eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
36.5هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.2هزار ویدیو
305 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_mokeb @meraj_shohada_namazshab
مشاهده در ایتا
دانلود
#امام صادق (ع): «هر که #نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا کند، فرشته آن را پاک و درخشان به آسمان رساند و آن #نماز فریاد زند خدا تو را حفظ کند چنانچه حفظم کردی و تو را به خدا سپارم چنانچه مرا به فرشتهاى کریم سپردى و هر که بدون عذر بعد از وقتش، آن را بدون دقت و ارتباط معنوی لازم بخواند، فرشته آن را سیاه و تاریک بالا برد و آن #نماز فریاد کشد خدا ضایعت کند چنانچه ضایعم کردى و رعایتت نکند چنانچه رعایتم نکردى...». ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 🌺مورد دیگه درخصوص زنده بودن شهدا: چند سال پیش خواهر کوچیکم می خواست عروسی کنه،☺️ مادرم گفت هیچ پولی دستمون نبود و به کسی هم نمی گفتم که دستم خالیه.😔 فقط شب موقع خواب حسابی ناراحت بودم و آروم گریه می کردم و اشک می ریختم و از نبود پدر گلایه داشتم.😢خوابم برد. پدر اومد به خوابم و گفت چرا ناراحتی؟ من هم با ناراحتی تمام بر سر پدر داد کشیدم گفتم من و این ۶ بچه رو تنها گذاشتی و رفتی، فکر نکردی من چطور باید این زندگی رو بچرخونم؟؟😞 الان دخترت می خواد عروسی کنه و من هیچ پولی ندارم براش جهیزیه و ... تهیه کنم. من باید چکار کنم؟؟؟ آبروم داره میره.😥 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 گفت پدر با همون لحن خاص و آروم همیشگیش گفت نگران نباش خدا بزرگه.☺️ من پولی ندارم ولی این فیش حقوقیمه بگیرش و باهاش مشکلات رو حل کن. و خداحافظی کرد و گفت من دیگه باید برم.رفت.✋ فردا صبح از خواب بیدار شدم و داشتم به دیشب و خواب فکر می‌کردم، که یکی زنگ زد گفت مبلغی وام برات فراهم شده.😊 سریع رفتم و پیگیر شدم و دریافت کردم. چند مبلغ دیگه هم از جاهای دیگه فراهم شد و خدا را شکر بدون کوچکترین مشکلی عروسی برگزار شد.🤗 مادرم میگه بارها و بارها در موارد مختلف همین طور اومده و مشکلات رو برامون حل کرده.🌹 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
شهیدصفرعلی الگامه ایستاده از چپ نفر سوم.کنار حاج آقا شهمیری امام جمعه وقت یاسوج و تعدادی از فرماندهان استان در جنگ. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
عزیزان اگه عنایتی از دیگه ای هم بهتون شده خوشحال میشیم با ما به اشتراک بزارید☺️ کانال ماله خودتونه و با وجود شماست که ما هم شوق این رو پیدا میکنیم تا با قدرت بیشتر در کارمون پیش بریم🌸🍃 @EBRAHIM_hadi_97
به نام خدای مدافعان حرم 💫 ما را مدافعان حرم آفریده‌اند اصلاً برای پاره پاره شدن آفریده‌اند 🌷 عازم سفری هستم. به رسم مسلمانی. چند خطی را در کمال صحت جسمی و روانی از خود به یادگار می‌گذارم. خیلی وقت بود که نفس کشیدن تو این هوا برایم سخت شده بود، هوایی پر از ریا، دروغ، نفاق و دورویی.😔 برای کمال و رسیدن به کمال راهی جز رفتن نیست و عبور کردن از تن و نفس... که اگر بمانی اسیر نفس می‌شوی.🌾 خسته شده‌ام از نشستن، از کسالت، از خمودی و از یک نواختی. از این که بنشینم و هر روز خبر شهادت دوستان و هم لباس‌هایم را بشنوم. تا این که این مجال فراهم شد.😢 از همه کسانی که در طول این ۲۶ سال و ۶ ماه و ۱۵روز برایم زحمت کشیدند ممنونم و از همه آنان همین جا حلالیت می‌طلبم. از دوست و رفیق و نارفیق و... حلالیت می‌طلبم. از مادرم حلالیت می‌خواهم که فرزند خلفی برایش نبودم. ازش می‌خواهم خانم حضرت زینب (س) را الگو و اسوه خودش قرار دهد.⚜ امیدوارم حضرت زهرا (س) عنایتی کنند تا من به هدفی که از ورود به سپاه داشته‌ام و آن هم تنها خواستن شهادت از خداوند بود، نایل آیم.☺️ کوچک‌تر از آن هستم که کسی را نصیحت کنم، اما همه را به صداقت، محبت و پرهیزکاری دعوت می‌کنم و از آنان می‌خواهم فریب مال دنیا را نخورند که این مال فناپذیر است.👌 به قول شهید همدانی اگر دوست داشتید نفری یک روز روزه و یک نماز برایم بخوانید.🌺 "از همه حلالیت می‌خواهم." ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @ebrahimdelha ╚═ ⚘════⚘ ═╝
😔میدونم ممکنه کارام مورد رضایت امام زمان نباشه 😍اما یقین دارم که امام زمانم #نمازش اول وقته.. 😊میخوام توی این یک کار هم که شده همراهش باشم. شاید لبخندی روی لبهاش نشوندم. #نماز_اول_وقت ✾════✾❤️✾════✾ @ebrahimdelha ✾════✾❤️✾════✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااااااام😇 🌺نماز همگی قبول باشه ان شاءالله☺️ ⚜خب با اجازتون بریم باقے مونده کتاب رو ورق بزنیم😊❤️ بِسْمِـ اللّٰہ .. 👇 [❀ @ebrahimdelha ❀]
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌻قسمت_چهل_و_ششم🌻 ❤️نارنجک❤️ راوی:علی مقدم قبل از عمليات مطلع الفجر بود💥. جهت هماهنگي بهتر، بين فرماندهان سپاه و ارتش جلسه اي در محل گروه اندرزگو برگزار شد من و ابراهيم💚 و ســه نفر از فرماندهان ارتش وســه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشــتند. تعدادي از بچه ها هم در داخل حياط مشغول آموزش نظامي بودند. اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند🗣 که ناگهان از پنجره اتاق يك نارنجك💣 به داخل پرت شد! دقيقًا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پريد😰. همينطور كه كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بين دستانم قرار دادم و به سمت ديوار چمباتمه زدم! براي لحظاتي نَفس در ســينه ام حبس شــد😵! بقيه هم ماننــد من، هر يك به گوشهاي خزيدند. لحظات به سختي ميگذشت😰، اما صداي انفجار نيامد! خيلي آرام چشمانم 👀 را باز كردم. از مابین دستانم به وسط اتاق نگاه كردم.😮 صحنه اي كه ميديدم باور کردنی نبود😨! آرام دستانم را از روي سرم برداشتم. ســرم را بالا آوردم و با چشماني كه از تعجب😳 بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام💚...! بقيه هم يك يك از گوشه وكنار اتاق سرهايشان را بلند كردند. ادامه دارد... 🕊 [❀ @ebrahimdelha ❀] 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃