eitaa logo
محمد ابراهیم کفیل
2هزار دنبال‌کننده
635 عکس
612 ویدیو
356 فایل
لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون انعام/127 ارتباط با ادمین @mekafil1348 @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
💠طلبه، به عنوان مبلغ دین و معنویت، دایما از خدا و دین سخن می‌گوید، مردم را به آن فراتر می‌خواند و خدا‌جویی در اعمال را توجیه می‌کند. این وظیفه شغلی می‌تواند آن مفاهیم عالی را برای او، به سخنان معمولی و عادی تبدیل کند و به مرور سرچشمه معنویت، در درونش بخشکد. این خطر، برای روحانی و مبلغ دینی، بسیار جدی و مخاطره آمیز است. راه علاج آن است که روحانی، جدای از دعوت عام خلق به خدا و معنویت، فرصت‌های خلوت برای خود بجوید و با مراقبه و محاسبه، به تذکار نفس بپردازد و با تقویت ارتباط شخصی با خدا، از آن خطر جدی رهایی یابد: اهل علم بایستی علاوه بر واجبات به مستحبات هم بپردازند نمی‌گویم که همه مستحبات را به جا بیاورید ولیکن بعضی از مستحبات وجود دارد که مکمل واجبات است. توجه، ذکر، نافله، دعا، بزرگ داشتن ایام برجسته، گاهی توجه و راز و نیازی در نیمه شب این‌ها چیزهایی است که اهل علم نمی‌تواند نداشته باشد. شما اگر خدای ناکرده جانب وصل به خداوند و اتصال به معنویت را از دست بدهید با توجه به این که مراجعه دینی به شما زیاد است،‌ اندکی بگذرد خالی خواهید شد. انسان اگر مرتب برای مردم حرف بزند و جواب آن‌ها را بدهد و برایشان بگوید خالی می‌شود درست مثل استخری که از یک طرف خالی می‌شود، ولی از طرف دیگر پر نمی‌شود و آب تازه‌ای وارد آن نمی‌گردد. معنویت در درون انسان، پوچ خواهد شد. بنابراین خیلی لازم است، هم چنان که دستی برای فیض بخشیدن به سوی مردم دارید دستی هم برای فیض گرفتن از معنویت داشته باشید. و این ممکن نیست، مگر با توجه و ذکر و خشوع و توسل. (مقام معظم رهبری) 1371/11/8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از حالا به بعد نوکر ما باش حکایتی ناب و شنیدنی از حضرت آیت الله شب زنده دار«دام ظله»
اعمال شب ۱۹ ماه مبارک رمضان
چهره منکران امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن کریم.docx
22.1K
اللّهمّ العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد
بسم اللّه الرحمن الرحیم قال أمیر المؤمنین علیه السلام: أَسْعَدُ النَّاسِ مَنْ‏ : - عَرَفَ‏ فَضْلَنَا - وَ تَقَرَّبَ إِلَى اللَّهِ بِنَا - وَ أَخْلَصَ حُبَّنَا - وَ عَمِلَ بِمَا إِلَيْهِ نَدَبْنَا - وَ انْتَهَى عَمَّا عَنْهُ نَهَيْنَا. - فَذَاكَ مِنَّا وَ هُوَ فِي دَارِ الْمُقَامَةِ مَعَنَا. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم 115 في ضرورة الإمامة و وصف من عرفهم ..... ص : 115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام یوسف رحیمی   با آنکه استقامت تو فرق مي کند اين روزها حکايت تو فرق مي کند   اينجاست درد، دشمنت آخر غريبه نيست بعد از رسول، غربت تو فرق مي کند   دستان حيدري تو را صبر بسته است با ديگران اسارت تو فرق مي کند   دستي که روي فاطمه ات را نشانه رفت فهميده بود غيرت تو فرق مي کند   سیلی به روی ام ابیها تو را شکست آقای من! مصيبت تو فرق مي کند   گفتند بعد فاطمه از پا فتاده اي حق داشتي امانت تو فرق مي کند   سي سال پيش! اين در و ديوار شاهدند اصلاً شب شهادت تو فرق مي کند
اشعار شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام محسن عرب خالقی   آخرین نفس   این چشم ها به راه تو بیدارمانده است چشم انتظارت ازدم افطارمانده است   برخیز و کوله بارمحبت به دوش گیر سرهای بی نوازش بسیارمانده است   با توچه کرده ضربه آن تیغ زهردار مانندفاطمه تنت ازکارمانده است   آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست زینب برای بستن آن زار مانده است   آرام ترنفس بکش آرام تربگو چندین نفس به لحظه دیدارمانده است   ازآن زمان که شاخه یاست شکسته شد چشمت هنوزبر در و دیوار مانده است   سی سال رفته است ولی جای آن طناب بر روی دست و گردنت انگارمانده است   می دانی ای شکسته سرآل هاشمی تاریخ زنده درپی تکرارمانده است   ازبغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست باقی آن برای علمدارمانده است
خطر جدی کم‌اهمیت‌شدن مظاهر دینداری در چشم نخبگان! فرض کنید اگر ۱۰۰ نفر در یکی از پارکهای تهران قرار می‌گذاشتند برای برگزاری یک پارتی عمومی، یا مثلا ۵ نفر با هم قرار می‌گذاشتند که هر کدام در گوشه‌ای از تهران روی سکویی بروند برای کشف حجاب، یا ۱۰۰۰ نفر در مراسم تشییع یک خواننده جمع شوند، یکدفعه چطور اهالی رسانه همگی جامعه‌شناس می‌شوند و تمام صفحات مجازی پر می‌شود از تحلیلهای فوق تخصصی!! که ببینید جامعه به کدامین سو در حرکت است و مسیر گذشته و حال و آینده کشور را بر اساس همان یک رویداد چند نفره تحلیل می‌کردند... اما حالا فرض کنید که چند هزار نفر از مردم خودشان را به سختی بیاندازند و سحرگاه برای مراسم شبهای قدر راهی قطعه شهدا شوند؛ آن هم مراسمی که بدون هرگونه تبلیغ و اطلاع‌رسانی‌ای برگزار شده. آیا درباره این پدیده و پدیده‌های مشابه بسیار هم اهالی رسانه و جامعه شناسانِ افتخاری و تحلیلگرانِ متخصصِ در همه امور چند خط می‌نویسند؟! یا وقتی نتایج نظرسنجی یک مرکز معتبر درباره علاقه اکثریت مردم برای حضور در مراسم شبهای قدر منتشر می‌شود، این موضوع هم محور تحلیل‌مان می‌شود یا بی توجه از کنارش رد می‌شویم؟! نمی‌دانم این چه مرضی است که همه‌مان را دچار کرده... که آن ۵ نفر و ۱۰۰ و ۱۰۰۰ نفر به سرعت به چشم‌مان می‌آید و تبدیل می‌شود به مبنای تحلیل ما درباره همه اتفاقات جامعه، اما اینگونه اتفاقات معنادار بزرگ که کم هم نیستند را نمی‌بینیم و از کنارش به سادگی گذر می‌کنیم! نویسنده: صدری نیا @nafahat_graphic
گفته بودی مردم ایران ز دین برگشته اند؟!! . . @nafahat_graphic . . گوشه هایی از ماه رمضان پر شور ایران عزیز؛ سال 1402
💠 خاطره ویژه | امانت 🔸️تقریباً چهل‌وپنج دقیقه‌ای به اذان مغرب و عشا مانده بود. رفته بودم منزل حاج‌آقا به ایشان سری بزنم. تنها بودند؛ حتی حاج‌خانم هم نبودند. حاج‌آقا داشتند پاهایشان را چرب می‌کردند. سال‌ها بود زانودرد و پادرد همپایشان شده بود. دکترها روغن‌هایی را تجویز کرده بودند و باید هر روز پایشان را چرب می‌کردند. 🔸️احوال‌پرسی همیشگی و خوش‌و‌بشی کردیم. حاج‌آقا همچنان مشغول بودند که از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. می‌خواستند بگویند متکا را بیاور که کلمه‌اش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم. 🔸️سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقه‌ای سکوت شد. رو کردند به من و بغض‌آلود و با صدای لرزان گفتند: «آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش می‌رود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست و یادمان رفت آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟ اگر گفتند که امامت کیست و یادمان رفت، اگر گفتند کتابت چیست و یادمان رفت! آنجا باید چه کنیم؟» آن بغض سنگین اشک شد و کم‌کم از چشمانشان سرازیر شد. 🔸️ این سؤال را تکرار کردند. گفتند: «چه کار کنیم؟» فکر می‌کردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.«به نتیجه ای رسیدی؟ فکر کردی؟» همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظه‌به‌لحظه تشدید می‌شد. 🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوب‌لباسی‌. عطرهای دم‌دستی‌شان را آنجا می‌گذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» 🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» 🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بوده‌ام و حالاتشان را دیده‌ام، اما در سن‌وسال خودم و در موقعیت‌هایی که با حاج‌آقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. 🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. 🔺️خاطره ای از نوه آیت الله مصباح یزدی(قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸