🌠☫﷽☫🌠
🔸ما مطلب را از یک مطلبی که هر کسی میتواند احساس کند، شروع میکنیم و آن این است:
🔻 بردگی روح نسبت به انسانهای دیگر
📍بدون شک ما در زندگی خودمان احتیاج داریم به خوراک و هرچه بهترْ بهتر، احتیاج داریم به پوشاک و هرچه عالیترْ بهتر، احتیاج داریم به مسکن و هرچه مجلّلترْ بهتر. همینطور احتیاج داریم به زن و فرزند، احتیاج داریم به تجملات زیاد زندگی، و به پول و مادیات علاقهمند هستیم.
🎌 اما در یک جا ما سر یک دوراهی قرار میگیریم، احساس میکنیم که اینجا یا باید شرافت و عزّت و سیادت و آقایی خودمان را حفظ کنیم ولی با فقر بسازیم، نان بخوریم ولی نان خشک و خالی، لباس بپوشیم لباس ژنده، خانه داشته باشیم خانه تنگ و کوچک و محقّر، پول نداشته و در مضیقه باشیم؛ و یا از عزّت و آقایی و سیادت خودمان صرف نظر کنیم، تن به یک ذلّت بدهیم، تن به خدمت بدهیم، آن وقت تمام نعمتهای مادی برای ما فراهم میشود.
🔴 میبینیم بسیاری از افراد مردم اساساً حاضر نیستند تن به ذلّت بدهند ولو به قیمت اینکه مادیات زندگیشان خیلی زیاد شود.
🔘 البته بعضیها حاضر میشوند؛ تن به این ذلّت میدهند ولی درعین حال همین آدم در عمق وجدانش احساس یک سرشکستگی میکند.
🔺 سعدی در گلستان میگوید: دو برادر بودند، یکی توانگر و دیگری درویش.
توانگر- به قول او- در خدمت دیوان بود، خدمتگزار بود، ولی آن درویش یک آدم کارگر بود و به تعبیر سعدی از زور بازوی خودش نان میخورد. میگوید برادر توانگر یک روز به برادر درویش گفت: برادر! تو چرا خدمت نمیکنی تا از این مشقّت برهی؟ تو هم بیا مثل من در خدمت دیوان تا از این رنج و زحمت و مشقّت، از این کارگری، از این هیزم شکنی، از این کارهای بسیار سخت رهایی یابی.
🔸میگوید برادر درویش جواب داد: تو چرا کار نمیکنی تا از ذلّتِ خدمت برهی؟ تو به من میگویی تو چرا خدمت نمیکنی تا از این رنج و مشقّت کار برهی، من به تو میگویم تو چرا کار نمیکنی، متحمل رنج و مشقّت نمیشوی تا از ذلّت خدمت برهی؟ او خدمت را با آن همه مال و ثروت و توانایی که دارد (ولی چون خدمت است، چون سلب آزادی است، چون خم شدن پیش غیر است) ذلّت تشخیص میدهد. بعد میگوید: خردمندان گفتهاند که نان خود خوردن و نشستن، به که کمر زرین بستن و در خدمت دیگری ایستادن.
#قسمت_شانزدهم از کتاب
#آزادی_معنوی
#استاد_مطهری
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
🌠☫﷽☫🌠
〽️ به نظرم در سخنان جاحظ بود دیدم یا یکی دیگر از علمای اهل تسنن که اهل ادب است، میگوید: «در میان سخنان علی علیه السلام نُه سخن است که در دنیا نظیر ندارد.» از میان آن نه سخن سه سخنش مربوط به بحث ماست. امیرالمؤمنین میفرماید:
📍احْتَجْ الی مَنْ شِئْتَ تَکنْ اسیرَهُ، اسْتَغْنِ عَنْ مَنْ شِئْتَ تَکنْ نَظیرَهُ، احْسِنْ الی مَنْ شِئْتَ تَکنْ امیرَهُ.
🔺 یعنی نیازمند هر کسی میخواهی باش، اما بدان اگر نیازمند کسی شدی تو برده او هستی؛ بینیاز باش از هر که دلت میخواهد، مثل او هستی؛ نیکی کن به هر که دلت میخواهد، تو امیر او هستی.
🔘 پس نیازمندی به افراد دیگر نوعی رقّیت و بردگی است، اما چه جور بردگی است؟ بردگی تن است؟ نه، بردگی روح است، بردگی معنوی است.
💥 در این زمینه چقدر سخنان خوب گفتهاند و متأسفانه امروز این بحثها کمتر گفته میشود، البته به یک جهاتی که چون مسائل دیگری مطرح است و انسان میخواهد درباره آنها بحث کند، بحثهای اخلاقی کمتر گفته میشود و حال آنکه اینها زیاد هم باید گفته شود.
⚜️ علی علیه السلام میفرماید: الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ طمع، بردگی همیشگی است.
🔸 یعنی از بردگی بدتر، طمع داشتن است؛ که باز هم در این زمینه مطالب و مسائل زیاد است.
💫 بنابراین شما میتوانید بفهمید که غیر از بردگی تن یک بردگی دیگر هم هست، در عین اینکه تن انسان آزاد است.
🌿 در آن مثلی که سعدی در مورد دو برادر توانگر و درویش گفت، آن برادر توانگر امکانات مادیاش فوق العاده بیشتر از آن برادر درویش است. تن او از تن این خیلی آزادتر است. تن این که بیچاره همیشه لگدکوب کارها و زحمتهاست. اما روح این از او آزادتر است.
🌼 پس اینجا شما اجمالًا میتوانید بفهمید که نوعی بردگی دیگر هم هست که آن، بردگی تن نیست. نوعی آزادی دیگر هم هست که آزادی تن نیست.
#قسمت_هجدهم از کتاب
#آزادی_معنوی
#استاد_مطهری
فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\