تعدادی سرباز فراری به لشکر دادند،همه اهل شر و دعوا، با همه فرمانده گردان ها درگیر
شدند، آقا منصور گفت همه اینها را با یک خط بدید من!
همه را جمع کرد و با خود برد ...
شهید استوار می گفت: یک روز برای بازدید همان خط رفتم. دیدم صدای دعای توسل می آید، با تعجب دیدم این سرباز ها یک جا جمع شده و دعای توسل می خوانند، گفتم الان چه وقت دعا هست؟
گفتند: فرمانده ما، آقا منصور مریض شده، داریم برای سلامتیش دعا می کنیم!
گفتم چند وقته مرخصی نرفتید؟ گفتند ۳ ماه، گفتم به زور شما را نگه داشته، گفتند نه، خیلی اصرار می کنه شما به مرخصی برید، اما ما تا خود آقا منصور به مرخصی نره، ما از جبهه بیرون نمیریم. گویی آقا منصور به این دل فراری ها کیمیا زده بود که این طور متحول شده بودند!!!
#سردارشهید حاج منصور خادم صادق
مزار مطهر: گلزار شهدای شیراز
@merajshohadaa