#یادداشت
✅ الهیات انتخابات
جایگاه انتخابات در اندیشه اسلامی
▫️انقلاب اسلامی به راستی یک حکومت «تئوکراسی» است یا «سزاروپاپیست»؟ دوگانه سازی که با کانالیزه کردن ذهن مخاطب تلاش می کند تا در هر صورت انقلاب اسلامی را یک حکومتی تعریف کند که یا شبه قرون وسطی (دین سالار) است و یا شبه حکومت سزار (دین به مثابه ابزار قدرت). این تلاش تنها یادداشتی است که این ایام توسط یک اپوزوسیون در خصوص الهیات انتخابات نگارش یافته است و کماکان فلسفه دوستان ما به دنبال حل تناقضات حکمت صدرایی😞 اما به راستی جایگاه انتخابات در اندیشه اسلامی چیست؟
▫️سیر امتداد اندیشه الهیاتی در اسلام به صورت ساده با توحید ذاتی و صفاتی شروع و به توحید تشریعی می رسد. رویکردی که یگانه موجودی که شانیت قانونگذاری دارد را خدای متعال دانسته و پیامبران و امامان معصوم را ابلاغ کننده و تفسیر کننده قانون می داند. مبتنی بر این رویکرد هیچ عرصه و ساحتی در مدیریت زندگی بشری نیست که فاقد قانون باشد و حتی منطقة الفراغ نیز تحت مشروعیت حاکمیت الهی است. با این اوصاف است که فقیه امروزین می بایست نسبت خود را با امر انتخابات مشخص نماید. منطقی که مبتنی بر احکام شرعی حکم به وجوب آن داده شده و ریشه این استنباط به ادله ای مانند «عمومات امر به معروف و نهی از منکر» و «اصل حفظ نظام اجتماعی» و ... باز می گردد. همین چند بند به ظاهر بدیهی نیازمند تبیین و تشریح در نزد فیلسوفان و الهیدانان و فقهای معاصر است و عدم ورود در تحلیل این مسائل است که امروزه در درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم این تبیین یک «اظهار جاهلانه» قلمداد می شود‼️ (رجوع شود به درس خارج فقه و اصول سروش محلاتی)
▫️عمده رویکرد های رقیب در حوزه الهیات انتخابات به چند موضوع بازگشت دارد:
- دیدگاه برخی فقهای معاصر در حوزه ولایت مطلقه فقیه و مقید سازی فقیه حاکم در صدور احکام در مواضع محدود
- تشکیک در مصداق حاکم دینی و ایجاد شبهه در عدالت و عدم تعارض منافع ایشان
- ضرورت بسنده کردن فقها به صدور احکام کلی و ضرورت شناخت مسائل و موضوعات توسط مردم
حقیقت مطلب این است که بحث ولایت مطلقه یا مقیده فقیه امری علمی است که فقیه مبتنی بر حجت شرعی خود بدان قائل می باشد اما امروزه این دیدگاه فقهی تبدیل به دستاویز دشمنان انقلاب اسلامی برای تشکیک نظری شده است. «کلمه حق یراد به الباطل». در خصوص مصداق حاکمیت دینی نیز فقط نسبت به عمده تشکیک کنندگان باید گفت «نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است». اما در خصوص سومین نقطه تمرکزی باید بیان کرد که در نگاهی کلی به «مصادیق موضوعات» احکام شرعی، می بینیم که آن ها سه قسم هستند: 1. موضوعاتى كه تطبيق و تشخيص مصاديق آن نياز به نوعى تخصّص دارد و بايد آن را از متخصّصان آن موضوع دریافت کرد. مثل تشخیص مرگ حتمی در مرگ مغزی. 2. موضوعاتى كه براى تطبيق و تشخيص مصداق آن بايد به عرف مراجعه كرد ولى تشخيص اينكه عرف در اين رابطه چه مى گويد و از چه ارتكازى برخوردار است تنها از فقيه بر مى آيد. مثل تعیین معیار تغییری که منجر به نجاست آب می شود. 3. موضوعاتى كه تشخيص آن براى عرف عام كار پيچيده اى نيست مثل اينكه آيا اين مايع رنگين خون است يا نه؟ يا فلان آب گل آلود مضاف است يا مطلق؟ و ... اين گونه موضوعات نياز به تبعيّت از نظر مجتهد يا متخصّصان ندارد. شكّى نيست كه قسم دوم از اين اقسام سه گانه نيز همانند بحث از عناوين كلّى موضوعات، جزء «فقه» است و مسئوليتش را فقيه به عهده دارد.
🆔 @m_rahmani_g
هدایت شده از گفتاری در فرهنگ | محمد رحمانی
#یادداشت
✅ موج سوم سوفسطایی گری
چگونه ما هرچه را که بخواهیم توجیه و اثبات می کنیم؟!
▫️وقتی الوین تافلر در کتاب مشهور «موج سوم» خود از تغییر پارادایم بشریت و گذار به سومین مرحله از آن سخن گفت و تغییر پارادایمی را در موضوعات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بیان کرد، کسی ذهن اش به امکان تحقق موج سوم در مسئله ای به نام سوسفطایی گری نرفته باشد! اما این موضوع شاید مبتلی به ترین موضوع در جامعه بشری است.
1️⃣ در طول دو هزار سال گذشته، موج اول سوفسطایی گری در زمان یونان باستان و توسط اهالی اندیشه و به واسطه تسلط بر استدلالات جدل گونه و مقهور سازی مردم رخ داد. ایامی که بزرگانی چون سقراط و ارسطو تلاش خود را کردند تا با انتظام بخشی به عقلانیت بشری بدان پاسخ دهند.
2️⃣ موج دوم سوفسطایی گری در دوران پایان سلطه کلیسا و براساس یک بازخورد طبیعی جریان بشریت به رویکرد دگماتیسم در آن دوران صورت پذیرفت و تلاش بزرگانی چون دکارت و کانت بر نفی و تعدیل این جریان بود.
3️⃣ امروزه در دنیای معاصر،بشریت با پدیده ی سوفسطاییگری مجدداً مواجه شده است. در دورانی که به واسطه حجم داده ای که در اطراف ما وجود دارد ما تقریبا هر چیزی را می توانیم توجیه کنیم و می توانیم داده هایی برای اثبات این موضوعی که مد نظرمان هست را گردآوری کنیم و آن ها را بهتر ببینیم. لذا افراد گاها حاضرا دروغ هایی که باورهایشان را تایید کنند بپذیرند تا راست هایی که موید آنها نیست.
🛑 امروزه نسل جوان ما با دنیایی مواجه است که به هر گوه بیاندیشد و فکر کند و حرف بزند، Google همان محتوا و هم سنخ های آن را به وی نشان می دهد و این چیزی به معنای ورود جریان سفسطه به لایه ی نوینی از زندگی بشری است که فهم حق و باطل را در آن دشوار تر نموده است. اما به راستی راه حل برون رفت از این فضا چیست؟ کدام جریان است که می تواند عقلانیت بشر را مجدداً احیاء نموده و حیاتی دوباره بدان بخشد؟ پاسخ قرآنی این پرسش آیه ۲۹ سوره انفال است که خدای متعال در آن، تقوا را عامل شناخت حق از باطل معرفی کرده است؛ زیرا با تقوا پرده های حرص و شهوت و... از اندیشه انسان زدوده شده، نیروى عقل براى درک حقایق آماده می شود. ضمن اینکه همه دانایی ها از خداوند سرچشمه مى گیرد و تقوا موجب تقرب و بهره مندی بیشترى از آن خواهد شد و لذا در فتنه ها، ظاهر فریبنده باطل را تشخیص خواهد داد. تجربه نیز ثابت کرده جوامعى که بر محور هوا و هوس مى گردد تمییز حق و باطل در آن مشکل است.
🆔 @m_rahmani_g
انسانِ اندیشکده ای
#یادداشت
منابع انسانی یک اندیشکده، قلب آن بوده و محور تصمیم سازی، سیاستسازی، پیشآزمون سیاست ها و تولید فرصتهای بازآفرینی و پُربودی سیاستها، مبتنی بر اصول جمعاندیشی و بارش فکری در حوزههای بینرشتهای مرتبط با سیاستگذاریهای اجتماعی، تجاری، نوآوری، سیاسی، اقتصادی، علمی، نظامی است. ازاینرو وارسی و بررسی ویژگیهای موردنیاز نیروی حرفهای اندیشکده، ضروری است.
تخصص، انگیزه، انضباط، پایداری، تمرکز، خلاقیت، شادابی، سلامت اخلاقی، پیگیر و نتیجه گرا بودن، درک کامل خواستههای کارفرماها، دقت عمیق، توجه به جزییات، خود مدیری، کنجکاوی، سختکوشی، کم ایرادی، وفاداری، خوشبینی، صراحت، جسارت، شجاعت، تعلیم پذیری، واقعگرایی، داشتن مهارتهای لازم مانند کار تیمی، مدیریت پروژه، توانمندی نوشتاری و ... ضرورت انکارناپذیر نیروی انسانی هر مجموعه فکری از جمله اندیشکده ها است. البته با توجه به اهمیت ویژه انسان در اندیشکده، ضرورت این ویژگیها در مورد منابع انسانی اندیشکدهها، فوقالعاده بالاتر و حساس تر است. اما هدف این نوشتار، تأکید بر این ویژگیهای مهم و البته واضح و مشخص نیست؛ که این مختصات انسانی انسانِ اندیشکدهای، به نظر برای اکثر مدیران اندیشکدهها، احراز شده و مورد تائید است.
تمرکز این نوشته، بر آنچه متداول و مشهود است؛ نیست. نیت مکتوب تقدیم شده، اصرار و ابرام بر یک ویژگی مهم و البته فوقالعاده مهم انسانیِ انسانِ اندیشکدهای است. شاید این ویژگی برای بسیاری از دیگر مجموعههای فکری یا پژوهشکدهها و ... اینگونه که برای اندیشکدهها مهم است؛ حائز اهمیت نباشد.
انسانها میدانند که بسیاری از چیزها را میدانند (Know know)؛ بسیار عالی و فوقالعاده! انسانها میدانند که بسیاری از چیزها را نمیدانند (Know don’t know)؛ این هم بسیار عالی و فوقالعاده! اما انسانها بسیاری از چیزها را نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند. اینجا، جای همه چالشهای آدمی است! آنچه انسان نمیداند و نمیداند که نمیداند؛ نقاط کور زندگی اوست و البته نقاط آسیبپذیری او و مهمتر از آسیبپذیری، نقاط آسیب زنندگی او! اصلاً همه ادیان الهی تلاش کردند که آنچه انسان نمیداند و نمیداند که نمیداند را به او بیاموزند و البته انسان كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (سوره مبارکه احزاب، آیه 72) است و بهراحتی نمیآموزد؛ آنچه که باید بیاموزد!
به تعبیر ملا احمد نراقی: آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
ریشه اختلافات، درگیریها، غمها، افسردگیها و ناملایمات آدمی، از این نقاط کور نشأت میگیرد. بجاست که انسانهای اندیشکدهای در ابتدا از اینکه بسیاری از حقایق دنیا را نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند؛ آگاه شوند. این آگاهی، که نیت اصلی این نوشتار است؛ بهخودیخود، اگر بهخوبی در آدمی محقق شود؛ او را صبورتر، آرام تر، خردمندتر و هوشمندتر میکند و بسیاری از تعصبات، ناخودآگاه، از وجودش زایل و جدا میشود. در این صورت بسیاری از آنچه واقعیت میپنداشته را دیگر سراب میبیند و این بینش عمیق، اولین محصول این آگاهی است. این آگاهی (Awareness) همان توانایی درک و احساس و کسب معرفت از محیط درونی و بیرونی خود شامل افکار، گفتارها و کردارها خودی و دیگران در قالب فرایندها (Process) و عملها (Action) و ... است. این آگاهی، همان خودآگاهی (Self-awareness) است که برکات و نتایج شگفتآوری در زندگی آدمی بهجای میگذارد.
🖊 مهدیه ادیب - معاون پژوهش اندیشکده مرآت
اسفند ۱۴۰۲
📚 اندیشکده راهبردی مرآت
https://eitaa.com/joinchat/1778712755C8841c08265
هدایت شده از گفتاری در فرهنگ | محمد رحمانی
سازمان فرهنگی به مثابه فضای کار اشتراکی
#یادداشت
▫️ آلن دوباتن در کتاب «اضطراب منزلت» در این خصوص صحبت می کند که چگونه انسان ها در نتیجه کاپیتالیسم، دموکراسی و جامعهای به ظاهر برابری طلب، درگیر نوعی تنش به نام اضطراب منزلت شدند. امروزه، همه افراد سعی بر این دارند که در طی نمودن نردبان اجتماعی گوی سبقت را از دیگران بربایند.
جالب است که این مساله وارداتی، در بخشی از بدنه فرهنگی ما نیز رسوخ نموده و تبدیل شدن «جایگاه فعالیت»، «عنوان کنشگری»، «مسئولیت رسمی» و امثالهم به عنوان یک مساله در ذهن آنها رسوخ نموده است. لذاست که در بزنگاه های تاریخی ماند کنون که دولت ها دچار تغییر ساختار سیاسی می شوند، بخشی از این دست از افراد دچار یاس و سردرگمی و یا تقلا برای جایگاه یابی در نهاد دولتی می شوند ‼️ در حالیکه که ذات فعالیت فرهنگی و تاثیرگذاری اجتماعی منوط به جایگاه و صندلی که در آن قرار داریم نیست بلکه این مسئولیت ها به مثابه یک فضای کار اشتراکی است که ما باید فعالیت و رسالت خود را در آن پیگیری کنیم.
🌐 جالب است که دوباتن برای حل این موضوع راه حل هایی را بیان می کند که یکی از آنها «بوهیمیسم» است! بوهمی یا کولیوار Bohemian در اروپا به کسانی گفته میشود که با روشی غیرمتعارف همراه با مردمان هم مرامشان که اغلب به مسائلی از قبیل ادبیات، هنر و موسیقی علاقهمندند، زندگی میکنند. این شیوه زندگی دربرگیرنده کسانی است که بی خانمان و همواره در سفر، ماجراجو و ولگرد هستند. کولی وار در این معنا اولین بار در قرن 19 در ادبیات انگلیسی، برای توصیف زندگی غیر متعارف هنرمندان، نویسندگان، موسیقی سازها و روزنامهنگاران فقیر و به حاشیه رانده شده در شهرهای بزرگ اروپایی ظاهر شد. این سبک زندگی در ادبیات برخی از کنشگران فرهنگی با عنوان عشایر فرهنگی متبلور شده است به این معنا که وضعیت امروز انقلاب نیازمند تربیت عشایر فرهنگی است؛ افرادی که به جای غرق در جغرافیا، ساخت تاریخ را انتخاب کرده اند و رسالت محورند.
به راستی چه اتفاقی می افتد که انسان های فرهیخته چنین سبک زندگی را اختیار می کند⁉️
🔆 لازمه پرورش چنین کارکتر شخصیت هایی، توجه به مولفه هایی مانند «تکلیف مداری»، «آزادگی به نسبت ساختارها و هنجارهای غلط»، «ساده زیستی و کم موؤنه بودن در زندگی»، «اصالت معنا و توجه به زندگی به عنوان یک فرصت محدود» در پرورش فعالین فرهنگی است. چیزی که اتمسفر فعالیت های فرهنگی ما به دلیل چالش های از قبیل «دولتی سازی افراطی امر فرهنگ»، «قدسی شمردن تمامی ساختارهای فرهنگی»، «مصرف گرایی و تجمل گرای در سبک زندگی و حتی فعالیت های فرهنگی پرهزینه» و «تهی شدن بخشی از جریان فرهنگی از معنای برخواسته از معنویت اصیل دینی» و در آخر «عدم توجه به ضرورت توانمندسازی اصولی و نظام مند کنشگران این حوزه» صورت نگرفته است. در نهایت به نظر گفتگو پیرامون وضعیت جبهه فرهنگی در ادامه مسیر کنشگری خود امری ضروری به نظر می رسد.
🆔 @m_rahmani_g