eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
40.6هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
4.9هزار ویدیو
507 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_namazshab @bab_al_zahra ⛺️موکب↯ @meraj_shohada_mokeb ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra
مشاهده در ایتا
دانلود
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 ادامه قسمت چهل و هشتم👇👇👇 💢یادم افتاد که سید همان روز قبل از طلوع آفتاب با ش
ادامه قسمت چهل هشتم👇👇👇 💢ساعتی از رفتن عراقی ها می گذشت. 💢من با بدنی غرق خون، در کنار پیکر چند شهید افتاده بودم. شاید برای همین به سمت من تیر خلاص شلیک نکردند. 💢چشمانم را باز کردم. نور خورشید درست توی چشمانم بود. با سختی نشستم. بدنم زخمی وخسته بود. به هر زحمتی بود از جا بلند شدم. هیچ جنبنده ای در اطرافم نمی دیدم. سکوت مطلق همه جا را فرا گرفته بود. 💢کمی به اطراف رفتم. متوجه شدم یکی از بچه های مجروح تکان می خورد. یکی هم آن طرف از لابه لای مجروحین بلند شد با وجود تمام اقدامات وحشیانه بعثی ها تعدادی از بچه ها به لطف خداوند از تیر خلاص آنها در امان ماندند. 💢تا زمان تاریکی هوا صبر کردیم. حالا تعداد کسانی که زنده مانده بودیم ده نفر بود. 💢با همدیگر قرار گذاشتیم هر طور شده از همان روشی که ابراهیم گفته بود استفاده کنیم و به عقب برگردیم. 💢با تاریک شدن هوا چند نفر از بچه های گردان حنظله هم به ما اضافه شدند. و با کمک آنها چند مجروح بدحال را نیز با خود حرکت دادیم. 💢آخرین لحظات بود. همه را از مسیر راه پله ای که به بیرون کانال منتهی می شد عبور دادم. 💢بار دیگر برگشتم به داخل کانال نگاه کردم. پیکر های پاره پاره شهدا در سراسر کانال پخش شده بود. 💢نمیدانم واقعا نمیدانم که این پنج روز را چگونه باید توصیف کرد. 💢من هم باید می رفتم اما چرا ماندم؟ من در خودم این لیاقت را نمی دیدم خدا خواست که چند روز را مهمان شهدا باشم تا از آنها درس وفا و ایثار بیاموزم. 💢برای آخرین بار نگاهی به کانال کمیل کردم. به شهدا قول دادم که برگردم. گفتم: که بر می گردم تا خاطرات شما را برای تمام آیندگان بگویم. 💢حرکت ما به سختی آغاز شد. دیگری خبری از رگبار وشلیک و.. نبود. گویی همه چیز دست به دست هم داده بود تا این چند نفر برگردند. تا راز کانال کمیل در دل این صحرا گم نشود. 💢ساعتی بعد به کانال اول رسیدیم. سنگر های کمین عراقی هنوز در مسیر ما دیده می شد اما کسی از آنها فکر نمی کردند که نیروهای ایرانی زنده باشند. 💢در تاریکی به حرکت خود ادامه دادیم برخی نیرو ها چهار دست و پا و برخی کشان کشان می آمدند. دیگر رمقی در بدن ها نبود. 💢بعد به تپه دو قلو رسیدیم با دور زدن تپه به نیروهای گردان یاسر رسیدیم در آنجا مستقر بودند. 💢آنها به محض اینکه چهره های ما دیدند جلو آمدند و گفتند: شما کی هستید؟ کجا بودید؟ 💢گفتیم: از گردان کمیل هستیم. 💢من به محض اینکه به نیروهای خودی رسیدیم افتادم و از هوش رفتم. بقیه هم شبیه من بودند. 💢بلافاصله برانکارد آوردند و.. 💢روز بعد در بهداری لشکر در حوالی چنانه در حالی که سِرُم به من وصل بود به هوش آمدم. 💢هرکس می آمد از ما سوال می کرد که شما کجا بودید؟چه می کردید؟ بقیه کجا هستن؟ 💢آری قرار بود ما بمانیم تا آیندگان بدانند که و رزمندگان در محاصره چه حماسه ای را خلق کردند. 🗣یکی از بازماندگان کانال @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
💯یک نوجوان ۱۷ ساله پاکستانی‌الاصل، را در انگلستان ترجمه کرد. 💠سیدحیدر جمال‌الدین، مترجم نوجوان و مقیم انگلستان گفت: 🌀وقتی من کتاب این بزرگوار را خواندم، متوجه شدم که درس‌های زیادی از جمله شجاعت✓ بخشندگی✓ و رشد شخصیت✓ در آن هست. 💠شهید ، مربی خوبی برای بچه‌هایی بود که پیرامونش حضور داشتند✅ 📚 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 ادامه قسمت چهل هشتم👇👇👇 💢ساعتی از رفتن عراقی ها می گذشت. 💢من با بدنی غرق خو
قسمت چهل و نهم روزهای آخر🌺 💢صبح روز ششم نبرد و روز حضور ما در کانال مصادف با ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ بود. 💢بعثی ها فشار خود را افزایش دادند ولی تعداد اندکی که باقی مانده بودند مقاومت می کردند. 💢نزدیک ظهر تقریبا مهمات ما تمام شد. 💢 بچه های بی رمق کانال را در گوشه ای جمع کرد و برایشان صحبت کرد: بچه ها غصه نخورید حالا که مردانه تصمیم گرفتید و ایستادید اگر همه هم شهید شویم تنها نیستیم. 💢مطمئن باشید مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. 💢بغض بچه ها ترکید. بسیجی های خسته به پهنای صورت اشک می ریختند. 💢ابراهیم ادامه داد: غصه نخورید اگر در غربت هم شهید شویم مادرمان ما را تنها نمی گذارد. 💢بچه هایی که گرسنگی تشنگی و جراحت بسیار خم به ابرویشان نیاورده بود دیگر تاب و قرار از کف داده بودند و زار زار می گریستند. 💢همه با صدایی گرفته و لب هایی ترک خورده مادر را صدا می کردند و به صورت هایشان سیلی می زدند. 💢ذکر مصیبت های مادر که شروع شد آتش بعثی ها نیز کاملا قطع شد! 💢نیم ساعتی منطقه در سکوت کامل فرو رفت و فقط ذکر "مادر ،مادر" بچه ها بود که از درون کانال به گوش می رسید. 💢پنج روز از محاصره بچه ها در کانال گذشت. در این مدت آفتاب روز، سرمای شب، غربت وتنهایی، جراحت، تشنگی و گرسنگی همه و همه تمرین مقام صبر و رضای یاران خمینی بود. 💢تا فنای فی الله شدن راهی نمانده بود. بچه ها جانانه ایستاده و مقاومت می کردند. 💢تقریبا تمام بچه ها زخمی بودند. حتی دیگر چفیه و زیر پوشی برای بستن زخم ها پیدا نمی شد. زخم های پیکر بچه ها دهان باز کرده بود. 💢عرصه بر بچه ها تنگ شده و دشمن مصمم بود تا با تنگ تر کردن حلقه ی محاصره و ریختن آتش شدید تر کانال را یکسره کند. 💢ابتدا کاماندوهای بعثی و بچه های حنظله در کانال های سوم که از شب قبل محاصره شده بودند حمله کردند. 💢بعد از یک ساعت درگیری شدید بچه های آنجا را قتل عام کردند و بعد از چند طرف به سمت کانال کمیل سرازیر شدند. 💢تعداد نیروهای دشمن بسیار زیاد بود. 💢بچه ها آخرین تیرهای خود را نیز شلیک کردند دیگر چیزی نبود که با آن بشود مقاومت کرد. 💢یکی از کاماندوهای دشمن توانست خودش را به بالای کانال برساند. 💢او با آرپی جی به سمت نیروهای بدون سلاح در داخل کانال شلیک کرد. 💢گلوله آرپی جی به نزدیک سید جعفر طاهری منفجر شد. یکباره سر و دست سید جعفر از پیکرش جدا شد و چند متر عقب تر افتاد! 💢همین چند روز پیش بود که او سهمیه آب خودش را به یک اسیر عراقی بخشید. حالا با لب های خشکیده از عطش در میان خاک وخون جان می داد. ادامه دارد.... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت چهل و نهم روزهای آخر🌺 💢صبح روز ششم نبرد و روز حضور ما در کانال مصادف ب
ادامه قسمت چهل ونهم👇👇 💢یادم افتاد که سید همان روز قبل از طلوع آفتاب با شش نفر از بچه ها به بیرون کانال رفت. 💢آنها در میان شهدا خوابیدند و منتظر آمدن کماندوها شدند. 💢با آمدن کاماندوها درگیری سختی میان آنها اتفاق افتاد. 💢سه نفر از رزمندگان در همان جا به شهادت رسیدند. سید جعفر با دو نفر دیگر به کانال بازگشت. 💢محمد شریف از دیگر بچه های شجاع بود. او دلیرانه می جنگید. در این هنگام به سختی مجروح شد. 💢او در لحظه شهادتش به دوستش گفت: به مادرم بگو برود شاه عبدالعظیم و مرا دعا کند. 💢بعد دستش را بالا گرفت و با صدای لرزان اما با حالت عرفانی خاصی فریاد زد مهدی جان دستم را بگیر. 💢بچه ها دیدند که در لحظه شهادتش چگونه چهره معصومانه او از شادی شکفت. او به نقطه ای خیره شد و چشمانش برق زد. 💢حال همه نیرو ها منقلب بود. هر لحظه منتظر حضور نیروهای دشمن بالای سر خودمان بودیم. 💢در این لحظات خبر رسید که دشمن از انتها وارد کانال شده به سمت انتهای کانال دوید. 💢یکباره از همان سمتی که ابراهیم رفت چندین انفجار قوی رخ داد. 💢لحظاتی بعد یکی از بچه ها از انتهای کانال به سمت ما دوید و فریاد زد: ابراهیم هم شهید شد.😭 💢رنگ از چهره ام پرید. دیگر امیدم را از دست دادم. 💢لحظه آخر مقاومت بچه ها در کانال بود یکی با بیسیم توانست با فرماندهان در عقبه تماس بر قرار کند. 💢او گفت: سلام ما را به اماممان برسانید. از قول ما به امام بگویید همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم ماندیم و تا نفر آخر جنگیدیم. 💢یکباره چندین لوله سلاح عراقی ها را بالای کانال دیدیم. کاماندوهای عراقی به بالای کانال رسیدند. صدها لوله اسلحه به سمت ما نشانه رفت. 💢از مسیری که حالت راه پله بود یک افسر به همراه یک سرباز بعثی وارد کانال شد. 💢همه مجروح روی زمین افتاده بودیم. 💢 افسر نگاهی به جمع ما انداخت 💢آنها آمده بودند تا انتقام این چند روز را از انسان هایی بدون سلاح و مجروح بگیرند. 💢افسر بعثی اسلحه اش را مسلح کرد. به هر کسی می رسید با تیر خلاص ملکوتی اش می کرد. 💢لحظاتی بعد افسر بعثی از کانال خارج شد. بعد به افرادی که بالای کانال بودند دستور شلیک داد. 💢آنها بی رحمانه داخل کانال را به رگبار بستند و فرزندان غیرتمند خمینی رحمت الله را به خاک و خون کشیدند. 💢نزدیکی های ظهر جمعه ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۱ بود که عراق کار کانال را یکسره کرد. 💢آنها به هر جنبنده ای که در کانال بود شلیک کردند و پس از اطمینان از اینکه دیگر کسی زنده نیست، منطقه را از نیرو های خود تخلیه و به عقب رفتند. 💢حالا کانال قتلگاهی شده بود با پیکر های قطعه قطعه و غرق در خون! 💢سکوت مطلق در کانال بر قرار بود. هر از چند گاهی صدای باد در کانال می پیچید. ادامه دارد... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat @ebrahim_navid_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🍃🌸 🌹 از ، پهلوانی را ... 🌷 از ، اخلاص را ... 🥀 از ، گمنامی را ... 🌹از ، امر به معروف را ... 🌷 از ، فداکاری را ... 🥀 از ، توسل را ... 🌹 از ، سادگی را ... 🌷 از دل کندن از دنیا را ... 🥀 از انس با قرآن را .. 🌹 از ، دوری از گناه را ... 🌷 از ، نماز اول وقت را ... 🥀 از عشق و ایمان را آموختم ... با این همه نمی دانم چرا ، موقع عمل که می رسد ، وامانده ام 😞!!! @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🌹فکر کن که امروز، شهیدی در مقابل تو، ایستاده است! 🌹فکر کن که مثلا آن شهید، باشد! 🌹همـان شهیدی که لبــاس گشــاد می پوشد تا در خیابان ها، با آن هیکل و تیپ، دلبـــری نکند! 🌹همان شهیدی که کتاب هایش را خوانده ای، و از آنها عکس های مختلف بـرای پست، گرفته ای! 🌹همان شهیدی که می روی، در کنار قبرِ گمنامش، عکس به یادگار می اندازی و پخش می کنی! 🌹خلاصه، فکر کن که تو، در مقابل یک شهید ایستاده ای! 🌹و او می خواهد، چون او زندگی کنی ... 🌹گمنـام باشی، 🌹دلبری نکنی، 🌹دلی را نلرزانی، 🌹برای دیده شدن دست به هر کاری نزنی، 🌹از آرمان هایت به خاطر چند بَه بَه و چنــد آدم زود گـــذر، عقـب نشینی نکنی! 🌹ببین میتونی؟ و چه جوابی داری؟ 🌷🌷 🌷🌷 ♥️ . @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
با عرض سلام و شب بخیر ،خدمت همراهان گرامی کانال طبق وعده ای که داده شد، امشب در خدمت سرکارخانم خواهر بزرگوار شهید عزیز هستیم. ان شاءالله تا پایان گفتگو همراه ما باشید.
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🕊🍃] برادرشهیدم‌‌...! گاهی‌از‌آن‌بالا‌نگاهی‌به‌ما اسیران‌دنیا‌کن‌؛ دیدنی‌شده‌حال‌خسته‌ما‌و‌چشم‌ های‌پر‌از‌حسرتمان‌! حسرت‌پر‌کشیدن‌تا‌آسمان‌! 🌹 🌹 .↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
کتاب کتابی است در مورد زندگی و 69 خاطره از شهید جاوید الاثر شهید .❤️ روایت یکی از پهلوانان و قهرمانان دفاع مقدس است که الگو و اسوه خیلی از نوجوانان و جوانان امروزی شده است. 🔴سلام بر ابراهیم1 قیمت: 70/000تومان با تخفیف‌ویژه 54/000🎁 🔵 سلام بر ابراهیم 2 قیمت: 60/000تومان با تخفیف‌ویژه 45/000🎁 🟢هزینه ارسال 25/000 تومان ★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
کتاب کتابی است در مورد زندگی و 69 خاطره از شهید جاوید الاثر شهید .❤️ روایت یکی از پهلوانان و قهرمانان دفاع مقدس است که الگو و اسوه خیلی از نوجوانان و جوانان امروزی شده است. 🔴سلام بر ابراهیم1 قیمت: 70/000تومان با تخفیف‌ویژه 54/000🎁 🔵 سلام بر ابراهیم 2 قیمت: 60/000تومان با تخفیف‌ویژه 45/000🎁 🟢هزینه ارسال 25/000 تومان ★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
•٠🕌 😊ابراهیم هادی : رفیق راهت تا ابد! 🌟 دنبال یه قهرمان واقعی می‌گردی؟✨ شهید ابراهیم هادی منتظرته! مردی پر از عشق و شجاعت که نه تنها دلتو می‌بره، بلکه می‌تونی باهاش رفیق شی، حاجت بگیری و حس کنی همیشه کنارتِ! 💪🕊️ 🎬 استوری‌های جدید شهدایی ✨ پروفایل‌های خاص شهدا 📖 خاطرات ناب ⛺️ برپایی موکب‌های شهدایی همین حالا بزن رو لینک همراه مون باش! 👇 🔗 http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f ✨ شهید هادی منتظرته، دعوتش رو رد نکن! "رد پای ابراهیم" تا ابد تو قلبمونه... ❤️‍🔥🕊️ •
❃﷽❃ 😊ابراهیم هادی : رفیق راهت تا ابد! 🌟 دنبال یه قهرمان واقعی می‌گردی؟✨ شهید ابراهیم هادی منتظرته! مردی پر از عشق و شجاعت که نه تنها دلتو می‌بره، بلکه می‌تونی باهاش رفیق شی، حاجت بگیری و حس کنی همیشه کنارتِ! 💪🕊️ 🎬 استوری‌های جدید شهدایی ✨ پروفایل‌های خاص شهدا 📖 خاطرات ناب ⛺️ برپایی موکب‌های شهدایی همین حالا بزن رو لینک همراه مون باش! 👇 🔗 http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f ✨ شهید هادی منتظرته، دعوتش رو رد نکن! "رد پای ابراهیم" تا ابد تو قلبمونه... ❤️‍🔥🕊️ •