eitaa logo
من حیث المجنون
351 دنبال‌کننده
86 عکس
3 ویدیو
4 فایل
[وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ] شرط اول قدم آن است که مجنون باشی. سرقت محتوا، نفرین و پیگرد لسانی در پی خواهد داشت! کمتر اینجام: https://harfeto.timefriend.net/16641193344253 بیشتر اونجام: t.me/menheyselmajnoon
مشاهده در ایتا
دانلود
در خواب می‌برند که رویایی‌ات کنند...
تازه به شب که می‌رسه دلم می‌خواد روزمو شروع کنم.
خسته‌ام، مثل نت امروز که بی‌آنتنه...
دیاثت سیاسی و رسانه‌ای یعنی آتیش زدن و شکستن و اهانت به تصویر و تمثال قهرمان ملّی رو مطالبه‌ی ملّت عنوان کنی و برداشتن(احتمالیِ) همون تصویر در جلسه‌ای تنش‌زا رو "شکست دیپلماسی".
اصلاً اصلاحات با دیاثت پیوندی ناگسستنی دارد.
بچه‌ها این موسنه. موسن بچه‌ها.
هیچ واکنش درستی نمی‌شه داشت؛ چون متاسفانه همون میزان که جبهه‌ی برانداز، سندسازی می‌کنه، جبهه‌ی خودی، مستندسازی نمی‌کنه. دست اول رو می‌سپره به دست هر کس و ناکس. اما چیزی که مشخصه، نمی‌شه با قطعیت گفت تصویری خاصّه به علت این جلسه، برداشته شده. جدا از احتمال تفاوت زمانی دو عکس، کاملا واضحه و آشکاره که دو مکان کاملا با هم تفاوت دارند. ینی از این دو عکس، بدون دستکاری می‌شه کاملا یه "بازی تفاوت‌های تصویر را پیدا کنید" در آورد. ابعاد و فاصله‌ی چراغ‌ها، جایگاه میز‌ها، عمق و فرورفتگی دیوار روبر، ابعاد در انتهایی، آینه‌های حاشیه‌ی همون در، تفاوت ارتفاع عکس امامین، نور محیط، رنگ و حاشیه‌ی رنگی گچ بری‌های دیوار روبرو و هزار و یک تفاوت دیگر که انگار به چشم هیچکسی نیومده.
با اینکه نمی‌شه با قطعیّت گفت، اما خیلیا با قطعیّت مطرح و منتشر کردند و هیچ پاسخی هم داده نشده. اینه که ملّت رو می‌سوزونه. حتی دست آخرم نیستیم انگار.
کافر نکرد با من آن‌سان که کافئین کرد!
از جود این آقا همین‌قدر بگم که در اولین و آخرین باری که طلبیدند برم کاظمین، این انگشتر رو هدیه دادند به من؛ به من یک‌لاقبا.
هفده هجده ساله بودم و اولین بار بود که به عراق و نجف و کربلا و کاظمین می‌رفتم. در قالب کاروانی رفتم که پدرم مدیرش بود و جز مداح، همراه و معاونی نبود. به حسب وظیفه و به قصد دعای خیر زائران کاروان، سعی کردم به مسن‌ترها کمک کنم و کمک دست پدر هم باشم. شما که از علاقه‌ی وافر من به زیورآلات و انگشتر و... مطّلعید؛ پس طولش نمی‌دهم. از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمین تک تک انگشتر فروشیارو گشتم‌و یا اونی که می‌خواستم نیافتم، یا اگه یافتم، قیمتش‌و مناسب ندیدم، یا اگه مناسب بود، فرصت و موقعیتش نبود. شب آخری که کاظمین بودیم و صبحش باید برمی‌گشتیم سمت مرز، بعد از زیارت، از حرم تا هتل هم گشتم اما چیزی به چشمم نخورد. انتهای بازار و نزدیک هتل دیگه خسته شده بودم و کلافه از اینکه هیچی یادگار از این سفر دستگیرم نشده. چرخیدم رو به گنبد که سلام بدم یه بار دیگه خرده‌حوائجم رو مرور کنم که ناخوآگاه اومده به زبونم اومد که: آقاجون! شما که شُهره به جود و کرم و ببخشش‌اید. ینی یه یادگاری از شما به ما نمی‌رسید؟ خیلی سرخورده شدم و با چشای خیس و بی‌جواب، تا هتل گز کردم. بعد شام برگشتیم اتاق و تا خواستیم خاموش کنیم و بخوابیم، دیدیم در می‌زنن؛ درو که باز کردیم: سلام! خوب هستید؟ ببخشید بدموقع مزاحم شدیم. راستش آقا علی‌اکبر خیلی به زائرا کمک کرد تو این سفر و خیرش به ماها خورد و خلاصه هر کدوم یه مبلغی گذاشتیم و خواستیم برای تشکر این انگشترو هدیه بدیم یادگاری داشته باشن. . . . صبح که برمی‌گشتیم روم نمی‌شد که به گنبدشون نگاه کنم.
ما را کسی نخواست، تو هم گر نخواستی– –در گوشمان شده‌ست بخوابان! ولی مگو...
با گوشه‌ی چشمی نگریستی و یک گوشه گریستیم...
اوصیکم بالحجامت فی‌الحزیران؛ از کفتون نره، هر چند باید جلوتر می‌گفتم اما امروز و فردا و ۵ و ۶ تیر روزهای حزیران و روزهای خاصّ حجامت هستند و بسیار توصیه شده و تاثیرگذارترند.
خب دوستان! من توصیه کردم اما بعد از سرگذشت عصر تا غروب نیازه که تذکر بدم که حتما پرهیزات و مراعات قبل و حین و بعد حجامت رو جدی بگیرید. یکی از رفقا حین حجامت چپ کرد و بالا‌آورد و بعد فهمیدیم تو تغذیه‌ش به شدت ناپرهیزی کرده. هر چند که در همین حد بود و مشکل حادی نبود و الانم خوبه ولی شماها مراعات کنید و همین هم براتون پیش نیاد تا خیر اکمل ببینید.
تو تَرک گفتی و این تکّه دل، تَرَک برداشت...
از غمی که تو اعیاد می‌شینه به دلم بیشتر غصه‌م می‌گیره.
پیام دادم و گفتم: بیا خوشم می‌دار... جواب دادی و گفتی: بخواب بابا! شب خوش!
به بی‌قراری‌ام قسم! در آن‌هنگام که برقرار نیستم...
برونگرایی من منحصر به فرده و اون فرد فقط تویی!
به حال و روز من فقط جنازه غبطه می‌خوره.
مدینه عروسیه آلبانی، سگ‌سوزی به وسیله‌ی گاز فلفل توسط پلیس.
خدایی از سید ابراهیم بعید بود با شیش کلاس سواد، بیشتر از دکتر روحانی و دکتر ظریف و الباقی دکترا، زبان دنیا رو بلد باشه.
اگه برنگردی من بی‌بروبرگرد بدم...
خاروندن زخم‌های حجامت و خودخنجرازپشت‌خورده‌پنداری >>>