|بدون شرح...💚
امام خامنهای حفظه الله تعالی:
'یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ از جان گذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد.
او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خواندهام.'
#آرمان_ما
#سالگرد_شهادت
#شهید_ناصرالدین_باغانی
.
| السلام علیک یا سیدة الزینب✨
خواستیم بگوییم دیدیم انگار نمیشود!
چه بگوییم و آن هم از کدامتان؟!
از حججی بگوییم و شجاعتش.
یا عباس دانشگر و جوان مومن انقلابی بودنش.
یا عباس دانشگر و جوان مومن انقلابی بودنش.
شاید هم باید وسط مسجد امام علی علیه السلام، سراغ مربیهای پرنشاط نوجوانانش را بگیریم و به مصطفی صدر زاده و سجاد عفتی برسیم.
انگار باید «یادت باشه» بخوانیم و از سبک زندگی بگوییم که شهره شهر میشود و آقایمان از آن مثال میآورند.
اگر امام رئوف علیهالسلام دعوتمان کنند باید در مشهد هم حسابی بگردیم🥲
از رفقایی مثل سنجرانی و قاسمی دانا بگوییم و پای حرف مادر مصطفی و مجتبی بختی بنشینیم.
در مشهد از مصطفی عارفی که بچه تربت جام است گرفته تا ابوحامدی که افغانستانی است، برایمان حرف زیادی برای گفتن دارند...
شمال ، جنوب، شرق ، غرب و....🕊
دور تر
ایران، عراق، افغانستان، پاکستان.
به ما حق بدهید❗️
شما خیلی با هم فرق دارید...
و البته بسیار شبیه به هم هستید!
فهمیدم!🌱
شاید باید از همان چیزی که شما را دور هم جمع کرده است بگوییم؛ ولایت!
ولایتی که نزدیکترینش به ما امروز ولایت فقیه است و شخص امام خامنهای؛
او که بیش از همهی ما، با شما آشناست...❤️🩹
شما از زبان آقا معجزه انقلاب هستید.
همینقدر مختصر و همینقدر مفید!
انقلابی که عزیز ما و تمام پیامبران و اولیاء خداست معجزاتی دارد که شخص شما باشید...🥺
خوش به سعادتتان؛ همین.
نه صبر کنید!
یادم رفت که چه مأموریت بزرگی به ما دادهاید.
یادم رفت که تداوم مسیرتان را امروز به ما سپرده اید، کمکمان کنید که این روزها در طرف درست تاریخ نقش آفرینی کنیم.
بله! دارم از همان آرمانی میگویم که از لابه لای خطوط وصیت نامه هایتان پیدا کرده ام؛ شبیه همین تک جمله آقا محسن حججی:
«خودتان را برای ظهور امام زمان و جنگ با اسرائیل آماده کنید.»
#آرمان_ما
#شهدای_مدافع_حرم
﷽
|ازاله الاسرائیل من الوجود!
میگویند انتخاب یک اسم شایسته، حقی است که هر فرزندی بر گردن پدرش دارد؛
و حاج عماد مغنیه به خوبی این حق را برای پسرش جهاد ادا کرد!
میگفتند عماد کوچک است🥺
اولین بار او را هنگام تشییع پدرش دیده بودند. همه مردم به چشم دیده بودند چگونه خون پدر، در رگهای پسر نوجوانش دویده است💚
دیده بودند که جسم پاره پارهی پدر روی دستهای مردم تشییع میشود و صدای پدر از حنجره جهاد هفده ساله فریاد میزد:
«ما امروز اینجا آمدهایم تا به دشمن صهیونیستی بگوییم که اگر خونی را ریختی این خونها جویهایی میشود در مسیر قدس و فلسطین»
میگویند اطاعت از پدر در راه خدا، حقی است که هر پدری بر فرزند خودش دارد.
و جهاد مغنیه به خوبی این حق را برای پدرش ادا کرد!✨
پدر گفته بود هدف نابودی اسرائیل از صحنه وجود است، و پسر تفنگ پدر را روی شانهاش محکم میکرد.
روز شهادتش بیست و سه سال بیشتر نداشت. آن بالا بالاها بود. بلندیهای جولان. لبهی مرز فلسطین.
چند قدم تا تحقق هدف پدر بیشتر نمانده بود...
موشک های مستقیم اسرائیل اجازه نداد قدمهایش تا آخر مسیر را طی کند!🩸
اما جهان امروز به چشم خود میبیند که خون جهاد مغنیه جوان، حالا دویده است میان رگهای جوانهای تمام جهان.
از لبنان و یمن و عراق گرفته تا فرانسه و آمریکا🦋
پیکر جهاد مثل پدرش پاره پاره بود.
و حالا هر تکهای از وجودش گوشهای از جهان، میان قلب جوانی میتپد.
میتپد به عشق آرمان جهاد و پدرش؛
ازاله الاسرائیل من الوجود!✌️
#آرمان_ما
#شهید_جهاد_مغنیه
﷽
| شیخ شهید
❗️سوریه که بودیم
یک سنگر بود که بچه هاش با بقیه فرق داشتن و از نظر فرهنگی و مذهبی خیلی متفاوت بودن.
🤨 یک روز گفتم:«دیگه نباید این افراد اینجا باشن، صلاح بر اینه که از منطقه خارج بشن، حضورشون فایده نداره!»
اما شیخ قبول نکرد و با حرفاش راضی ام کرد که یک فرصت دیگه بهشون بدم، از این گفت که ما تو سوریه فقط نمیجنگیم، گفت یک قسمت کار ما همینه که سرباز تربیت کنیم، آدم بسازیم!
⏳ بعدش هم دو هفته ازم زمان گرفت و گفت اون سنگر رو بسپار به من.
با اینکه خیلی راضی نبودم اما چون شیخ گفته بود قبول کردم.
بعد دو هفته وقتی به سنگر رفتم باورم نمیشد همون فضای قبلی هست.
👌 فضا خیلی مرتب و تر و تمیز شده بود و آدم هایش هم تغییرات اساسی کرده بودن!
وقت نماز که شد دیدم که همون بچه ها سریع پاشدند و وضو گرفتن و با شیخ یه نماز جماعت باحالی خوندن.
🥲 اونجا بود که بیش از گذشته شیخ محمد رضایی رو باور کردم.
اون یک طلبه به تمام معنا بود
شبیه رسول خدا «طبیبٌ دوار بطبه»💚
#آرمان_ما
#شهید_محمد_رضایی