#همسر_شهید🔻
ندا خیلی بیتابی میکند و با حسرت پدران دیگر را نگاه میکند
و میگوید: چرا همه دوستانم بابا دارند؛ اما من ندارم؟ او با عکس بابا صحبت میکند.
چندین مرتبه مشاهده کردم که ندا پس از چند دقیقه سکوت، میگوید:
مامان! بابا آمد، موهای من را ناز کرد و رفت ...
#شهید_سید_خداداد_موسوی
فاطمیون
🆔 @merajshohadaa
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
دلتنگىِ روز، مثل #شليك يك گلوله است. سريع و ناگهانى، بدون فرصت #قلبت را هدف ميگيرد.
رد شدن از يك خيابان، تنفس يك عطر و يا چند دقيقه تنها نشستن روى يك نيمكت خاطره انگيز، ميتواند كارَت را يكسره كند.
دلتنگى شب اما، چند قطره #سم است كه به خورد تك تك سلول هايت ميرود و تا صبح، #تمام وجودت را مى سوزاند.
آدمهاى #دلتنگ هرروز مى ميرند؛ گاهى ناگهانى و سريع، گاهى آرام و تدریجی...
#همسر_شهید🌷
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#گذرے_بر_سیره_ے_شهید
✍محبتشان را به راحتی به خانواده ابراز می کردند، خیلی راحت به پسرشان و به من ابراز محبت می کردند. مثلا خیلی راحت می گفتند که خیلی دوستت دارم یا همیشه به امیرعلی می گفتند الهی بابا قربونت بره، الهی بابا دورت بگرده..
✍وقتی ماموریت بودند و از آنجا تماس می گرفتند و با امیر علی صحبت میکردند شاید بیست تا بوس برای همدیگر میفرستادند. با امیرعلی خیلی رابطه گرمی برقرار کرده بودند و با هم تفنگ بازی و شمیر بازی و جنگ بازی میکردند و اینقدر جدی بازی میکردند که انگار واقعا جنگ شده و اینها دارند با هم می جنگند و وقتی با امیرعلی بازی میکرد واقعا بچه میشد. و این موضوع خیلی در ذهن امیر علی باقی مانده و این خاطرات خیلی برایش شیرین و قشنگ است.
#شهید_علی_اصغر_شیردل
راوے: #همسر_شهید🌷
iD ➠ @merajshohadaa🕊🕊
هر وقت #حاجی از منطقه به منزل می آمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد، با همان لباس خاکی بسیجی #نماز_میخوند!!
یک روز به قصد شوخی گفتم: تو مگه چقد پیش مایی که به محض اومدنت، نماز میخونی ؟!
نگاهم کرد و یه لبخند زد و گفت:
هر بار که تو رو میبینم احساس میکنم باید دو رکعت #نماز_شکر بخونم!!
راوی: #همسر_شهید
#شهید_محمدابرهیم_همت
@merajshohadaa
🌸🍃
🍃
•|| #همسر_شهید
.
منــ چہـ میدانسټمــ🍃
ڪ بعد→
ٺُ دیگر ایݩــ🌏 دݩـیا
دݩیاے سابقــ✨
نخواهد شد🍃
از وقٺـے رفٺـے دیوار🌬
همــ بہـ من نیشخݩد:)
میزݩد💔
#فرزندان_و_همسرشهیدهمت
#بعد_از_شهادت🕊🕊🕊
❇️ @merajshohadaa
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🌺 مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز #ولادت_حضرت_فاطمه_الزهرا_(س) برگزار گردید.
عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود...
قضیه ای که برایم #جالب بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود.
🌸 وقتی مراسم تمام شد گفت: خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه!!
گفت: #حضرت_زهرا_(س) و #حضرت_علی (ع)، آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی #میهمانان_ویژه_همسرم بود
برادرم قاسم دوماه بعد از عقدمان به شهادت رسیدند💔
#همسر_شهید
#سالروز_شهادت
@merajshohadaa
✨ #هدیه_پدر
خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم.
🌹 برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم: روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.😭
🌹 روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد. جواب دادم
گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...❤️
از خوشحالی گریه کردم.
در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.❗️
زمانی که به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است. بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند.
🌹 شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود.
#همسر_شهید
#شهید_مدافع_حرم_جلیل_خادمی
فارس/ شهرستان فسا/ روستای امیرحاجیلو
🆔 @merajshohadaa