eitaa logo
ملت امام حسین (ع)🇵🇸
156 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
12.5هزار ویدیو
49 فایل
ما ملت امام حسینیم❤️‍🔥 ارتباط با ادمین و خادم کانال https://eitaa.com/M_kaheh82
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ الان دیدن داره ----------------------------------------------- اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری... به سوی ظهور🌷 @zohore_emamezaman
اینو به سلطنت طلبها نشون بدید جیغ میکشن میرن توی کابینت قایم میشن @haghagigat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨سلاحی قوی تر از اتم... سردار حاجی زاده  : ساتب بهترین و شگفت انگیز ترین سامانه توپ لیزری ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یحیی السنوار در آخرین تصویر از خود چه پیام هایی فرستاد؟ "آخرین تصویر از یحیی السنوار به گونه‌ای است که گویی دارد یک آغاز را رقم می‌زند"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاخام یهودی: اگه اعتقادش رو برگردونیم میتونیم نابودش کنیم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نجات حرفه‌ای جان یک دختر توسط پلیس؛ که در پارک ملل ساری قصد خودکشی داشت! می‌د‌انید چرا اینگونه محتواها، ضریب انتشار بالایی نمی‌گیرند؟ چون: ✓اولا ما انسان‌ها عموما دچار هستیم؛ لذا برای اخبار منفی، ارزش بیشتری قائل هستیم تا اخبار مثبت! ✓ثانیا رسانه‌های معاند متأسفانه ما را شرطی کرده‌اند؛ لذا عموما آن‌ها هستند که اولویت‌های ذهنی و میزان واکنش به رویدادها را تعیین می‌کنند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاخام یهودی: اگه اعتقادش رو برگردونیم میتونیم نابودش کنیم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ عالم عامل... 👈" رهبر انقلاب هم تلاش برای افزایش فرزندآوری را فرض عنوان کردن، هم کمک به مردم لبنان و جبهه مقاومت را" و به حق ایشون بانوی تراز انقلاب اسلامی هستند.👌🏻
🔥اعتراف کن کجایی؟🐭 ❗️سوراخ موش؟🐀🐀🐀 🇮🇷 ☫ 🇮🇷 ﷽ نقطه سر خط محمّدرضا وفائی التماس اندکی تفکر و تامل! http://eitaa.com/Vafaei3598 @t.me/vafaei3598 ارتباط با مدیر کانال: @Diplomatic_resane مطالب این کانال هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆آینده انقلاب اسلامی ،نظام جمهوری اسلامی وجنگ ونابود ی اسلامی 🔆🍀سخنرانی مرحوم دشتی 🍀 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥موضوع: چرا هیأت سکولار ما را به امام زمان(علیه السلام) نمی رساند؟ ✅ قیمه نذری و روضه آری ولی مرگ بر اسرائیل نه! 🎞سخنران:حجة الاسلام محمدرضا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬چرا خدا جلوی ظلم اسرائیل در غزه ولبنان رو نمی گیره؟ چرا معجزه ای نمیشه؟ چرا ما۰۰۰ 🎙حجت الاسلام - نزدیک- است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆آینده انقلاب اسلامی ،نظام جمهوری اسلامی وجنگ ونابود ی اسلامی 🔆🍀سخنرانی مرحوم دشتی 🍀 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم  و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)  راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان....  بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم....  سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد...  آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و  پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم  و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...  ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم....  " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز  مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید...  بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب  خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم....  هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم....  به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم  که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...  به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟  آیا همسرم ؟  🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ....  با چشمان سرخ و گریان همسرم  مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه  می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم....  اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود....  به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم....  مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم...  مثل دیوانه ها شده بودم....  عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم....  می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....  🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...  وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ❤️‍🩹اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن😭
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم  و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)  راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان....  بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم....  سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد...  آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و  پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم  و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...  ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم....  " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز  مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید...  بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب  خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم....  هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم....  به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم  که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...  به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟  آیا همسرم ؟  🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ....  با چشمان سرخ و گریان همسرم  مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه  می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم....  اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود....  به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم....  مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم...  مثل دیوانه ها شده بودم....  عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم....  می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....  🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...  وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ❤️‍🩹اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن😭
هدایت شده از  جدیدترین اخبار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظریفِ نا د ا ن بگو ببینم کجای دستت دقیقا درد میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟ لعنت خدا و فرشتگان بر خائنین احمق https://eitaa.com/gam1234
🔺عکسی از حرکت خلاقانه خانم معلم هرمزگانی 🔹تصویری از اقدام خلاقانه یک خانم معلم هرمزگانی مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته است. خانم طیبه گورانی، معلم کلاس اول در هرمزگان روز جهانی کودک پارچه‌ای به بچه‌ها می‌دهد تا روی آن نقاشی بکشند، بعد با آن پارچه لباسی می‌دوزد و می‌پوشد و به مدرسه می‌آید؛ می‌گویند جیغ و شادی بچه‌ها تا هفت کوچه آن طرف تر رفته است./برترین ها
سرباز بود اسیر شد اسیر بود آزاد شد آزاد بود فرمانده شد فرمانده بود رهبر شد رهبر بود شهید شد شهید بود اسطوره شد ‌ یادش گرامی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم
‏ ❌ پروژه شیلی سازی ❌ ♨️نمیدونم تا حالا از پروژه سازی چیزی شنیدین یا نه ؟ در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی که اوج حکومتها و دولتهای پدید آمده از کودتای آمریکایی در منطقه آمریکای‌لاتین بود ولی برخلاف خواسته آمریکا، در رئیس جمهوری مردمی روی کار آمد با نامِ (سالوادور آلنده ) ‏ دولتها و نظامیانِ وابسته به آمریکا که از حمایت CIA برخوردار بودند با شعار مبارزه با کمونیسم و مبارزه با شوروی همه حکومتهای مردمی رو قلع و قمع میکردن اما استثنائا درشیلی به مشکل برخوردن... سرنخِ تمامِ کودتا ها و توطئه‌ها هم,طبقِ معمول درسفارت آمریکا بود. آلنده (رئیس جمهور مردمی) شیلی با آگاهی از این مسئله راه‌های ارتباطی با سفارت آمریکا رو محدود کرده بود. او با پشتوانه مردمی به رهبری قدرتمند در منطقه آمریکای لاتین تبدیل شده بود. بطوریکه در خودِ ارتش هم ازش حمایت میکردن و کسی را یارای مخالفت با آلنده نبود... در این شرایط تمام راه های کودتا بسته شده بود و آمریکا در این کشور به مشکل بر خورده بود. طوریکه غربی‌ها شیلی رو هم به مثل کوبا از دست رفته میپنداشتند، اینجا بود که سازمان سیا ، موقتا فرمول انقلابات‌رنگین و مخملی رو تعطیل کرد و از راه مکر و تزویر وارد شد. سیا با استخدامِ افراد نفوذی و استفاده از جاسوسهایی که در بدنه‌ دولت‌ آلنده داشتند، هزینه خدمات را در کشور بالا بردند. خدماتی مثلِ هزینه درمان هزینه سوخت هزینه تحصیل هزینه بهداشت هزینه رفت و آمد ووو... هدف آنها ایجادِ قحطی‌های مصنوعی در کشورِ شیلی بود، ‏نفوذیها،برای فقرا صف های طولانی جهت پرداخت کوپن‌های غذا و یا یک کاسه سوپ و یا سبد کالا ترتیب میدادند و طی آن افرادی را وارد صف‌ها میکردند تا به آلنده فحاشی کنند. آنها مرتب به مردم القا میکردند که سایه جنگ بر کشور سایه افکنده‌... ‏نفوذیها مرتب به مردم القا میکردند که سایه جنگ بر کشور سایه افکنده (میگفتند ناوهای هواپیمابر در اقیانوس بسمتِ آبهای شیلی حرکت کردند ) و خطرِ قحطی‌ها و گرسنگی‌های کشنده، بزودی و قریب الوقوع خواهد بود! و تقصیر تمام این بدبختیها به گردن رهبر و اعتقادات ِضد آمریکایی اوست ! نفوذی‌های cia سوبسیدها( یارانه‌ها) رو برداشتند و قیمتها لحظه‌به‌لحظه بالاتر میرفت. آنها آلنده که در اوج محبوبیت بود رو مسئول این قحطی‌ها و کمبودها معرفی میکردند‌ قیمتِ آب و برق رو بالا بردند و نان و مایحتاجِ مردم در انبارها عمدا از بین میرفت اما بدست مردم نمیرسید. ‏رادیوی اسپانیایی زبانِ‌ آمریکا دلیلِ این مشکلات را دکتر آلنده معرفی میکرد ، و به مردم القا میکرد که سیاستهای غلط و ضدآمریکایی او کشور رو به ناکجا آباد برده و مردم اگر خواهان برآورده شدن خواسته های حداقلی برای زنده ماندنِ خود هستند، باید دست از حمایت از آلنده بر دارند ! ‏آمریکائیها آلنده و خانواده شو با دروغ، کاسب تحریم معرفی میکردند که از کنارِ تحریمهای اقتصادی آمریکا به ثروتِ هنگفتی رسیده‌اند. آنها با انواع و اقسام شیوه‌های تبلیغاتی (رهبر رئیس ‌جمهورِ محبوب ‌شیلی ) را نا کارآمد معرفی میکردند و آلنده را ترور شخصیت می‌نمودند. کار بجایی رسید که مردم و انقلابیونِ شیلی به خیابانها ریختند و فریاد می‌زدند: ♨️ما عدالت نمی‌خوایم ♨️ما آزادی نمی‌خوایم ♨️ما برابری نمی‌خوایم ما نان می‌خوایم تا از گرسنگی نمیریم...! مردم با هدایت پینوشه ( نظامی شیلیایی که مامورِ سیا بود) به کاخ ریاست ‌جمهوری حمله‌ ور شدند و رهبر ‌آلنده را سر بریدند. 💢معترضان که روزی حامی آلنده بودند با چاقو و چوب به رهبرشون هجوم بردن و سرشو از بدن جدا کردند! دولت مردمی آلنده سقوط کرد و پینوشه بلافاصله با کشتاری تاریخی که در شهرِ سانتیاگو به راه انداخت قدرت رو بدست گرفت. و ابتدا همان مردمی را که سرِ آلنده را بریده بودند کُشت و سپس برای زهرِچشم گرفتن حکومت ‌نظامی اعلام کرد و هزاران نفر دیگه از مردم رو به جوخه های تیرباران سپرد ‏این پروژه در سال۶۰ خورشیدی هم قرار بود توسط بنی صدر در ایران اجرا شود، که انقلابیونِ ایرانی ، بدرستی دست بنی‌صدر را خواندن و در تظاهرات‌ هایی که برعلیه ایشون در گوشه و کنارِ کشور برگزار میشد شعار میدادن: ابوالحسن پینوشه ایران نمیشه که منظور ابوالحسن بنی صدر بود. و البته صد درصد باز هم آمریکا در ایران پینوشه هایی در آستین داره که با توجه به موقعیتِ ویژه ایران، این پینوشه ها دیگه نظامی نیستند و اتفاقا حتی خود نیز اعلام میکنند که سرهنگ نیستند، پس مراقب نفوذی ها و پینوشه‌های زمان باشیم ، و اجازه ندیم که باز هم آلنده ها رو سر ببرند. حالا چه کسانی برای مردم گرانی می تراشند و نارضایتی ایجاد میکنند
نفوذی های داخلی وظیفه شان چیست دشمن اشخاص را ترور فیزیکی میکند و نفوذی های داخلی وظیفه ترور شخصیت اشخاص تاثیر گذار و عمارها را دارند. نفوذی های داخلی از اصلاح طلب و جریان شیرازی، سلطنت طلبان، منافقین و تمام کسانی که قصد دست درازی به این کشور را داشتند هرکدام به نوعی در حال ترور شخصیت افراد موثر در نظام هستند. یک روز شهید مطهری و شهید بهشتی را ترور شخصیت میکردند، زمانی علامه مصباح و کسانی که مردم را از فتنه های آنان مطلع میکردند را ترور شخصیت میکردند. و حالا سالهاست عمارهای انقلاب را ترور شخصیت میکنند. شهید رئیسی، پناهیان، رائفی پور، حسن عباسی، مداحان انقلابی و ... حالا نوبت آیت الله میرباقری است. نفوذی های داخلی همه به یکصدا در حال تخریب شخصیت چهره های تاثیرگذار انقلابی هستند. مردم باید هوشیار باشند. و فریب تخریب ها وترور شخصیت های مطرح را نخورند.