هدایت شده از mesaghمیثاق
14020314_43549_64k.mp3
34.84M
سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) در مراسم سی و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ توی گوش من بزن هزاربار ولی حرمت امام و حرفش رو نشکن ...
🎥 سکانسی از فیلم سینمایی غریب.
#سینما
#غریب
#امام_خمینی
#لایت_مدیا
┈┉┅
هدایت شده از mesaghمیثاق
هی اشک بریزد این و آن یک خندان
نان است غذای این و آن را بریان...
وقتی که زمین اقتصادی کج شد
هر موهبتی رسد به ثروتمندان
#دلاوار
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔸۱۱ شهریور ۶۳ | امام خمینی:
💬 وقتى تشريفات روحانیت زياد شد، محتوا كنار مىرود. وقتى ساختمانها و ماشينها و دم و دستگاهها زياد شود، بنيه فقهى اسلام صدمه میبيند...واقعا نمىدانم با اين وضع چه كنم. اين تشريفات اسباب آن مىشود كه روحانيت شكست بخورد.
(صحیفه امام ج ۱۹ ص ۴۲)
هدایت شده از mesaghمیثاق
آخرین وصیت؛ بگویید همه بیایند!
🔹خاطره آیتالله مصباح یزدی از آخرین ساعات عمرِ امام خمینیقدسسرهما
🔆بعضى از بستگان حضرت امام، خاطرات واپسین روز حیات ایشان را اینگونه گفتند: عصر همان روز (ارتحال) امام فرمود: به تمام اهل خانواده بگویید كه جمع شوند! همسر ایشان، فرزندان و نوهها كه آنجا حضور داشتند، اطراف تخت وى حلقه زدند و اطراف او جمع شدند.
ا🔆مام به زحمت چشم خود را باز كرد. سخن گفتن برایش خیلى دشوار بود. اهلبیت خود را مخاطب قرار داد و فرمود: «یك جمله وصیت براى شما دارم». همه چشمها خیره و گوشها تیز شده بودند كه امام در لحظههاى واپسین عمر و با این روز و حال، چه وصیتى دارد؟! امام گفت: «وصیت من به شما این است كه بكوشید نافرمانى خدا نكنید!» بعد فرمود: «بروید؛ من خستهام و مىخواهم بخوابم.»
🔆پارچه را روى صورتش كشید؛ خوابید و دیگر چیزى نگفت. هنگام نماز مغرب و عشا ایشان را صدا زدند. او به نماز اوّل وقت مقیّد بود. احساس كردم كه فقط، انگشتان و لبهایش اندكى حركت مىكنند؛ با اشاره انگشتانش، ركوع و سجود مىكرد و با حركت لبانش، نماز پایانى را خواند.
🔶این چه شخصیتى دارد و چه روحى است كه در واپسین لحظههاى عمر، توجّهش فقط به خدا و انجام وظیفه است و بس؟! بهترین سرمایه و هدیهاى كه براى فرزندان خویش بر جا مىگذارد، این است كه «نافرمانى خدا و گناه نكنید.»
🔶تأكید و تكیه كلامش در تمام عمر، این بود كه خدا از او چه خواسته است؛ مىكوشید آن را انجام دهد تا به تكلیف عمل كرده باشد. در اوایل جوانى، امام را ندیده بودیم؛ ولى در حدود سى و پنج سال از نزدیك ایشان را درك كردیم. از همان روز اوّل در سال ۱۳۳۱ ه.ش كه به قم آمدم، در درس ایشان شركت كردم. پس از تبعید او، كم و بیش با وى در ارتباط بودم. پس از مراجعت ایشان، بارها به خدمتش مشرف مىشدم.
🔆...از نزدیك، غرق تماشاى حركات، درسها و بحثها، معاشرتها و منشهاى او بودم. با این وصف، هرگز در زندگى او، لحظهاى را به یاد ندارم كه ایشان به فكر منافع دنیوى خود باشد؛ درباره چیزى فكر بكند یا مطلبى بگوید یا نكتهاى بنویسد كه انگیزهاش از این گفتن و شنیدن و نوشتنـ جلب منفعت دنیوى براى خویش باشد.
🔆گویا كه در ذهن این مرد، جز اطاعت خدا و خدمت به بندگان خدا، چیز دیگرى نمىگذشت. من جز اطاعت حق و خدمت به خلق، چیز دیگرى از این مرد سراغ ندارم. او دریاى متلاطمى بود؛ ولى آرام و بىكرانه!
📚 کتاب سیری در ساحل
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔻یه زمانی ..
علی اکبر هاشمی رفسجانی رئیس جمهور بود
علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس
علی اکبر ولایتی هم وزیر خارجه
علی اکبر محتشمی وزیر کشور!
🔹بعضی خارجیها فکر میکردن "علی اکبر"، یه لقب دولتی هست که به سران ایران اعطا میشه!
🔹بعد من میخواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم را دادم، یارو یه نگاه کرد از جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی اکبره، همه پا شدند، رئیسشون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم، بقیه همسفرها که هاج و واج مونده بودند پشت سر من می دویدند، و بدون بازرسی هر چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند.
از خاطرات "علی اکبر زرندی"
در کتاب "رویاهای شیرین من"