده و بعدا شوهر کرده و رفته.... فضه هم سالهای بعدتر به آنها ملحق شده.....
پس کنیز و کمکی هم نداشته بانوی ما.....
همسرش هم که سخت مشغول کار بیرون از منزل بوده، ولیِ خدا بوده حتما کارهای فرهنگی زیادی هم بر دوشش بوده .... اصلا همان سالهایی بوده که تازه از جنگ احد گذشته بوده و تعداد غزوات، درگیری های اجتماعی و جهاد زیاد بوده.....
بوی آرد تفت خورده ام بلند شده..... بازهم مرا در فکر بانوی زائویم، میبرد
اصلا نمیدانم کسی برای بانوی ما غذای گرمی برده آن روزها؟
آسیاب که خودش میچرخیده..... شاید دل سنگ اوهم از دست تنهایی بانوی ما نرم شده بوده....
کاش ما بودیم و میرفتیم کمک.... مثلا با حسنش ع بازی میکردیم، یا حسیشنش ع را میخواباندیم تا او کمی بخوابد.....
اسم حسین ع که می آید بی اختیار دنبال زینب س میگردم در خانه ی بانو....
باورش برایم سخت است، تنها نه ماه بعد.....
زینبش س هم دنیا آمده.....
آب را روی آرد تفت داده میریزیم، قل قل میزند و قوام می آید....
بهتر که حساب میکنم،
بانوی من در روزهایی که همسرش درگیر غزوه خندق بوده.... فرزند سومش را هم دنیا آورده....
عطر گلاب و زعفران خانه مان را پر کرده.....
کاش من بودم و برای بانوی عالم کاری میکردم......
کاچی حاضر است........
کاش میشد یک کاسه را هم میبردم در کوچه های تنگ و بی رحم مدینه.....
اسم کوچه آمد.... اشک هایم روی صورتم قل میخوردند....
وقت دعاست...
خدای من....... به برکت این ماه عزیز.... کمکم کن کمی بیشتر شبیه بانویم باشم..... اگر دنیا جای راحتی بود... قطعا لایق ترین بانوی عالم برای آن زهرای علی ع بود ....
#بانوی_دو_عالم
#فرزندآوری
#جهاد
#کاچی
#زائو
#انتظاری_به_سبک_مادرانه