مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا 🇮🇷
#کتاب_شهید_نوید📚 #روایت_دوم_همراه✍ سال ۹۶ بار آخری که نوید می خواست برود سوریه من تازه از مأمور
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_دوم_همراه✍
رسیدیم حرم، آقا سعید تو که تمام این راه هم سفر من بودی بیا با هم برویم زیارت نوید هم هست. مگر میشود من بیایم مشهد و نوید نباشد. بیا با هم اذن دخول بخوانیم و برویم داخل حرم روبه روی ضریح بنشینیم و باقی حرفها را کنار امام رضا برایتان بگویم برای تو و نوید چقدر روزهای مفقودیات امام رضا را قسم میدادم که پیکرت برگردد. می دانستم شهید شدی همان ظهری که مادرت زنگ زد و گفت: «از نوید خبری نداری دلم شور میزنه! من به دلم افتاد که شهید شدی. آن روزها خیلی سخت گذشت نوید شب و روزم معلوم نبود میرفتم توی هیئت بیت الزهرا و همان جای همیشگی می نشستم و زارزار گریه میکردم یادت هست چقدر با التماس میگفتم «نوید دست از این مسخره بازیات ،بردار خواهش میکنم نرو تو خط اینکه مفقود بمونی نوید پیکرت باید برگرده! میدانستم آن قدر مخلص شده بودی که هر حاجتی خواسته باشی جواب رد نمیشنوی خیلی اصرار کردم بگذارند بروم سوریه دنبال تو اما اجازه ندادند. بعد بیست روز پیکرت را برگرداندند بیست روز زیر آفتاب بودی خودمانیم نوید ! چقدر لباس پاسداری به تو می آمد. خوشگل تر از همیشه شده بودی اولین بار بود که لباس سپاه را میپوشیدی برای تو این لباس آن قدر حرمت داشت که وصیت کرده بودی وقتی که قرار است پیکرت را توی خاک بگذارند
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗/#پارتبیستویکم