eitaa logo
داستان دلنشین منبر
10.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
✍بیان داستان جذّاب درمنبر،موجب انگیزه سازی،اقناع اندیشه،تحریک احساس ورفتارسازی در مخاطب میشود 😍#تبلیغات_ارزان😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2208759919C9cd79a5ea3 تبلیغات نه تایید و نه رد می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
امام على عليه السلام: هرگاه گناهى مرتكب شدى، به محو آن با توبه بشتاب إنْ قارَفْتَ سَيّئةً فعَجِّلْ مَحْوَها بالتَّوبةِ تحف العقول صفحه81 داستان دلنشین منبر @membariha313
استاد مومنی4_5918043524581818550.mp3
زمان: حجم: 2.4M
🔖منبر کوتاه🔖 علیه السلام 🔖آثار محبت و دوست داشتن مولا امیرالمومنین امام علی علیه السلام 🔖 داستان دلنشین منبر @membariha313
✨﷽✨ 🌼طلبه‌ای که به لوسترهای حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتراض داشت! ✍️فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یکی از طلبه‌های حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه می‌دارد: شما این لوسترهای قیمتی و قندیل‌های بی‌بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌اید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟! شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب می‌بیند که آن حضرت به او می‌فرماید: اگر می‌خواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگی است، و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی می‌خواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف می‌شود و عرضه می‌دارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله می‌دهید! بار دیگر حضرت را خواب می‌بیند که می‌فرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع می‌توانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمی‌توانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی: به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب‌ها و لوازم مختصری که داشته به فروش می‌رساند و اهل خیر هم با او مساعدت می‌کنند تا خود را به هندوستان می‌رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را می‌گیرد، مردم از این که طلبه‌ای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب می‌کنند! وقتی به در خانه آن راجه می‌رسد در می‌زند، چون در را باز می‌کنند، می‌بیند شخصی از پله‌های عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو می‌شود می‌گوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند. فوراً راجه پیش خدمت‌هایش را صدا می‌زند و می‌گوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید، و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگی‌اش وی را به حمام ببرید، و او را با لباس‌های فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتی نیکو انجام می‌گیرد، و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی می‌شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است. هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ می‌شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم، و همه می‌دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آن‌ها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد می‌بندم، و شما ای عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جاری کنید. چون صیغه جاری شد، طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (ع) شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آن‌ها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمی‌زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (ع) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف دارایی‌ام را به او ببخشم، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند... طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند؛ به آسمان رود و کار آفتاب کند. 📚کتاب عبرت آموز، تالیف استاد شیخ حسین انصاریان ‌‌‌‌داستان دلنشین منبر @membariha313
💢امام صادق (ع): 🔻هر كه به دنيا دل بسته شود، دلش‌به سه چيز بسته مى شود: ⚡️اندوه پايان ناپذير، ⚡️آرزوى‌دست نيافتنى، ⚡️و اميد نارسيدنى 📚کافی، ج ۲، ص ۳۲۰ ‌‌‌‌داستان دلنشین منبر @membariha313
✨﷽✨ 🌼حتی نگرانی‌های کوچک پاک‌کننده گناهان است ✍️پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ رنج و درد و اندوه و حتی نگرانی خاطری به مؤمن نرسد، جز این که خداوند به وسیله آن، گناهانش را بزداید. 📚تحف‌العقول: 38 گاهی اوقات انسان غصه و غمی ندارد. اما یک نگرانی دارد، مثلاً پولش را می‌شمارد، می‌بیند کم شده است و نگران می‌شود. یا سوییچ اتومبیل‌اش را گم می‌کند، لنگه جورابش را گم می‌کند و.. چند دقیقه دنبالش می‌گردد؛ یا حتی گاهی اتفاق افتاده، دنبال وسیله‌ای می‌گردد که در دست یا جلوی چشمش بوده، مثلاً عینک در دست یا چشمش بوده، ولی دنبالش می‌گردد، خداوند همین مقدار نگرانی را کفاره گناهان آن روز شخص قرار می‌دهد. حضرت می‌فرماید حتی همّ و نگرانی‌های شما می‌تواند برای شما پاک‌کننده باشد. پس هیچ رنج و درد و اندوه و حتی نگرانی نیست که به مؤمن برسد، مگر اینکه خداوند گناهان را به واسطه آن پاک کند. داستان دلنشین منبر @membariha313
4.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی بسیار زیبا و دلنشین داستان دلنشین منبر @membariha313
🍀💍🕊 ❣ اگر بخت شما باز نشده براے بخت گشایے بند جوشن کبیر را بخوانید. در کانال زیر سنجاق شده👇👇 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
❤️أمير المؤمنين علي عليه السلام: 🔺أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ على نفسِهِ بمالِهِ و خلّفَهُ لِوُرّاثِهِ 🔺بخيلترين مردم كسى است كه مال خويش را از خود دريغ دارد و براى وارثانش بگذارد. 📕 غرر الحكم ح۳۲۵۳ داستان دلنشین منبر @membariha313
حجت الاسلام کاشانیفضای ناامن و احتمال ترور امام حسن علیه السلام.mp3
زمان: حجم: 1.07M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔊 💢 فضای ناامن و احتمال ترور امام حسن علیه السلام 📌 برگرفته از برنامه روز سه شنبه 21 دی ماه ۱۴۰۰ داستان دلنشین منبر @membariha313
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: حامل زباله‌ها نباش داستان دلنشین منبر @membariha313
✨﷽✨ 🌼هر چیزی حکمتی دارد ✍️حضرت موسی علیه السلام فقیری را دید که از شدت تهیدستی، برهنه روی ریگ بیابان خوابیده است. چون نزدیک آمد، او عرض کرد: ای موسی! دعا کن تا خداوند متعال معاش اندکی به من بدهد که از بی‌تابی، جانم به لب رسیده است. موسی علیه السلام برای او دعا کرد و از آنجا (برای مناجات به کوه طور) رفت. چند روز بعد موسی علیه السلام از همان مسیر باز می‌گشت. دید همان فقیر را دستگیر کرده‌اند و جمعیتی بسیار در گردن اجتماع نموده‌اند، پرسید: چه حادثه‌ای رخ داده است؟ حاضران گفتند: تا به حال پولی نداشته تازگی مالی به دست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجویی نموده و شخصی را کشته است. اکنون او را دستگیر کرده‌اند تا به عنوان قصاص اعدام کنند! پس موسی علیه السلام به حکمت الهی اقرار کرد و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود. خداوند در قرآن میرفرماید: اگر خدا رزق را برای بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم می‌کنند. چه زیباست در برابر حوادث و اتفاقاتی که از علت آن‌ها بی‌خبریم، به خداوند مهربان اعتماد کنیم و زبان حالمان همیشه این باشد: "الهی رضا برضائک، صبرا علی بلائکْ و تسلیماً لاَمرْک" 📚حکایت‌های گلستان، ص161 داستان دلنشین منبر @membariha313
💢 شگفتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 عجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي الله وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ الله؛ 🔹 در شگفتم از کسی که آفریده‌های خدا را می‌بیند و باز در خدا شک می‌کند. 📚 حکمت 126 نهج البلاغه داستان دلنشین منبر @membariha313