eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
40.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5هزار ویدیو
555 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_namazshab @bab_al_zahra ⛺️موکب↯ @meraj_shohada_mokeb ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra
مشاهده در ایتا
دانلود
「﷽」 از این مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است زمین دور خودش می‌گردد و بسیارخوشحال است فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی است که شیطان از نزولش ناخوش احوال است🕊 🎉 💌
🌸 بابک بہ‌ ظاهرش‌ می‌رسید‌ اما از باطنش‌ غافل‌ نبود. از کودکی‌ بسیار‌ زرنگ‌ بود‌ و مدرسہ‌اش‌ را بہ‌ موقع‌ میرفت‌، بابک وقتی‌ کارشناسی‌اش‌ را‌ گرفت، در مقطع‌ ارشد در تهران‌ قبول‌ شد‌🧑‍🎓 شرکت در مشارکت‌ها‌ی‌ اجتماعی‌ وعام‌‌المنفعہ‌ مانند هلال‌احمر‌ یکی‌‌ از‌ فعالیت‌های‌ بابک است‌. بابک مسجدی‌، هیئتی، ورزشکار، بسیجی‌و...بود؛کل‌ خانواده‌ بابک را پس‌ از‌ شهداتش‌ شناختیم‌🙂 یک‌صلوات‌هدیہ‌شما‌بہ‌شهیدنور؎🌱 🦋
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•°|﷽|°•° وَقتی درونَت پاک باشَد خُدا چِهره‌ات را گیرا میکُند🙂 این گیرایی از زیبایی و جَوانی نیست.. این گیرایی از نورِ ایمانی است که دَر ظاهِر نَمایان میشَود..✨ 🌷 🎂
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
•ᰔᩚ|﷽|ᰔᩚ• شهید بابک‌ نورۍ‌ هریس‌ جوان‌ترین‌ شهید مدافع‌ حرم‌ استان‌ گیلان،‌‌‌ ۲۷آبان ۱۳۹۶ در‌ البوک
••🌸 همرزم‌ شهید: روی‌ خاکریز نشستہ‌ بود. آنروز هواٰ خیلی‌ گرم‌ بود و من‌ با‌ لباٰس‌ شخصی‌ رفتہ‌ بودم و همش‌ غر میزدم‌ کہ‌ چرا لباس‌ نمیدن😣 بابک کنارم‌ بود؛ بهش‌ گفتم: "این‌ چیہ‌ پوشیدی‌؟! اینو از کجا آوردی‌؟!" لباس‌ خیلی‌ براش‌ تنگ‌بود و کمی‌ کهنہ گفت: 'این‌ لباس‌ رو از زمان‌ خدمت‌ سربازی‌ دارم!!' بهش‌گفتم‌: "این‌ تنگه!" گفت: "آره‌ ولی‌ مهم‌ نیست..😊 تو خبر نداری‌ اعزام‌ کی‌ شروع‌ میشه؟!" با‌ خودم‌ میگم‌ من‌ بہ‌ چہ‌ فکر میکردم‌ و بابک بہ‌ چہ‌ چیزی‌.... یک‌صلوات‌سهم‌شما‌بہ‌شهیدنورے🌱 🦋
صادق آهنگرانM-ah-sabokbalan-1.mp3
زمان: حجم: 3.29M
.🌻🖤. رفیق شهید: یک شب‌ یادمه‌ بابک‌ تا صبح‌ این‌ شعر رو گوش‌ می‌داد💔 مرا اسب‌ سپیدی‌ بود‌ روزی.. شهادت‌ را امیدی‌ بود‌ روزی.. گوش بدیم به یاد شهید بابک🎧 🕊 🌱
•⊰﷽⊱• میگویند که ابتدای صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی✨ میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شـــــــهـــــــیدان با عــــطر شـــــــهادت🥰❤️؟ 🌤 🕊 .
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
...💚 برُشی از کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند، ص۱۸۸📕 "عمو حسن میوه هم برسونی راضی ام والا🤭" حسن قلی زاده مسئول توزیع غذا که بچه ها عموحسن صدایش می زدند از ماشین پیاده میشود با دیدن بابک دست تـــکان میدهد و می گوید: ببین برات چی آورده ام! بابک نزدیکش میشود با دیدن سیبهای🍎🍏 توی دستش میخندد.☺️ می گوید: دمت گرم داداش! چرا این قدر زیاد ؟! عـــــموحسن جواب میدهد ســـهم دیروزت رو هم آورده ام.😁 میدونم میوه دوست داری و مشغول بیرون آوردن ظرف های غذا می شود.🙃 عمو حسن در تمام این مدت که با بابک آشنا شده، هیچ وقت ندیده بابک برای گرفتن غـذا عجله کند یا اعتراضی داشته باشد.😎 فقط یــــکی دو باری که جــــــاده ها بسته بود و تردد ممکن نبود، بابک با خنده گفته بود «عمو حسن میوه هم برسونی راضی ام والا!»😅 بابک غذاها را میگیرد و دوباره بابت سیب ها تشکر میکند.😍 🌷 .
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
«°﷽°» ای پاک و نجیب مثــل باران، بــرگرد ای روشنـی کلبـــۀ احــزان بــرگرد🕊 یعقوب امیدش همه پیراهن
 ..🌱.. دوست شهید : بابک فـــــوق‌ الـــــعاده خـــــانواده‌ دوست بـــــود و همیشه خانواده براش حرف اول رو می‌زد.🥰 بابک یــــک خصوصیت بارز دیگه ای هم داشت این بود که از روی حساب‌ و کتاب خرج می‌کرد، به‌ خصوص دوران دبیرستان که خانواده‌اش به مشکلات مالی برخوردند، ۳ ماه تابستان گــــــچ‌ کاری مـــــی‌کرد و هـــــیچ پـــــولی از خـــــانوده‌ اش نمی‌گرفت. چــــون مــــی‌خواست کــــه فــــــقط به خودش متکی باشه و روی پای خودش بایسته. اون زمان می‌گفت نمی‌خوام پولی خـــــرج کنم و واقعا در ســـــه ماه تابستان هــــیچ پولی خـــــــرج نمی‌کرد و برای ما سوال بود که می‌شه در ســـه ماه پولی خرج نکنی؟!🧐 به خودرو خــــیلی اهمیت می‌داد و پـــــدرش یک زمان شــــاسی‌ بـــــلند و سونوتا داشت. خــــودش هم معمولا پژو سوار می شد🚗.» 🕊 .
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
•°|﷽|°• ﺩلمان ﻫـﻮﺍےِ تو را دارد ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ که مے گویند ﺩﻝ ﺑـــــــﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ ...🙃💔 + رفی
•••🌿💚 همرزم‌ شهید: روی‌ خاکریز نشستہ‌ بود. آنروز هواٰ خیلی‌ گرم‌ بود و من‌ با‌ لباٰس‌ شخصی‌ رفتہ‌ بودم و همش‌ غر میزدم‌ کہ‌ چرا لباس‌ نمیدن😣 بابک کنارم‌ بود؛ بهش‌ گفتم: "این‌ چیہ‌ پوشیدی‌؟! اینو از کجا آوردی‌؟!" لباس‌ خیلی‌ براش‌ تنگ‌بود و کمی‌ کهنہ گفت: 'این‌ لباس‌ رو از زمان‌ خدمت‌ سربازی‌ دارم!!' بهش‌گفتم‌: "این‌ تنگه!" گفت: "آره‌ ولی‌ مهم‌ نیست..😊 تو خبر نداری‌ اعزام‌ کی‌ شروع‌ میشه؟!" با‌ خودم‌ میگم‌ من‌ بہ‌ چہ‌ فکر میکردم‌ و بابک بہ‌ چہ‌ چیزی‌.... یک‌صلوات‌سهم‌شما‌بہ‌شهیدنورے🌱 🦋 •••