🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠روایت خانواده شهید #حاج_حسين_عليخاني از #اخلاق_دینی_وسیاسی شهید در اجتماعات و #راهپیمایی_های_ملی _ودینی
📆 ماه رمضان سال 95 بود .
🕊آقاحسین سوریه بود. وبچه ها بدون حضور ایشان در تهران روزه بودند.
♦️با وجود گرمای تابستان بدون هیچ اعتراضی.
🔍 آقا حسین بجز اینکه به مسائل عبادی اهمیت می داد مسائل سیاسی هم برایش خیلی مهم بود.
🔹بخاطر همین یکی از موضوعات مورد توجه ایشان راهپیمایی ها و اجتماعاتی بود که در مناسبتهای مختلف ملی و مذهبی برگزار میشد .
🔶 هم خودش شرکت میکرد هم اطرافیان را به این مهم ترغیب میکرد.
📌راهپیمایی #روز_قدس برایش اهمیت ویژه ای داشت.
📍در آن سال یک شب قبل از روز قدس از سوریه زنگ زد.
بعداز احوالپرسی گفت :
🍽 برای بچه ها سحری خوبی درست کن تا فردا تو راهپیمایی کمتر اذیت بشن.
گفتم :
هوای خیلی گرمه .....
گفت :
#گرم_باشه_شما_باید_حتما_شرکت_کنین.{وظیفه_دینی_است}
من هم آن شب سحری خوب و مفصلی برای بچه ها درست کردم .
⏰ بعد خوابیدیم.
🌓 زمانی از خواب بیدار شدیم که اذان صبح را گفته بودند.
🌞 ساعت 10 صبح دم در شهرک اتوبوسها منتظر بودند تا اهالی شهرک را به راهپیمایی ببرند.
من به بچه ها گفتم :
امروز خیلی هوا گرمه ،شماهم سحری نخوردین ⁉️
من خودم میرم شما نیایید .
بچه ها قبول نکردند .❗️
زهرا فرزند کوچک ما یکسال و چهار ماهش بود ، اون رو گذاشتیم تو کالسکه و با فاطمه و علی اکبر چهارتایی رفتیم راهپیمایی .✅
هوا 🔥خیلی خیلی گرم بود .
آسفالت خیابان بحدی داغ شده بود که فکر میکردی به کف پاهات میچسبه 💥
بچه ها رو بردم زیر آب ماشین های آتشنشانی که اونجا بود .💦
از شهرکی ها جدا شدیم و از اتوبوسها خیلی دور شدیم.🚍
بعد از راهپیمایی مجبور شدیم با مترو برگردیم. 🚈
به هر زحمتی بود با گرمای شدید هوا به خانه رسیدیم. 🏚
یکی دو ساعت از افطار گذشته بود که آقا حسین زنگ زد. ☎️
حاج حسین پرسید :
#راهپیمایی_روز_قدس رفتین؟
جواب دادم :
بله و ماجرا را برایش تعریف کردم .📞
خیلی خوشحال شد. 💔
❌ بعد با بچه ها صحبت کرد و از آنها تشکر کرد و آفرین گفت به #غیرت_دینی_آنها
#روزقدس
🌷 #شهید_حاج_حسین_علیخانی
#شهید_مدافع_حرم🕊