eitaa logo
معراج شهدای کرمان
6.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
10.3هزار ویدیو
168 فایل
#خاطرات-سردار-دلها🌷 #تشیع‌وتدفین‌،وداع باشهدا🌹 #موکب‌داری‌اربعین‌درکربلا⛺️ #دلنوشته‌عکس‌زندگینامه‌‌خاطره‌و....🎞📸📝 گلزار راعاشق شوی...🤗 اخرشهیدت میکند🌺 🍀نشانی:کرمان،بلوار آیت الله خامنه ای روبه روی گنبدجبلیه پیشنهادات و انتقادات @ad_merajshohada
مشاهده در ایتا
دانلود
42.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍عکس های خاطره انگیز از شهید محمدحسین یوسف الهی و خانه ی پدری ایشان که امروز به مکانی به نام مدرسه بقیة الله تغیر یافته است هدیه به روح مطهر و ملکوتی شهید یوسف الهی و پدر و مادرش صلوات... @merajshohadaa
✍من بسیجی ام... 🔹در طول مدتی که محمّدحسین یوسف الهی مسئول شناسایی لشکر شده بود من و مجید آنتیک چی چندین بار به او اصرار می کردیم که به عضویت سپاه در بیاید امّا او زیر بار نمی رفت و می گفت شما دنبال چی هستید... 🔸این که یکی به نیروهای سپاه اضافه شود من دوست دارم به عنوان یک بسیجی خدمت کنم پس بگذارید راحت باشم. 🔹گفتیم محمد حسین مگر سپاه چه اشکالی دارد... 🔸گفت سپاه هیچ اشکالی ندارد خیلی هم خوب است امّا من خدمت در لباس بسیجی را بیشتر دوست دارم. 🔹محمد حسین این قدر ظرفیت و لیاقت داشت که می توانست از فرماندهان رده بالای سپاه شود امّا این در صورتی بود که به عضویت سپاه در می آمد و رسمی می شد بارها مسئولین لشکر به او پیشنهاد می کردند امّا چون به بسیج عشق می ورزید نمی پذیرفت. 🔸تا جایی که سفارش کرده بود اگر من شهید شدم روی سنگ قبرم ننویسید پاسدار اگر چنین کلمه ای بنویسید روز قیامت جلوی شما را خواهم گرفت من یک بسیجی ام. 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحه ۱۴۸ راوی دکتر مهدی شفازند... @merajshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهیدی که بابت حضور در جبهه هرگز حقوق دریافت نکرد 🌷 شهید محمد حسین یوسف الهی... 🔸بعد از این که برادرم محمد حسین به شهادت رسید وسایلش را از جبهه آوردند تمام اموال او از این قرار بود دو دست لباس یک عینک یک کفش که برای پای مجروحش درست کرده بود و یک کیف پول که تنها یک صدوبیست تومان درون آن بود. 🔹چند وقت بعد نیز از طرف سپاه یک حواله پول برای ما فرستادند حقوقی بود که بابت حضور در جبهه به محمد حسین تعلّق می گرفت. 🔸معلوم شد که محمد حسین در طول جنگ هرگز حقوق خود را دریافت نکرده است همان روزها به امر پدرم این پول را به حساب جبهه ها واریز کردیم. (منبع: کتاب «حسین, پسر غلامحسین» صفحه ۲۸۰ روزنامه اطلاعات ۱۵ تیر ۱۳۷۸ شمسی صفحه ۱۴ راوی: محمد علی یوسف الهی، برادر شهید... 🌷 🌹👇 🔴 رسانه باشید ☫به بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/857997315C46df7d3e74
32.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍دست نوشته شهید حاج قاسم سلیمانی درباره شهید محمد حسین یوسف الهی ؛ اگر در این دنیا متوجه شوم کسی بیشتر از من شهید محمد حسین یوسف الهی را دوست دارد اگر از حسادت مردم به من اشکال نگیرید... 💢استاد حاج قاسم به روایت حاج حسین کاجی... @merajshohadaa
✍خُدایا به مَن خوب زیستَن را بیاموز تا مَن خوب مُردَن را خودَم‌ بیاموزم... @merajshohadaa
✍عکس ماندگار سردار شهید محمد حسین یوسف الهی و دکتر مهدی شفازند... 🔹من و شهید محمدرضا کاظمی وارد واحد اطلّاعات و عملیّات شدیم واحد آن زمان در سومار مستقر بود و محمد حسین یوسف الهی معاون اطلّاعات عملیّات بود ولی چون مسئول واحد حضور نداشت رهبری و فرماندهی بچّه ها با ایشان بود... 🔸وقتی به منطقه رفتیم یک فضای معنوی بر واحد حاکم بود این فضا به یقین به خاطر تلاش و کوشش ایشان به وجود آمده بود فکر می کنم آن دوران برای تک تک بچّه های واحد یکی از بهترین و شیرین ترین دوران جنگ و حتی زندگی بود. 🔹همه مسائل معنوی مثل نماز شب و دیگر اعمال مستحبی را به خوبی انجام می دادند وقتی نیمه شب بلند می شدی همه را در حال راز و نیاز با خدا می دیدی این به خاطر اهمّیّتی بود که محمد حسین به نماز شب و اعمال مستحبی می داد. 🔸ما شبها می رفتیم شناسایی و روزها برنامه هایی مثل کلاسهای آموزشی جلسات قرآن و ادعیه داشتیم محمدحسین پیشنهاد می کرد که جلسات قرآن داشته باشیم و مسئولیت این کار را هم به من محوّل می کرد. 🔹یک روز آمد و گفت علی آقا بهتر است ما در کنار قرائت قرآن برنامه تفسیر هم بگذاریم گفتم این کار اهل فن می خواهد و از توان من خارج است کتاب دم دست نیست اینجا تفسیر از کجا می شود پیدا کنی می خواستم به این وسیله از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنم. 🔸امّا محمد حسین همان موقع یک جلد کتاب تفسیر المیزان به من داد دیدم مثل اینکه هیچ راهی ندارم وقتی او تصمیم بگیرد کاری انجام دهد خودش فکر همه جایش را هم می کند. 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحات ۸۱_۸۰ راوی آقای علی میر احمدی... @merajshohadaa
✍روزی که شهید محمد حسین یوسف الهی با دو عصا زیر بغل به گلزار شهدا رفت و حقی که فقط با شهادت ادا می شد... 🔹پیش از این که محمّد حسین دوباره به منطقه برود یک روز با هم به گلزار شهدا رفتیم او با دو عصا زیر بغلش آمده بود با هم میان قبور شهدا قدم زدیم و بعد بالای سر قبر دامادمان شهید ناصر دادبین نشستیم. 🔸به محمّد حسین گفتم آقا محمد حسین این جنگ بالاخره کی تمام می شود گفت این جنگ نباید تمام شود. 🔹پرسیدم برای چی گفت به خاطر این که به یک تعدادی ظلم می شود با تعجب گفتم ظلم به چه کسانی ظلم می شود. 🔸گفت به همه کسانی که یک عمر توی جبهه ها جنگیدند و خودشان را وقف جبهه و جنگ کردند اما هنوز به حقشان نرسیده اند حق آنها فقط با شهادت ادا می شود و چنین شد مردان بی ادعا به حقشان رسیدند. 🔹مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ... 🔸من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی رباید رنگ رنگ... 💢منبع کتاب حسین پسر غلامحسین صفحه ۲۱۸ راوی محمد على يوسف الهی برادر شهید... 🌹اینجامعراج شهداست👇 https://eitaa.com/joinchat/857997315C46df7d3e74