بسم الله الرحمن الرحيم
#مناجات_با_خدا_شب_قدر
#امیر_المومنین_ع_بستر_شهادت
#داود_رحیمی
▶️
دست من خالی است و چشمانی
پُرِ اشک و گناه آوردم
از خودم هم فراری ام، امشب
من به اینجا پناه آوردم
@hosenih
چیز بهتر نداشتم، با خود
غیر ازین چشم های گریانم
گریه ام قاطی ریا شده است
اشک خالص که نیست، میدانم
@hosenih
باخودم فکر می کنم گاهی
" بی حیا این هزارمین بار است"
در دلم وحی می شود انگار
که دوباره بیا که غفار است
@hosenih
سال ها بنده ی خودم بودم
هی خودم را فریب می دادم
همه چیزم به پای نفسم رفت
جان مولا برس به فریادم
@hosenih
قسمت می دهم تورا حقِ
خانه ای که درش در آتش سوخت
قسمت می دهم به آن مردی
که پَر همسرش در آتش سوخت
@hosenih
به همان ذوالفقار تنها که
سپرش را مقابلش کشتند
به علی که دو دست او بستند
همسرش را مقابلش کشتند
@hosenih
یا الهی به حق آن اشک و
گریه های درون چاه علی
آهِ مرد غریب می گیرد
قسمت می دهم به آه علی
@hosenih
روسیاهم خدا و حقِ من است
به رویم درب بسته مانده اگر
روضه میخوانم و یقین دارم
گره ام باز می شود آخر
@hosenih
می روم با دوچشم گریانم
به در خانه ی علی امشب
آن علی که حدود سی سال است
کم کَمَک جانش آمده بر لب
@hosenih
خاطرات گذشته می کشد و
فکر فردا عذاب می دهدش
تب مولا که می رود بالا
دست عباس، آب می دهدش
@hosenih
به حسن خیره می شود گاهی
یاد کوچه ... و می رود از حال
به حسینش نگاه می کند و
روضه می خواند از تهِ گودال
@hosenih
حسنم پس چرا از آن سیلی
هیچ حرفی به من نمی گفتی؟
نگرانم حسین جان! روزی
زیر پاهای اسب می افتی
@hosenih
چقدر حرف های ناگفته
از وصایای همسرش دارد
به حسینش نگاه می کند و
گوشه چشمی به دخترش دارد
@hosenih
همه ی ماجرای فردا را
از دوچشم حسین خود می خواند
یاد آن نیزه ها و خنجر ها...
خیره بر حنجر پسر می ماند
@hosenih
همه ی روضه های کرب و بلا
باهم از پیش چشم او رد شد
آه این قامت رشید حسین
قسمت سم اسب خواهد شد
@hosenih
لحظه های وداع آخر تا
خواست زیر گلوش بوسه زند
یادش آمد که هیچ شمشیری
جای این بوسه را نمی بُرد
@hosenih
تا به زینب نکاه می کرد...آه
صورتش غرق حسِ غربت بود
آخر این ناز دانه ی بابا
سرنوشتش غم و اسارت بود؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#بصیرت_انقلابی
#فتنه
#محسن_ناصحی
▶️
مصیبت است که با ذوالفقار هم بوده
برای یاری دین جان نثار هم بوده
هم اهل ذکر و مناجات و خواندن قرآن
برای گریه شدن بی قرار هم بوده
@hosenih
مگر غریب تر از این ؟! که دشمن حیدر
کنار او وسط کارزار هم بوده
کدام درد ، از این بیشتر که قاتل او
به وقت ضربه زدن روزه دار هم بوده
فقط نه در سحر قدر ، دشمن مولا
به ظهر کرببلا پا به کار هم بوده
همیشه اهل نماز شب است این دشمن
نماز خوانده ولی نیزه دار هم بوده
نه اینکه هر که علی گفت انقلابی شد
که دشمن علی اهل شعار هم بوده
@hosenih
همیشه شیعه ی حیدر میان معرکه است
به نخل بسته شده سر به دار هم بوده
خدا کند که بگویند بعد رفتنمان
شهید ، شیعه ی چشم انتظار هم بوده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_شب_قدر
#محمدعلی_بیابانی
▶️
ای مقصد تمام دعاهای ما بیا
تنها دلیل دیده ی دریای ما بیا
جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست
ای آرزوی هر شب احیای ما بیا
@hosenih
قرآن به سر گرفته ای و گریه میکنی
هرشب برای محشر و دنیای ما بیا
امروزهایمان همگی بی تو رفته اند
ای غایب همیشه! به فردای ما بیا
ما هجر دیده ایم به فریادمان برس
ما زخم خورده ایم مداوای ما! بیا
@hosenih
این چشم ها که لایق دیدار نیستند
یک شب ز روی لطف به رویای ما بیا
امشب اگر که زائر ایوان طلا شدی
روضه بخوان به صحن نجف جای ما بیا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
. پس صبر كنيد تا خدا داورى كند، كه او بهترين داوران است».
سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! تو شهيد اين امّتى. بر تو باد تقواى الهى و صبر بر آزمون خدا».
سپس ساعتى از هوش رفت و به هوش آمد و فرمود: «اين پيامبر خداست و عمويم حمزه و برادرم جعفر و ياران پيامبر خدا، و همه مىگويند:" براى آمدن نزد ما بشتاب. ما مشتاق توايم"».
سپس چشمانش را به چهره همه خانوادهاش گرداند و فرمود: «از همه شما خداحافظى مىكنم. خدا همه شما را پشتيبانى و نگهدارى كند. خداوند، جانشين من در ميان شماست و در جانشين بودن، خداوند برايتان بس است».
سپس فرمود: «و عليكم السلام، اى فرستادگان الهى!».
سپس اين آيات را خواند: «پس براى چنين پاداشى، عمل كنندگانْ عمل كنند» و «خداوند با كسانى است كه پرهيزگارى داشتند و آنان كه نيكوكارند» و پيشانىاش عرق كرد، در حالىكه بسيار ذكر خدا مىگفت و پيوسته و بسيار خدا را ياد مىكرد و شهادتين مىگفت.
سپس رو به قبله شد، چشمانش را بست، دستها و پاهايش را دراز كرد و گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد.
وفاتش شب 21 رمضان، شب جمعه بود، به سال چهلم هجرى.
وداع امیرالمومنین با فرزندان در لحظه های آخر و پیش بینی شهادت امام حسین
منبع: بحار الأنوار: ج 42 ص 293290.
بحار الأنوار عن محمّد ابن الحنفيّة: لَمّا كانَت لَيلَةُ إحدى وعِشرينَ و أظلَمَ اللَّيلُ وهِيَ اللَّيلَةُ الثّانِيَةُ مِنَ الكائِنَةِ جَمَعَ أبي أولادَهُ و أهلَ بَيتِهِ ووَدَّعَهُم ... ثُمَّ عَرَضنا عَلَيهِ المَأكولَ وَالمَشروبَ فَأَبى أن يَشرَبَ فَنَظَرنا إلى شَفَتَيهِ وهُما يَختَلِجانِ بِذِكرِ اللّهِ تَعالى، وجَعَلَ جَبينُهُ يَرشَحُ عَرَقاً وهُوَ يَمسَحُهُ بِيَدِهِ، قُلتُ: يا أبَتِ أراكَ تَمسَحُ جَبينَكَ فَقالَ: يا بُنَيَّ، إنّي سَمِعتُ جَدَّكَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ: إنَّ المُؤمِنَ إذا نَزَلَ بِهِ المَوتُ ودَنَت وَفاتُهُ عَرِقَ جَبينُهُ وصارَ كَاللُّؤلُؤِ الرَّطبِ وسَكَنَ أنينُهُ، ثُمَّ قالَ: يا أبا عَبدِ اللّهِ ويا عَونُ، ثُمَّ نادى أولادَهُ كُلَّهُم بِأَسمائِهِم صَغيراً وكَبيراً واحِداً بَعدَ واحِدٍ، وجَعَلَ يُوَدِّعُهُم ويَقولُ: اللّهُ خَليفَتي عَلَيكُم، أستَودِعُكُمُ اللّهَ وهُم يَبكونَ، فَقالَ لَهُ الحَسَنُ عليه السلام: يا أبَه، ما دَعاكَ إلى هذا؟ فَقالَ لَهُ: يا بُنَيَّ إنّي رَأَيتُ جَدَّكَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في مَنامي قَبلَ هذِهِ الكائِنَةِ بِلَيلَةٍ، فَشَكَوتُ إلَيهِ ما أنَا فيهِ مِنَ التَّذَلُّلِ وَالأَذى مِن هذِهِ الامَّةِ، فَقالَ لي: ادعُ عَلَيهِم، فَقُلتُ: اللّهُمَّ أبدِلهُم بي شَرّاً مِنّي و أبدِلني بِهِم خَيراً مِنهُم، فَقالَ لي: قَدِ استَجابَ اللّهُ دُعاكَ، سَيَنقُلُكَ إلَينا بَعدَ ثَلاثٍ، وقَد مَضَتِ الثَّلاثُ، يا أبا مُحَمَّدٍ اوصيكَ ويا أبا عَبدِ اللّهِ خَيراً، فَأَنتُما مِنّي و أنَا مِنكُما ...ثُمَّ قالَ: يا أبا مُحَمَّدٍ ويا أبا عَبدِ اللّهِ كَأَنّي بِكُما وقَد خَرَجَت عَلَيكُما مِن بَعدي الفِتَنُ مِن ههُنا، فَاصبِرا حَتّى يَحكُمَ اللّهُ وهُوَ خَيرُ الحاكِمينَ.ثُمَّ قالَ: يا أبا عَبدِ اللّهِ أنتَ شَهيدُ هذِهِ الامَّةِ؛ فَعَلَيكَ بِتَقوَى اللّهِ وَالصَّبرِ عَلى بَلائِهِ، ثُمَّ اغمِيَ عَلَيهِ ساعَةً، و أفاقَ وقالَ: هذا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وعَمّي حَمزَةُ و أخي جَعفَرُ و أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وكُلُّهُم يَقولونَ: عَجِّل قُدومَكَ عَلَينا فَإِنّا إلَيكَ مُشتاقونَ، ثُمَأدارَ عَينَيهِ في أهلِ بَيتِهِ كُلِّهِم وقالَ: أستَودِعُكُم اللّهُ جَميعاً سَدَّدَكُمُ اللّهُ جَميعاً حَفِظَكُمُ اللّهُ جَميعاً، خَليفَتي عَلَيكُمُ اللّهُ وكَفى بِاللّهِ خَليفَةً.ثُمَّ قالَ: وعَلَيكُمُ السَّلامُ يا رُسُلَ رَبّي.ثُمَّ قالَ: «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ» «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» وعَرِقَ جَبينُهُ وهُوَ يَذكُرُ اللّهَ كَثيراً، وما زالَ يَذكُرُ اللّهَ كَثيراً ويَتَشَهَّدُ الشَّهادَتَينِ.ثُمَّ استَقبَلَ القِبلَةَ وغَمَّضَ عَينَيهِ ومَدَّ رِجلَيهِ ويَدَيهِ وقالَ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، و أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، ثُمَّ قَضى نَحبَهُ عليه السلام.و كانَت وَفاتُهُ في لَيلَةِ إحدى وعِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، وكانَت لَيلَةُ الجُمُعَةِ سَنَةَ أربَعينَ مِنَ الهِجرَةِ.
ترجمه: به نقل از محمّد بن حنفيّه: چون شب بيستويكم شد و شبتاريك گشت آن شب، دومين شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ... سپس آب و غذا آورديم. چيزى ننوشيد. به لبهايش نگاه كرديم، به ذكر خدا مشغول بود. پيشانىاش عرق مىكرد و او با دست خود آن را پاك مىكرد. گفتم: پدر! مىبينم كه دست بر پيشانى مىكشى.فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مىفرمود:" هرگاه مرگ مؤمن فرا رسد و وفاتش نزديك شود، پيشانىاش عرق مىكند و مثل لؤلؤ تَر و تازه مىشود و نالهاش آرام مىگيرد"».
سپس فرمود: «اى ابو عبد اللّه! اى عون!». سپس همه فرزندانش، كوچك و بزرگ را به اسم، يكى پس از ديگرى صدا كرد. با همه خداحافظى مىكرد و مىفرمود: «خداوند، جانشين من بر شما خواهد بود. از شما خداحافظى مىكنم». و آنان مىگريستند.حسن عليه السلام گفت: پدر! چه چيزْ تو را به گفتن اين سخنان وا داشت؟
فرمود: «پسرم! يك شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. بهاو از اينخوارى و آزارى كه از امّتش كشيدم، شكايت كردم. فرمود:" نفرينشان كن". گفتم: خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود:" خداوندْ دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مىآورد". سه روز گذشته است. اى ابو محمّد! و اى ابو عبد اللّه! سفارش به نيكى مىكنم. شما از منيد و من از شمايم».سپس فرمود: «اى ابو محمّد! اى ابو عبد اللّه! گويا مىبينم كه از همينجا فتنهها بر شما سر برمىآورد
طبیب! بـاز مکـن زخـم فـرق مولا را
مگـر نمـیشنـوی نالههـای زهـرا را؟
طبیب! کـار ز دسـت کسـی نمـیآید
که سوی قبله کشیده است شیرحق ما را
طبیب! زهـر بــه قلب علـی اثر کرده
نشـان دهـد رخ زردش یتیمـی مـا را
طبیب! نسخۀ زخم علی فقط کفن است
به حال خویش گـذار این امام تنها را
طبیب! رفت و علی چشمهای خود را بست
بـرای مــردم دنیـا گـذاشت دنیـا را
علی به شوق ملاقات دوست وقت نماز
ز خون زخم جبین شست روی زیبا را
چه شـد امام عزیزی که آبیاری کرد
به گریۀ شب خود نخل های خرما را؟
کشیده سر به فلک نخلهای کوفه هنوز
کــه بشنـوند صــدای اذان مــولا را
الا تمــام یتیمــان کوفــه! بشتــابید
کـه بنگریــد دم مـرگ، روی بـابـا را
هزار حیف که دنیا شبانه چون زهرا
به خـاک کـرد نهـان آفتـاب دلها را
هزار خار ز هر گل به دیدهات «میثم!»
اگـر بـدون علـی در جنـان نهی پا را
پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود مثل دریا بود
روی پیشانی پر از چینش
اثرات سجود پیدا بود
پدرم اسوه شجاعت بود
قهرمان شجاع بدر و حنین
ضربتش در کشاکش خندق
افضلُ مِن عبادة الثّقلین
پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود مثل دریا بود
(تا پدر بود خوب پُر می شد
جای خالی مادرم زهرا)2
قصه در گوش بچه ها می گفت
شانه می زد به موی من شب ها
پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود مثل دریا بود
***
داغ مادر ولی پدر را کشت 2
همه مویش سپید شد پدرم
مسجد کوفه تیغ خورد اما
در مدینه شهید شد پدرم
*خودم دیدم ... دیدم جلوی چشام ناموسمو میزدن ...*
(پدرم خاطرات تلخی داشت
قصه آتش و در و دیوار)2
قصه کوچه بنی هاشم
قصه تلخ سینه و مسمار
*امشب زهرا منتظرشه ... امشب زهرا مهمون داره ...*
دیگر اما به خانه ایتام
نان و خرما کسی نمی آرد
*عالمو یتیم کردی آقا...*
***
بر زمین با عبور نعلینش
گل برکت کسی نمی کارد
(شب آخر پدر وصیت کرد
حَسنش را به عدل و حق الناس)2
رو به عباس کرده و فرمود:
جان تو جان زینبم عباس
خوب شد کربلا نبود پدر
وقتی از روی ناقه افتادم
دیگر عباس هم نبود آنجا
تا بیاید رسد به فریادم
خوب شد مجلس شراب نبود
شاهد غربت پسر باشد
شاهد خیزران لب هایش
شاهد راس و طشت زر باشد...
*یه وقت زینب صدا زد:یزید دست نگه دار..
منتحی الی ثنایا ابی عبدالله علیه السلام...تنکتها بمخصرتک...
داری با چوب خیزران به این لب و دندان میزنی...
این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده...یا حسین...*
شاعر: عباس احمدی
از معاد خیالی تا معاد واقعی.pdf
730.9K
💠 مجموعه سخنرانی :
#ذهن_ها_را_باید_شست_جور_دیگر_باید_زیست
♻️جلسه سوم : از معاد خیالی تا معاد واقعی
🌀 مناسبت : #شبهای_قدر
🔷ماهیت: بیشتر مردم، تصوراتی غلط و اشتباه از خدا، امام و معاد در ذهن خود درست کرده اند،که با این ذهنیت های اشتباه هم زندگی می کنند. شبهای قدر بهترین فرصت برای اصلاح این ذهنیت های اشتباه می باشد.
✌️ کانال منبر انقلابی
@enqelabee
بدم ،مرا به پیمبر ببخش ... یا الله 2
به اشک دیده ی حیدر ببخش ... یا الله
تمام دار و ندارم محبت زهراست 2
مرا به سوره ی کوثر ببخش ... یا الله
به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن
*شبای آخر ماه رمضونه،دلم شور میزنه،دارم چنگ به دامن همشون میندازم،بلکه یکی شون دلش به حالم بسوزه ،ضامن ما بشه، دست ما رو بگیره، وای آگه این شبا بره و ما دست خالی باشیم*
به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن
مرا به این دو برادر ببخش ... یا الله
حسین ....
*اسم پیغمبرو بردی،اسم علی رو بردی،اسم بی بی زهرا رو بردی،اسم امام حسن و بردی ،چرا حسین رو صدا زدی؟اخه کارش دارم ،التماسش میکنم*
ببر به کرببلا زائر حسینم کن ... 2
به آن ضریح مطهر ببخش ... یا الله 2
*آماده هستی؟*
به دست های علمدار کربلا سوگند ...
به حرمت علی اکبر ببخش ... یا الله ...
*آگه هر کدوم ازین قسم ها رو ازم قبول نکردی،میدونم رو این خیلی حساسی، حتما قبول می کنی*
خدا،خدا به بانگ العطش نازدانه های حسین ...
*برا هرکدوم از پیغمبرا جبرییل و فرستاده برو براشون روضه بخون،اول روضه ی عطش رو خونده،برا آدم،برا نوح،برا ابراهیم،برا موسی و عیسی و بقیه ... ای پیغمبرا، پیغمبر خاتم الانبیاء یه نوه داره،بین دو نهر آب ... هی صدا میزنه مردم .... جگرم از تشنگی می سوزه ..." آبش نمیدن، سرشو از قفا ..." ما اینجوری یاد گرفتیم از بزرگانمون میخوایم با خدا مناجات کنیم تنها نمیریم،اخه تنها کسی راهی نداره،با موالیانمون میریم،یا دست میندازیم دامن مادرمون زهرا رو می گیریم،یا دست میندازیم دامن آقامون حسین رو می گیریم ... اخه کس دیگه رو نداریم،همه کس ما این ذوات مقدسه هستن ..."*
به بانگ العطش نازدانه های حسین 2
به خون حنجر اصغر ببخش ... یا الله
*مهربان خدا به عطش علی اصغر حسین، ما رو تشنه ی محبت و تشنه ی مودت و تشنه ی معارف خودت به این ذوات مقدسه قرار بده،یه تشنگی که هیچ وقت سیراب نشیم ..."
خدا خدا به قطره قطره اشکای مادر علی اصغر،رباب خانم ما رو یه جوری تشنه ی گریه ی بر حسین قرار بده،که هرگز از گریه ی بر حسین سیراب نشیم ...
خدا خدا به اون لحظه ای که رباب کنار گهواره علی اصغر نشسته بود، دید علی خودشو پرت می کنه بیرون ....الهی العفو ...
ارمغان خمینی.pdf
538.8K
💠 مناسبت : رحلت #امام_خمینی ره
🌀 موضوع : #ارمغان_خمینی ره؟
♻️پیام : امروز مسئولین کشور در معرض یک آزمون بزرگند؛ آیا حفظِ عزّت و اقتدارِ این ملّت عزیز را خواهند کرد یا نه؟
✌ کانال منبر انقلابی
✅ @enqelabee
امام اينگونه بود.عزت و ذلت حقيقي.رحلت امام خميني 98.pdf
421.6K
✅ سخنرانی ۴۸
مناسبت: رحلت امام خمینی۹۸
عنوان : امام اینگونه بود
موضوع : عزت و ذلت حقیقی
#سخنرانی_۴۸
#عزت_و_ذلت_حقیقی
#امام_اینگونه_بود
#رحلت_امام_خمینی_۹۸
#شنبه_سه_شنبه_مناسبها
#کانال_منبر_آسمانی
#کپی_با_ذکر_منبع
🆔 @m_asemani
فهرست سخنرانی ها 👇
@m_asemani_arshiv
سروش👇
https://sapp.ir/m_asemani
ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/3946119185Cc42a0286aa
تلگرام👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEnpsuwIe-n7EUyldQ
حمزه سیدالشهدا.pdf
294K
⚫️ شهادت حمزه سیدالشهداء
علیه السلام (2)
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ 15 شوال ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
حمزه سیدالشهداء.pdf
391.2K
⚫️ شهادت حمزه سیدالشهداء
علیه السلام (1)
📩pdf
✅ #فیش_روضه
⚫️ 15 شوال ⚫️
#مَتْنِ_رُوضِـہ_روشمندومستند
🆔👇👇👇👇
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
http://eitaa.com/joinchat/550961166C2c98fe3e8a
May 11
سیره علمی امام صادق (علیه السلام).pdf
617.8K
📜فیش منبر 📩 منبرکامل
#امام_صادق علیه السلام
#سیره_علمی_امام_صادق
♦️ فیش منبر امام صادق علیه السلام
🔖آنچه در این فیش می خوانید :
سیره علمی امام صادق (علیه السلام)
♦️الف) تشویق و تكریم شاگردان شایسته
♦️ب) انس با شاگردان:
🔷ج) اجازه سخن:
🔷د) بهره گیری از افراد توانا و آموزش در حین كار
🔷ه) تقدیر از تلاشهای علمی
🔷و) ارجاع مردم به شاگردان خود
♦️ز) درخواست گزارش از فعالیتهای تبلیغی
♦️ح) راهنمایی و تذكر
🔷ط) ابراز خشم از اسائه ادب بر شاگردان
🔷ی) تاثر از فوت یاران و اظهار همدردی
♦️ك) ترحم و طلب آمرزش
♦️ل) زیارت قبر یاران
📩دانلود فــــیــــــش منبر و مرثیه
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
مرثیه 4 استاد مومنی.pdf
505.8K
🔳فیش مرثیه و روضه🗒
📕روضه مکتوب امام صادق علیه السلام
#مرثیه_چهارم_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
مرثیه مکتوب 🔶
#استاد_مومنی
🎵دانلود سبک و صوت استاد 👇
https://eitaa.com/rovzeha/1274
📩دانلود فــــیــــــش منبر و مرثیه
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
مرثیه 2 استاد میرزا محمدی.pdf
507.3K
🔳فیش مرثیه و روضه🗒
📕روضه مکتوب امام صادق علیه السلام
#مرثیه_دوم_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
مرثیه مکتوب 🔶
#استاد_میرزا_محمدی
🎵دانلود سبک و صوت استاد 👇
https://eitaa.com/rovzeha/1270
📩دانلود فــــیــــــش منبر و مرثیه
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
مرثیه 1.pdf
526.2K
🔳فیش مرثیه و روضه🗒
📕فیش مرثیه امام صادق علیه السلام
#مرثیه_اول_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
فیش مرثیه روشمند 🔶
#امام_صادق علیه السلام
📩دانلود فــــیــــــش منبر و مرثیه
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
مرثیه 5 مستند مقتل امام صادق.pdf
530.3K
🔳فیش مرثیه و روضه🗒
🔰متن مستند مقتل امام صادق علیه السلام
#مرثیه_پنجم_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
فیش مقتل مستند 🔶
#امام_صادق علیه السلام
📩دانلود فــــیــــــش منبر و مرثیه
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
مرثیه 3 استاد مطیعی.pdf
460.3K
🔳فیش مرثیه و روضه🗒
📕روضه مکتوب امام صادق علیه السلام
#مرثیه_سوم_امام_صادق
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
مرثیه مکتوب 🔶
#استاد_مطیعی
🎵دانلود سبک و صوت استاد 👇
https://eitaa.com/rovzeha/1272
📩دانلود فــــیــــــش منبر و مرثیه
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
صبر انقلابی.pdf
435.4K
💠مناسبت : #شهادت_امام_صادق
🌀عنوان : #به_مو_میرسد_ولی_نمیبرد
🔷موضوع : #صبرانقلابی
🔵پیام : هزینهی تسلیم شدن بهمراتب بیشتر از هزینهی مقاومت و ایستادگی است.
نویسنده : حجت الاسلام #سجادحیدری
🔰دریافت سخنرانی در شبکه های داخلی #منبرانقلابی به آدرس:
@enqelabee
💠 25 دستورالعمل برای ﭘﻮﻳﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺳﻌﺎﺩﺕ از صادق آل محمد (علیهم السلام)
👈در كتاب "مجموعه شهيد اول (ره)" از امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمودند:
1️⃣طلَبْتُ الْجَنَّةَ فَوَجَدْتُهَا فِي السَّخَاءِ،
🍀 بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى يافتم.
2️⃣.وَ طَلَبْتُ الْعَافِيَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الْعُزْلَةِ،
🍀 و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگيرى (مثبت و سازنده) يافتم.
3️⃣و طَلَبْتُ ثِقْلَ الْمِيزَانِ فَوَجَدْتُهُ فِي شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ،
🍀 و سنگينى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به يگانگى خدا تعالى و رسالت حضرت محمد (ص) يافتم.
4️⃣.وَ طَلَبْتُ السُّرْعَةَ فِي الدُّخُولِ إِلَى الْجَنَّةِ فَوَجَدْتُهَا فِي الْعَمَلِ لِلَّهِ تَعَالَى،
🍀 سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى يافتم.
5️⃣و طَلَبْتُ حُبَّ الْمَوْتِ فَوَجَدْتُهُ فِي تَقْدِيمِ الْمَالِ لِوَجْهِ اللَّهِ،
🍀 و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خداى تعالى يافتم.
6️⃣.وَ طَلَبْتُ حَلَاوَةَ الْعِبَادَةِ فَوَجَدْتُهَا فِي تَرْكِ الْمَعْصِيَةِ،
🍀 و شيرينى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه يافتم.
7️⃣.وَ طَلَبْتُ رِقَّةَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهَا فِي الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ،
🍀 و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) يافتم.
8️⃣و طَلَبْتُ نُورَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِي التَّفَكُّرِ وَ الْبُكَاءِ،
🍀 و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.
9️⃣ و طَلَبْتُ الْجَوَازَ عَلَى الصِّرَاطِ فَوَجَدْتُهُ فِي الصَّدَقَة،
🍀 و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه يافتم.
🔟.وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِي صَلَاةِ اللَّيْلِ،
🍀 و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب يافتم.
1️⃣1️⃣و طَلَبْتُ فَضْلَ الْجِهَادِ فَوَجَدْتُهُ فِي الْكَسْبِ لِلْعِيَالِ،
🍀 و فضيلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزينه زندگى زن و فرزند يافتم.
2️⃣1️⃣و طَلَبْتُ حُبَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَجَدْتُهُ فِي بُغْضِ أَهْلِ الْمَعَاصِي،
🍀 و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران يافتم.
3️⃣1️⃣و طَلَبْتُ الرِّئَاسَةَ فَوَجَدْتُهَا فِيالنَّصِيحَةِ لِعِبَادِ اللَّهِ،
🍀 و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خيرخواهى براى بندگان خدا يافتم.
4️⃣1️⃣و طَلَبْتُ فَرَاغَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِي قِلَّةِ الْمَالِ،
🍀 و آسايش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت يافتم.
5️⃣1️⃣.وَ طَلَبْتُ عَزَائِمَ الْأُمُورِ فَوَجَدْتُهَا فِي الصَّبْرِ،
🍀 و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكيبايى يافتم.
6️⃣1️⃣.وَ طَلَبْتُ الشَّرَفَ فَوَجَدْتُهُ فِي الْعِلْمِ
🍀 و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش يافتم.
7️⃣1️⃣.وَ طَلَبْتُ الْعِبَادَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الْوَرَعِ،
🍀 و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهيزكار يافتم .
8️⃣1️⃣. طَلَبْتُ الرَّاحَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الزُّهْدِ،
🍀 و آسايش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسايى يافتم.
9️⃣1️⃣.وَ طَلَبْتُ الرِّفْعَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي التَّوَاضُعِ،
🍀 برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى يافتم.
0️⃣2️⃣.وَ طَلَبْتُ الْعِزَّ فَوَجَدْتُهُ فِي الصِّدْقِ،
🍀 و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى يافتم.
1️⃣2️⃣.وَ طَلَبْتُ الذِّلَّةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الصَّوْمِ،
🍀 و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه يافتم.
2️⃣2️⃣.وَ طَلَبْتُ الْغِنَى فَوَجَدْتُهُ فِي الْقَنَاعَة،
🍀 و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت يافتم.
3️⃣2️⃣.وَ طَلَبْتُ الْأُنْسَ فَوَجَدْتُهُ فِي قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ،
🍀 و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن يافتم.
4️⃣2️⃣و طَلَبْتُ صُحْبَةَ النَّاسِ فَوَجَدْتُهَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ،
🍀 و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخويى يافتم.
5️⃣2️⃣.وَ طَلَبْتُ رِضَى اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ فِي بِرِّ الْوَالِدَيْن،
🍀 و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نيكى به پدر و مادر يافتم.
📚 منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص: 174
🔰 @ofogh_howzah
عطش دیدار امام صادق (علیه السلام) بی تابش کرده بود. زیر لب ذکر می گفت و آرام با پاهای تاول زده اش سمت مدینه قدم بر می داشت. بالاخره دروازه ی شهر را دید. از ذوقش قدم هایش را تندتر برداشت تا به مسجد برسد.
بر در مسجد که رسید، چشمانش را بست. پژواک صدای امام صادق (ع) بر بالای منبر، چند باره به گوشش می رسید. دلش قنج می رفت تا مولایش را ببیند. آرام چشمانش را باز کرد، عجب جمال دل آرایی! عجب قد و بالایی. مرد خراسانی با یک نگاه یک دل نه صد دل عاشق امامش شد. با خودش می گفت: دیگر نمی توانم حتی لحظه ای از مولایم دور باشم. همین جا مقیم می شوم. مرد جلو رفت و امام(ع) را در آغوش کشید و پیشانی حضرت(ع) را غرق بوسه کرد. او کمی با حضرت صادق (ع) سخن گفت و ساعتی بعد از ایشان جدا شد.
مرد خراسانی در لحظه ی جدایی نگاهش به غلامی افتاد که کمر به خدمت امام صادق (ع) بسته بود و سالها خادم ایشان بود. با خودش گفت: خوش به حال این مرد، چه دنیا و آخرتی دارد.
او در کوچه های مدینه راه می رفت و آرام و قرار نداشت. دلش می خواست دائم در خدمت امامش باشد. فکری به سرش زد و به سراغ خادم امام صادق(ع) رفت. مرد خراسانی به غلام گفت: من مردی ثروتمند هستم و اموال و زمین های زیادی در خراسان دارم. می خواهم به تو پیشنهادی بدهم، تمام اموال من برای تو و شغل تو برای من.
غلام امام (ع) در صحت عقل مرد شک کرد. مگر می شود یک نفر بخواهد همه ی اموالش را به من بدهد و خودش غلام شود؟
مرد ملتمسانه به خادم می گفت: اکنون نزد امام(ع) برو، خواهش کن تا غلام شدنم را بپذیرد، آن گاه به خراسان برو و تمام اموال مرا استفاده کن.
غلام گیج شده بود، نمی دانست چه کند. هم قبول خواسته ی مرد برایش سخت بود و هم رد کردن این همه ثروت.
ذهن خادم آشفته شده بود، جذابیت داشتن این همه ثروت آن هم یک شبه و سختی دوری از امام مهربانی ها.
با خودش می گفت: سالهاست که در این خانه خدمت می کنی، اگر خدا قبول کند برای هفتاد پشتم کافی است. از طرفی می گفت: فرصت خوبی است. قبل از این که از چنگم خارج شود...، من که نباید تا آخر عمر غلام باشم.
بالاخره تصمیمش را گرفت. گفت اگر امام راضی شود، چه عیب دارد؟ سالهاست که خدمتشان را می کنم. این همه شیعه مخلص، من هم یکی از آن ها، مگر همه باید غلام امام باشند؟ من می توانم با مالم حضرت(ع) را یاری کنم.
او نزد امام(ع) رفت. من من کنان با صورت سرخ شده از خجالت رو به حضرت(ع) گفت:
فدایتان شوم،... می دانید که من خدمتکار مخلص شمایم. سالهاست که...حال اگر خداوند خیری به من برساند، آیا شما از آن، جلوگیری می کنید؟
مرد چشمانش را به زمین دوخت. قلبش تندتند می زد. منتظر ماند تا امام پاسخش را بدهد. بعد از چند لحظه، امام(ع) فرمودند: نه، اگر آن خیر، نزد من باشد، به تو می دهم. اگر دیگری به تو برساند، هرگز از آن جلوگیری نمی کنم.
غلام با خوشحالی همه چیز را برای امام(ع) تعریف کرد. حضرت صادق(ع) حرفهایش را شنیدند و فرمودند:
مانعی ندارد. اگر تو بی میل شده ای و او خدمت مرا پذیرفته است، او را به جای تو می پذیرم و تو را آزاد می کنم.
غلام با شنیدن سخن امام (ع) حس عجیبی داشت، شادی و غم در کنار هم.
مرد خادم قبل از حرکت به سمت خراسان، برای خداحافظی و طلب حلالی نزد امام صادق(ع) آمد. مقابل حضرت زانو زد و برای آخرین بار به سیمای نورانی امام(ع) خیره شد. دستان حضرت (ع) را در دستانش گرفت. در دلش غوغا بود، نمی توانست وجدانش را گول بزند.
حضرت صادق(ع) لب به سخن گشودند، مرد، اضطرابش بیشتر شد، مولا چه می خواهد بگوید؟
امام(ع) فرمودند: «به خاطر خدمتی که نزدم کرده ای می خواهم نصیحتت کنم; آن گاه مختاری که بروی یا بمانی. نصیحتم این است، وقتی روز قیامت برپاشود، رسول خدا(ص) به نور خدا متصل است و علی(ع) به رسول خدا(ص) و ما امامان به علی(ع) وصل هستیم و شیعیان ما هم به ما متصلند. آن گاه ما هر جا وارد شویم، شیعیانمان نیز واردمی شوند.»
پاهای غلام سست شد. لبهای خشکیده اش را با دندانش گزید و در فکر فرو رفت. با خودش فکر کرد که چرا مرد خراسانی در مقابل به عهده گرفتن خدمت امام(ع)، ازسرمایه و زندگی اش دست می کشد؟
و بعد به خودش نهیب زد که او به عشق امام(ع)، از دنیایش می گذرد ولی من برای رسیدن به دنیا، آخرتم را می فروشم; وای برمن، وای بر من!!
غلام بار و بنه اش را روی زمین انداخت و خودش را روی پای مولایش انداخت و تا می توانست اشک ریخت و گفت:
آقا جان! دل از تو کندن و چشم به روی تو بستن، هرگز؛ درخدمتت باقی می مانم و آخرتم را به دنیایم نمی فروشم.
منبع: داستان دوستان، ج 4، ص 166، به نقل از منازل الاخره، ص 164؛ با تصرف و تلخیص.
@bayaneenghelabi313
May 11