eitaa logo
دکتر میثم لطیفی
413 دنبال‌کننده
579 عکس
77 ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبديلًا» عروج سید محرومان؛ خادم ملت و پیرو پاکباز ولایت معظم فقیه که بر سینه مالامال از امیدش همواره نشان می‌درخشید را به محضر ولی‌الله الاعظم اروحنا فداه و رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی امام خامنه‌ای، ملت شریف ایران، همسر مکرمه و خاندان عزیز ایشان تسلیت و تهنیت عرض می‌نمایم. حضور ایشان در عرصه خدمت همواره پر از برکت بود و پرکشیدن عارفانه وی در شب میلاد ولی نعمتش درس‌آموز و مایه مباهات است. ایشان حقیقتا  صادقانه و خستگی‌ناپذیر و الگویی مثال‌زدنی در و است. از خداوند متعال توفیق استمرار خدمت مسئولان به ملت شهید‌پرور ایران اسلامی را خواستارم و سلامتی و طول عمر مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) را از پروردگار تبارک و تعالی مسئلت می‌نمایم.
این مصوبه جزو آخرین مصوباتی بود که با تأکید و حضور و دفاع جانانه رئیس جمهور شهید آیت الله رئیسی در هیأت وزیران به تصویب رسید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
به بهانه اعزام آخرین کاروان حجاج کار واجب خدمت به مردم را برای عمل مستحبی حج تعطیل نکنید. چهارشنبه شب، جلسه خودمانی چند نفر از وزرا و معاونین رئیس‌جمهور بود. بحث‌های متعددی طرح شد. درباره حج امسال هم صحبت شد و اینکه آخرین کاروان، فردا عازم سرزمین وحی می‌شود. گفتم خیلی دوست داشتم مشرف شوم. مادرم برای اولین‌بار امسال مشرف شده‌اند و به من گفتند بیا که در اعمال کمکم باشی. پدرم هم با آرزوی حج تمتع در اوایل کرونا به رحمت خدا رفته‌اند و دوست داشتم به نیابت ایشان بروم؛ ولی متأسفانه جور نشد. آقای اسماعیلی وزیر ارشاد گفت من امسال از طرف دولت عربستان دعوت شده‌ام؛ ولی کارهایم زیاد است و نمی‌توانم بروم. با طرف عربستانی صحبت می‌کنم؛ اگر قبول کردند جای من بروید. پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲ ساعت ده تا اذان ظهر جلسه مشترک قوه مجریه و قضائیه بود. گوشی همراهم نبود. از جلسه که آمدم بیرون دیدم گوشی چند بار زنگ‌خورده است. از وزارتخانه تماس گرفته بودند. زنگ زدم. گفتند کار سفر حج‌تان درست شده است. اگر می‌خواهید تشریف بیاورید هزینه سفر را واریز کنید و ساعت نه شب فرودگاه همدان باشید که آخرین کاروان از آنجا اعزام می‌شود. باورم نمی شد؛ با خوشحالی وصف‌ناشدنی رفتم دفتر رئیس‌جمهور. نماز ظهر و عصر را به امامت خواندم. بعد از نماز موضوع حج را گفتم. گفتم با آخرین کاروان می‌روم و با اولین کاروان برمی‌گردم. با روحیه معنوی که حاج‌آقا داشت فکر می‌کردم فی‌الفور موافقت می‌کند. گفت حداقل دو هفته طول می‌کشد. اگر مستحبی است نباید بروید؛ ولی اگر واجب است من مانع نمی‌شوم. گفتم به نیابت از پدر می‌خواهم بروم و به مادرم می‌خواهم کمک کنم. گفت در هرصورت خودت در امام صادقی و صاحب نظری، تصمیم با خودت. ولی قاعده من این است که کار واجب خدمت به مردم را برای عمل مستحبی حج تعطیل نکنید. در مسیر برگشت به منزل خیلی در فکر بودم که چه کنم. دلم می‌گفت برو، آقای رئیس‌جمهور هم که محکم نگفتند نرو! اول با قران یادگاری مرحوم پدرم استخاره کردم آیه «قد اجیبت دعوتکما» آمد؛ پیش خودم فکر کردم یعنی خیلی خوب؛ برو! با حاج‌آقا عمویم که از علمای قم است مشورت کردم. گفت به پدر واجب نبوده به شما هم واجب نیست، به حرف حاج‌آقا گوش کنید. در یک برزخ عجیبی بودم. برخی از دوستان و آشنایان می‌گفتند برو و برخی می‌گفتند نرو. تا ساعت چهار فرصت داشتم تصمیم بگیرم که بروم یا نروم. در یک کشاکش فراوان و کشنده که قابل وصف نیست نهایتاً به جمع‌بندی رسیدم که نروم. جمعه حالم خیلی گرفته بود. شنبه ۳ تیر از دفتر رئیس‌جمهور زنگ زدند. گفتند آقای رئیس‌جمهور گفته است آقای لطیفی برای تغییر ساعت کارکنان در تابستان متنی تهیه و بخشنامه کند که برای خانم‌های دارای فرزند خردسال و افراد توان‌یاب ساعت شروع کار منعطف باشد که به ایشان فشار نیاید. این یعنی حواس رئیس جمهور هست و کار هم هست و... بعد از ظهر یکشنبه ۴ تیر جلسه دولت بود. آقای رئیس‌جمهور که وارد هیئت وزیران شد با هم خوش‌وبش کردند. به من هم لبخند معناداری زدند. احساس کردم خرسند بودند که بالاخره خودم به جمع‌بندی رسیدم. رسم‌شان این بود که اول جلسه هئیت دولت چند توصیه اخلاقی داشته باشند. آن روز لابه‌لای حرف‌ها گفتند: در همین جایگاه خدمت به مردم، به اذکار و ادعیه توجه کنیم. باید از ملکه فرقان بهره‌مند شویم و این ملکه با توجه‌ به خدا ایجاد می‌شود. آقایان بدانید مقدمه جامعه‌سازی، خودسازی است. روحش شاد و در ملکوت اعلی به طواف بیت المعمور مشغول بله | ایتا | روبیکا | ویراستی
انصافاً هم جامع و هم با جزئیات، مطالب خوب و قابل استفاده‌ای گفتند. بعد از جلسه با آسانسور رفتیم پارکینگ سازمان. در آسانسور گفتند: آقای دکتر لطیفی، شما جوان‌های خوب و با انگیزه‌ای را در این سازمان جمع کرده‌اید؛ از شما انتظار دارم تحول ایجاد کنید. گفتند در دفتر رئیس جمهور با رئیس بانک مرکزی جلسه‌ای دارند و الا دوست داشتند بیشتر بمانند و به اتاق همه کارکنان سر بزنند. گفتند به همکاران سلام مرا برسانید. چند برگه‌ای که نوشته بودم و فرصت نشد در جلسه بگویم را به ایشان دادم که مطالعه کنند. ساعت یازده رفتند. بعد از رفتن ایشان، بلافاصله معاونین را جمع کردم. به دکتر مشفق گفتم صحبت‌های حاج‌آقا کامل پیاده شود و تکلیف هر کس مشخص تا بر اساس زمان‌بندی حرکت کنیم. امروز روز مهمی برای همه ما و نظام اداری بود که رئیس جمهور وقت گذاشتند و شخصاً به سازمان‌مان آمدند. این یعنی ایشان می‌دانند که این سازمان چقدر مهم است و می‌تواند منشأ تحول در و کشور باشد.