گروه‌ها و قبایلِ جناحی سالهاست که از #امام جامانده‌اند، و بهمین دلیل با #مردم هم غریبه‌اند. چه آن روشنفکرنماهای تنزه‌طلبِ استبدادمدار، که مردم را فقط به‌عنوان بوقچی و هوادار خود قبول دارند؛ و چه آن متحجرینِ خود محورِانقلاب پندار، که مردم را جز در پای منبر و تریبون خود آنهم بقصد صندوق رای، به رسمیت نمی‌شناسند. جوانان آرمانگرا و مسئله‌شناس هنوز برای عبور از این دو قبیله، تصمیم تاریخی خود را نگرفته‌اند. #روح_الله_ایزدخواه

🔻ذبیح الله منصوری مرد همیشه قلم ✍ از دکتر محمدعلی صوتی شنیده شد وقتی ذبیح الله منصوری کتاب مفصل ملاصدرا را منتشر کرد چون بر پشت آن نام مولف هانری کربن ذکر شده بود، نسخه ای از آن را به کربن نشان دادند، کربن پس از خواندن کتاب گفته بود، من چنین کتابی ندارم. آنچه درباره ملاصدرا نوشته‌ام رساله‌ای بیشتر نیست. به هر حال کتاب بدی هم نیست. پس کسی را واسطه کرد که ذبیح الله منصوری را ملاقات کند. واسطه منصوری را از علاقه کربن، مطلع ساخت. منصوری به او گفت من خیال کردم کربن مولفی است که سالها پیش از این در گذشته است. حال که او زنده است به او بگویید ذبیح الله منصوری مرده است 📚 منبع: قدح دُرد ،عبدالکریم پرتو

🔻بستری کردن شاه در تیمارستان فرح دیبا درکتاب کهن دیارا در مورد بستری‌کردن شاه در تیمارستان می نویسد: ✍به محض پیاده‌شدن از هواپیما، بدون کلمه‌ای توضیح و خوشامد، ما را به درون آمبولانس نشاندند و آمبولانس با چنان سرعتی و خشونتی به حرکت درآمد که چندبار به این طرف و آن‌طرف پرتاب شدیم. بالاخره اتومبیل ایستاد. یک نفر در را باز کرد و ما توانستیم پناهگاه جدیدمان را ببینیم: ساختمان بیماران روانی در بیمارستان نظامی. 🔸پادشاه را در اتاقی جای دادند که جلوی پنجره‌هایش دیوار کشیده شده بود. مرا در اتاق چوبی که درش فقط از بیرون باز و بسته می‎شد و دستگیره نداشت و بر سقفش یک دستگاه ضبط صدا قرار داشت، جای دادند. دیوانه شده بودم و باورم نمی‎شد. مردان سفیدپوشی که مواظب ما بودند کمترین توضیحی به ما نمی‌دادند. اتاق من پنجره‎ای با میله‌های آهنی داشت. من که دچار حالت خفگی شده بودم، با سرعت برای باز کردن به طرف پنجره رفتم، اما یک پرستار با سر به من اشاره کرد که حق دست‌زدن به پنجره را ندارم. سکونت شاه و فرح در این بیمارستان ۲هفته طول می‌کشد

🔻اصطلاح آب خنک خوردن از کجا آمده است؟ ✍بر اساس سندی که در موزه زندان قصر وجود دارد: زندانیان سیاسی که در داخل حفره‌ها و سلول‌های قصر محبوس بودند، از آب خنک قنات مبارک‌آباد و مخلص‌آباد که از این زندان عبور می‌کرد، می‌نوشیدند و ریشه ضرب‌المثل «آب خنک خوردن» نیز از آن روزگار به روزگار ما رسیده است؛ لذا به کسی که زندانی‌ می‌شود، می‌گویند: «رفته آب خنک بخورد»  

☝️این یوتوبر ۲۹ ساله بخاطر سقوط عمدی هواپیماش برای گرفتن ویو در یوتیوب، تا ۲۰ سال زندان حکم گرفته! اونوقت تو ایران برخی سلبریتی ها هرچی بیشتر لگد میندازن؛ عزیزتر میشن

قیام خونین ۱۵ خرداد به روایت تصویر مردم شعار می دادند یا مرگ یا خمینی/ با شلیک گلوله مردم مثل برگ درخت ریختند

قیام ۱۵ خرداد ✍قیام ۱۵ خرداد (۱۳۴۲ش)، تجمع و راهپیمایی مردم برخی از شهرهای ایران در اعتراض به دستگیری امام خمینی است. تظاهرات در قم، تهران و ورامین به خشونت کشیده شد و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند 🔸دستگیری امام خمینی به‌ خاطر سخنرانی او در مدرسه فیضیه علیه محمدرضا پهلوی شاه وقت ایران بود. در این سخنرانی حکومت وقت به حکومت یزید تشبیه شده بود. امام خمینی، به‌دلیل کشته شدن جمعی از مردم، این روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد از این‌رو ۱۵ خرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران تعطیل رسمی است

🔻جایگاه مادر خانواده از دید امام ✍ امام به فرزندان‌شان یاد داده بودند که اولویت با مادرشان است. اینکه با او مهربان باشند و به ایشان احترام بگذارند. این احترام حتی در ریزترین و جزیی ترین رفتار اعضای خانواده نسبت به مادر هم باید جاری و ساری می بود. نوه امام می گوید: «گاهی‌اوقات که برای دیدن آقا به اتاقشان وارد می‌شدیم از ما می‌پرسیدند: خانم را دیده‌اید یا نه؟ اگر می‌گفتیم خانم را ندیدیم. می‌گفتند: خانم را ببیند بعد بیایید پیش من. یاد گرفته بودیم قبل از دیدن ایشان باید پیش خانم برویم و اول خانم را ببینیم.»

🔻 حکایت رند و آسیابان ✍ رندی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند. رند گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود» آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن ‌

📸 تصویری تاریخی از مرقد امام رضا در قبل از انقلاب و دهه ۵۰ ...

📹 صحنه دردناک وزیر خارجه کشورم اینچنین سراسیمه به استقبال وزیر انگلیسی رفت، ولی آن فرد فیلمبردار بود و ظریف دست از پا درازتر برگشت!

🔻پرهیز از آزار کودک ✍یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط می گوید: فرزند دوساله ام که اکنون حدود ۴۰ سال دارد در منزل ادرار کرده بود. مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید. خانم پس از یک ساعت تب شدیدی کرد. به پزشک مراجعه کردیم. در شرایط اقتصادی آن زمان۶۰ تومان هزینه نسخه دارو شد ولی تب قطع نمی‌شد بلکه شدیدتر میشد. مجدداً مراجعه به پزشک کردیم و این بار هم ۴۰ تومان بابت هزینه درمان پرداختیم که در آن زمان برایم سنگین بود‌. 🔸شب هنگامی که جناب شیخ را در ماشین سوار کردم تا به جلسه ببرم؛ همسرم هم در ماشین بود. جناب شیخ که سوار شد, اشاره به همسرم کردم و گفتم: والده بچه هاست. تب کرده. دکتر هم بردیم ولی تب قطع نمی‌شود. شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود: بچه را که انطور نمیزنند. استغفار کن. از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر.خوب می شود . همین کارها را کردیم تب همسرم قطع شد 📚 منبع: کیمیای محبت؛ محمد محمدی ری شهری