7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌#همرزمشهید:
داخل هرکدوم ازاین چادرهای سفید هلال احمر
هرکدوم هفت یا هشت نفر میخوابیدیم، طوری میخوابیدیم که به هم گره میخوردیم. من اون
شب حدودساعت سه ونیم از خواب بیدار شدم
رفتم بیرون دیدم بابک کنار ماشین پتو گذاشته
روی دوشش داره نماز شب میخونه!!
ما این رو تو داستان ها شنیده بودیم، تو مناطق
ندیده بودیم. ولی من دیدم...
بابک این طور بود کهشهید شد.🦋
#شهیدانه🌱/#شهیدبابکنوری💙
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
•
#همرزمشهید:
شب قبل از شهادت بابک بود. یہ ماشین مهمات
تحویل من بود. من هم قسمت موشکی بودم و
هم نیروی آزاد ادوات. اون شب هوا واقعا سرد بود.
بابک اومد پیش من گفت: "علی جان توی چادر
جا نیست من بخوابم. پتو هم نیست🙆♂"
گفتم: تو همش از غافلہ عقبی بیا پیش من.
گفتم: بیا این پتو؛ اینم سوءیچ برو جلو ماشین
بخواب، من عقب میخوابم. ساعت 3شب من
بلند شدم رفتم بیرون. دیدم پتو رو انداخته رو
دوش خودش داره نمازشب میخونه...😳
(وقتی میگم ساعت (۳) صبح یعنی خدا شاهده
اینقدر هوا سرده نمیتونی از پتو بیای بیرون🥶!!)
گفتم: بابک با اینکارا شهید نمیشی پسر ..
حرفی نزد منم رفتم خوابیدم. صبح نیم ساعت
زودتر از من رفت خط و همون روز شهید شد(:
یکصلواتهدیہشمابہشهیدنوری🌱
•