📘#داستان_کوتاه
* جوان گستاخ و حضرت علی (ع) *
روزی حضرت علی علیه السلام در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس حضرت را دید و پرسید:یا امیرالمؤ منین!در این گرمای شدید چرا از خانه بیرون آمدید؟فرمود:برای اینکه ستمدیده ای را یاری کنم،یا سوخته دلی را پناه دهم.در این میان زنی در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام علیه السلام ایستاد و گفت :یا امیرالمؤمنین شوهرم به من ستم می کند و قسم یاد کرده است مرا بزند.حضرت با شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظه ای فکر کرد سپس سر برداشت و فرمود:نه به خدا قسم!بدون تاخیر باید حق مظلوم گرفته شود!این سخن را گفت و پرسید:منزلت کجاست؟زن منزلش را نشان داد.حضرت همراه زن حرکت کرد تا در خانه او رسید.علی علیه السلام در جلوی درب خانه ایستاد و با صدای بلند سلام کرد.جوانی با پیراهن رنگین از خانه بیرون آمد حضرت به وی فرمود:از خدا بترس!تو همسرت را ترسانیده ای و او را از منزلت بیرون کرده ای.جوان در کمال خشم و بی ادبانه گفت:کار همسر من به شما چه ارتباطی دارد."والله لاحرقنها بالنار لکلامک."به خدا سوگند بخاطر این سخن شما او را آتش خواهم زد!علی علیه السلام از حرف های جوان بی ادب و قانون شکن سخت بر آشفت!شمشیر از غلاف کشید و فرمود:من تو را امر بمعروف و نهی از منکر می کنم،فرمان الهی را ابلاغ می کنم،حال تو بمن تمرد کرده از فرمان الهی سر پیچی می کنی؟توبه کن والا تو را می کشم.در این فاصله که بین حضرت و آن جوان سخن رد و بدل می شد،افرادی که از آنجا عبور می کردند محضر امام (ع) رسیدند و به عنوان امیرالمؤمنین سلام می کردند و از ایشان خواستار عفو جوان بودند.جوان که حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسری می کند،به خود آمد و با کمال شرمندگی سر را به طرف دست علی (ع) فرود آورد و گفت:یا امیرالمؤمنین از خطای من درگذر،از فرمانت اطاعت می کنم و حداکثر تواضع را درباره همسرم رعایت خواهم نمود. حضرت شمشیر را در نیام فرو برد و از تقصیرات جوان گذشت و امر کرد داخل منزل خود شود و به زن نیز توصیه کرد که با همسرت طوری رفتار کن که چنین رفتار خشن پیش نیاید.
📘#داستانهای_بحار_الانوا
╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮
𑁍▹ ڪپیآزادباذڪرصلوات ◃𑁍
𑁍▹@merajoshohadayezarand◃𑁍
𑁍به معراج شهدا بپیوندید𑁍
╰┅╾┈┈┈┈┈┈┈┅╯
⚘یٰافاطِمَةَٱلزَّهرا ۜ