هدایت شده از mesaghمیثاق
.
♨️دوستان میخوان تحلیل بشنون باید عرض کنم هرنوع اظهار نظری در حالحاضر نمیتونه با واقعیت تطبیق داشته باشه و همه چی بستگی به روزهای آینده داره!
آنچه واضحه تا قبلاز این، کلیه حملات پهپادی وموشکی مقاومت به مواضع آمریکایی ها با هدف ایجاد ناامنی روانی و حمله به تاسیسات و ساختمان پایگاه های آمریکایی و بدون تلفات گیری آشکار بوده و برای جلوگیری از ایجاد حساسیت آمریکایی ها برای پاسخ دادن دقت لازم انجام میشد تا تلفات انسانی کمتری رخ بده!
اما حمله مستقیم نیروهای مقاومت به یگان نظامی آمریکایی ها که ۳ کشته و دهها زخمی بر جای گذاشت فضای جدیدی از تغییر رویکرد اساسی و تاکتیکی برای تسریع خروج آمریکاییها رو به معرفی کرد!
با توجه به شناخت کافی از خوی برتری جویی آمریکاییها به جهت پاسخ به افکار عمومی مردم آمریکا و حفظ هژمونی، انتظار پاسخ نظامی از طرف آمریکا برای محور مقاومت دور از انتظار نبود. اما به نظر میرسه با توجه به اعلام آمریکا مبنی بر حملات مرحله ای و سلسله وار زمانبندی شده نیروهای آمریکایی برای پاسخ به حملات اخیر مقاومت، میشه اینطور گفت که آمریکا بعد از هر حمله منتظر نوع پاسخ نیروهای مقاومت برای تعریف هدف بعدی و شدت اون حمله خواهد بود.
به نظر میرسه نیروهای مقاومت میبایست با همان رویکرد تلفات گیری انسانی ، حملات خودشون رو بیشتر از قبل افزایش بدن و شدت ببخشن تا روند خروج نیروهای آمریکایی سرعت بیشتری پیدا کنه در غیر اینصورت باید شاهد حملات مزمن و سنگین تری از نیروهای آمریکایی بر علیه مقاومت باشیم که میتونه زمینه ساز نحوه ی تعامل و برخورد با ایران در آتی هم باشه اما آنچه منتفی هست و قبلا هم تاکید کردم حملات مستقیم آمریکا به خاک سرزمینی ایران است که تبعات سنگینی برای اشغالگران آمریکایی به دنبال خواهد داشت و اساسا آمریکا هدفش از موندن در منطقه و کُرچ نشینی، علیرغم پرداخت هزینه سنگین، رویارویی اقتصادی با چین بر سر تسلط بر این منطقه و عدم واگذاری منطقه به چین هست.
یقیناً آمریکا هدفی غیر از انتقام گیری در سر میپرورونه که اون هدف حفظ شخصیت هژمونی خودش در منطقه هست که بی شک با سکوت ایران و روسیه و حتی چین منجر نخواهد شد و بدون تردید هرکدوم به شکلی مناسب در وقت مشخص پاسخ درخور از طریق ابزارهایی که در اختیار دارن خواهند داد.
تاوان این اشتباه راهبردی آمریکا خروج سریعتر و مفتضحانه از منطقه می باشد.
ادامه دارد...
هدایت شده از mesaghمیثاق
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه کارد به استخونت رسید این کلیپ رو ببین ⚠️
خداوند متعال با این 5 جمله به دادت میرسه🥺💔
این کلیپ رو حداقل برای یک نفر بفرست💞
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ همیشه یه همچین صحنه ای از ژاپن پیدا می کردن می زدن تو سر ما که وای چقدر ژاپنی ها بافرهنگن!
اینم تمیز کردن ورزشگاه توسط هواداران بافرهنگِ
ایران ♥️
#ضد_شبهه
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ هم اکنون جنگنده های آمریکایی-انگلیسی صنعا پایتخت یمن را هدف قرار دادند
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آیا هویدا فقط یک پیکان داشت؟؟
هویدا چطور قیمت یک خودکار را ۱۳ سال ثابت نگه داشت؟؟
و....
هویدا را بهتر بشناسید....
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕎 ترامپ: ۹ تریلیون دلار هزینه در خاورمیانه! بدون هیچ دستاوردی ...
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ(انفال_۳۶)
همانا آنان كه كافر شدند، اموال خود را صرف مىكنند تا از راه خدا جلوگيرى كنند. در آينده نيز اين گونه خرجها را خواهند داشت، سپس (اموال هزينه شده) مايهى حسرت آنان مىگردد و آنگاه شكست مىخورند. و آنان كه كافر شدند، به سوى دوزخ محشور خواهند شد.
هدایت شده از mesaghمیثاق
❌هشدار حمله به کشور❌
اتصال مغز انسان ها به شبکه اینترنت
ترجمه(زبان بوسنیایی):
خوش آمدید دکتر جوان، خوشحالیم که امروز در کنار ما هستید.
پایان نامه های دکتری من روی میکروبیولوژی و شیمی دارویی متمرکز بود و در یکی از پایان نامه هایم که در مورد لخته شدن خون پاتولوژیک بود، آنها پیش زمینه اصلی من برای درک آنچه در اینجا با لخته شدن می گذرد بودند، و اینکه کدام خون منعقد شده مربوط به علائم خون ناشی از کووید-۱۹ یا SARS(سندرم تنفسی حاد) مرتبط است، که ارتباط مستقیمی با 4G،3G و 5G دارد. و من در سال ۱۹۹۸ شروع به کار روی آن کردم.
زیرا حتی در آن زمان من در حال مطالعه فرکانس های الکترومغناطیسی بر روی عمل میدان بیولوژیکی انسان بودم و چگونگی تأثیر آن(تابش) بر خون(افراد) از طریق تأثیر میدان های الکترومغناطیسی. و اکنون این موضوعی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم، جایی که در آن میدان الکترو مغناطیس وای فای و بلوتوث، افراد را به عنوان بدنه های اینترنت متصل می کنند. به همین دلیل است که گرافن وجود دارد، زیرا گیرنده و فرستنده استثنایی این سیگنال های EMG(الکترومیوگرافی) است.
یعنی اگر من درست متوجه شده باشم، افرادی که گرافن به آنها تزریق شده است! بیش از ۲۰ سال است که این موضوع را مطالعه کرده اند. این بدان معنی است که آن میدان هایEMG(الکترومیوگرافی) بر روی افراد واکسینه شده از طریق تابش امواج الکترومغناطیسی تاثیر می گذارد(منتشر شده از تلفن های همراه و دکل های موبایل 5G).
در اینجا در این عکس مزرعه ای را می بینیم که در آن برجی با آن آنتن های عمودی قرار گرفته است. پس اینها آنتن های 5G هستند؟
به آن آنتن های عمودی نگاه کنید و همچنین سیم هایی که به داخل آنها می روند ...
✍ هشدار به سیستم امنیتی ...
❌این یک هشدار امنیتی بسیار جدی است ...❌
👈 به زودی به کشور حمله خواهد شد، از طریق سلاح Neuro S/T(کنترل ذهن)
👈 اگر چاره ای اندیشیده نشود، به زودی کشور دچار هرج و مرج شدید خواهد شد و همزمان تهدیدات داخلی و خارجی دشمن بر علیه کشور، کنترل نظام را از دست دوستان خارج خواهد کرد.
#جنگ_پاک
#مغز_صحنه_نبرد_قرن_۲۱
#جنگ_شَبَح_وار
#جنگ_نامرئی
هدایت شده از mesaghمیثاق
25.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از mesaghمیثاق
أعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
✅ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
✅ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ
به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند.
✍ خواب های یک غریبه ...
بنده عذر خواهم که پر گویی میکنم، ولی به ناچار باید چند خوابی را که در این مدت(از اوایل درگیری با این موضوع) دیده ام را خدمت حضرتعالی عرض کنم، شاید راه گشا باشد. البته دیدن این خوابها نشان از درجه تقوی بنده و پاک بودن ما نیست، این حقیر، یک بنده گنه کار خدا هستم که در این مدت بخاطر درگیری با ابعاد پیچیده این داستان، مورد عنایت این عزیزان بوده ام.
✅ دیدم با حاجی(حاج قاسم) تو میدان جنگ هستیم، درگیر با دشمن، در حال تیراندازی به سمت دشمن، اطرافم پر از انفجار و تیر و ترکش، اطراف من، دوستانم من مثل برگ خزان در حال ریختن بر روی زمین بودند در اثر اصابت گلوله و خمپاره دشمن، هر کدام از آنها را در آغوش میگرفتم تا جنازه هاشون رو جابجا کنم و از میدان جنگ خارج کنم، میدیدم که جسمشون بر روی دستانم سرد می شدند، خیلی بِهِم فشار اومد، نتونستم تحمل کنم، گریه کردم، حاجی در حالی که به سمت دشمن در حال تیراندازی بود، نگاهی به من انداخت و گفت ... چرا گریه میکنی؟! گفتم حاجی نمیبینی اینا چطور مثل برگ خزان دارن میریزن روی زمین ... گفت، خوب ... جنگ، همینه دیگه ... از خواب بیدار شدم.
✅ زمانی که حضرت آقا واکسن کرونا رو تزریق کردند، بنده خواب حاجی رو دیدم که سر به سجده داره و در حالی که تیر به پایشان اثابت کرده و در حال خون ریزی است، در حالت سجده گریه می کنند، بنده کنار حاجی دوزانو نشسته بودم، سر حاجی رو بلند کردم روی پاهام گذاشتم و دستی به موهای سرش کشیدم، گفتم حاجی چرا گریه میکنی، مگه ما مردیم که شما گریه می کنید؟! حاجی در حالی که اشک بر روی گونه هایش بود، نگاهی به من انداخت و لبخندی زد و مزاحی کرد و گفت، فقط مراقب باش ... که در این لحظه از خواب بیدار شدم.
✅ مدتی بعد خواب شهید چمران را دیدم، اسناد دست من بود، پیاده در حال حرکت در مسیری بودم که ناگهان با ایشان روبرو شدم ، به بنده گفتند که چیه؟! چی شده؟ هنگام برخورد با ایشان، احساس کردم که با یک کوه عظیمی روبرو شدم، چنان با صلابت و محکم، که از هیبت ایشان، احساس آرامش به من دست داد، با خودم گفتم خدارو شکر که یک آدم با سوادی پیدا کردم که متوجه این اسناد بشه! گفتم آقای دکتر این اسناد دست من هست، نمیدونم به کی بدم اینهارو! گفتند بیا به دنبالم، به دنبالش راه افتادم، مرا با خود برد به دفتر کارش، که یک اتاق سالن مانند با دیوارهای کاه گلی بود، با سقفی از تیرهای چوبی. مشغول شد به تمیز کردن و جابجایی کتابها بر روی طاقچه های اتاق و ...، شخصی آمد دنبالم و گفت بیا برویم، آماده شو! ... ناگهان از خواب بیدار شدم.(لازم به ذکر است، زمانی که از خواب بیدار شدم، پیامی برای بنده اومده بود برای برگزاری اولین جلسه برای ارائه اسناد به دوستان)
هدایت شده از mesaghمیثاق
✍ خواب های یک غریبه ...
✅ لباس سبز نظامی سپاه به تنم بود، وارد اتاق حاجی شدم، دیدم با لباس شخصی پشت میز نشسته، چهره اش از فرط خستگی و بی خوابی تیره شده و بسیار عرق کرده، طوری که چهره اش پر از قطره های عرق شده بود، سلام دادم به حاجی، گفت شما ... خودم رو معرفی کردم ... حاجی رفت لباسهای شخصی شو عوض کرد، لباس مرتب نظامی پوشید، اومد به سمت من، گفت چه خبر ... شما چکار می کنید ... گفتم ... من ... دوتا بچه کوچیک دختر و پسر هم اونجا در حال بازی کردن بودن، احساس کردم نوه های حاجی هستند ... شروع کردم به صحبت با بچه ها، حاجی داشت با لبخند به من نگاه می کرد ... دیدم حاجی داره گوش میکنه به حرفام، خوشش اومده بود از طرز صحبت کردنم(شیوا و مرتب صحبت میکردم)، یکم خجالت کشیدم، خواستم موضوع رو عوض کنم، گفتم ... بچه ها ما باید خوب صحبت کردن رو یاد بگیریم، تمرین کنیم که بتونیم سخنور خوبی باشیم تا فردا که بزرگ شدیم با زبانمان بتونیم از دینمون دفاع کنیم. حاجی دستمو گرفت و برد اون سمت ... لبخندی زد و به شوخی گفت، تو هم که ...(لباس نظامی آستین بلند تنم بود(دکمه هاش رو هم کامل بسته بودم)، حاجی به کنایه گفت ... شُلُو وِلی ... آستین بلند؟!) لبخندی زدم و گفتم حاجی این لباسو به زور تنم کردند، من آستین کوتاه هم می پوشم، و اگه آستین بلند هم می پوشم، آستیناشو تا می کنم. شونه های حاجی رو گرفتم، با هم لبخند زنان رفتیم کنار دیوار، گفتم حاجی خوابتو دیدم ... گفت چه خوابی؟ گفتم اون زمان که به آقا واکسن زدند، خوابتو دیدم که سر به سجده داری، پات تیر خورده، داره خون میاد ازش، سر به سجده، داری گریه می کنی ... حاجی در حالی که تکیه داده بود به دیوار و دستانش را بر روی سینه اش بغل کرده بود و به حرفهای من گوش میداد، سرشو انداخته بود پایین و در حالی که سرشو داشت تکون میداد ... و با خودش زمزمه میکرد ... میگفت ... اشتباه کردیم ... اشتباه کردیم! ... ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ دیدم با حاجی تو میدون جنگ هستیم، حاجی لباس نظامی به تن داره و خودشو بی پروا میزنه به دل دشمن و میاد بیرون ... بارها این کارو در مقابل چشمان من تکرار کرد ... بدون ذره ای ترس از دشمن! سر آخر یک نامه ای از جیب پیرهنش درآرود و به بنده نشون داد ... در حال توضیح دادن بود ... که ... از خواب بیدار شدم.
✅ ۱۴۰۱/۱۱/۱۳(سحرگاه ۱۱ رجب ۱۴۴۴):
در بهبویه میدان جنگ بودیم، دنبال حاجی بودم ...
درگیری شدت داشت و حاجی وسط میدان نبرد ...
میخواستم مطلب مهمی رو به حاجی برسونم، راهنماییم کردند و خودم رو رسوندم به حاجی ...
در اتاق فرماندهی و کنترل عملیات، در حالی که داشت عملیات رو فرماندهی و رصد میکرد و سرو صدای محیط هم زیاد بود، برای اینکه بهتر بشنوه، یه دستشو کنار گوشش گذاشته بود، سرشو به سمت من نزدیک کرده بود و با دقت به حرف های من گوش میکرد ... و من توضیح میدادم ...
همه حواسشون به من بود ...
حاجی به نیروهاش گفته بود هر چی این میگه گوش کنید ...
همه توجه ها به من بود ...
درگیری سنگین بود ... هوا تاریک ... نیروها آماده حمله غافلگیرکننده دشمن ...
یه صدایی به من میگفت ... اگه در کارها اخلاص داشته باشی، کمکت میکنیم ...
ناگهان از خواب بیدار شدم ...
دیدم ...
هدایت شده از mesaghمیثاق
✍ خواب های یک غریبه ...
✅ خواب حضرت آقا رو دیدم که روبروشون ایستادم و در حال توضیح در خصوص عوارض این واکسنها هستم، حضرت آقا با عصا روبروی بنده ایستاده بودند، با یک حالت طمانینه و آرامشی به صحبتهای این حقیر گوش میدادند ... که ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ حضرت آقا واکسن دوم رو تزریق کردند، بنده بعد مدتی خواب ایشان را دیدم که آمده اند به منزل پدری ما(شهرستان) و استاد ما(آقای ...) به همراه همسرشان هم تشریف دارند، مراسمی بود، استاد در حال خواندن زیارت عاشورا بودند، که نمیدانم چرا در حین خواندن زیارت عاشورا، ناگهان مکث می کردند و نمیتوانستند کلمات را خوب ادا کنند. به قدری به بنده در میان جمع فشار آمد که گفتم استاد اگر اجازه بدهید، من زیارت عاشورا را بخوانم! حضرت آقا هم حضور داشتند، بنده باز شروع کردم توضیح دادن برای حضرت آقا که این واکسنها ... حضرت آقا با توجه و نگاه به من، فقط گوش می کردند، سر آخر که حرف بنده تمام شد، آقا به من یک جمله فرمودند; بنده این دو دوز واکسن را هم که تزریق کردم، توکلم فقط به خدا بود ... من سرم را انداختم پایین ... و از منزل خارج شدم... در همین لحظه از خواب بیدار شدم.
✅ مدتی بعد دوباره خواب حضرت آقا را دیدم(بعد از اینکه واکسن ها را آزمایش کرده و اسناد وجود نانوذرات گرافن در درون ویالهای واکسن مشخص شده بود)، این سری دیگر خیلی تحت فشار روحی بودم، آقا روبروی بنده ایستاده بودند، شانه های آقا را دو دستی گرفته بودم و باز با تمام وجود با حالت نگرانی در حال توضیح دادن عوارض این واکسن ها بودم که، حضرت آقا به من فرمودند، حرف ها و صحبت هایی است، ولیکن اسناد متقنی هنوز نتوانسته اند ارائه دهند، گفتم آقا اسنادش دست خودمه، ببینید، این نتایج آزمایشگاه های داخلی است که زیرش رو پزشکان داخلی امضاء کرده اند. در این زمان دیدم که حضرت آقا یواش یواش دارن به یقین میرسن که ... ناگهان دیدم همه جا تیره و تار شد و از زمین و آسمان به ما حمله شد ... در حال طرح ریزی در این جنگ با حضرت آقا بودیم! ... که ناگهان از خواب بیدار شدم.
✅ مورخه ۱۴۰۱/۰۹/۱۱
دیدم که اطلاعات به دست حضرت آقا رسیده ... جنگ داخلی در گرفته بود و حضرت آقا حکم برخورد با خاطیان این موضوع رو صادر کرده، برخی رو به دلیل عدم آگاهیشون با رأفت بخشید، برخی رو تنبیه و مجازات کرد، عده ای رو هم که داخلشون درجه داران نظامی هم بودند ... رو اعدام(حکم تیرباران) کرد در مقابل چشم مردم.
✅ مورخه ۱۴۰۱/۰۹/۱۴
از دور دیدم انفجاری در یک منطقه ای(منازل حومه شهر) رخ داد(دود و گرد و غبار عظیمی در هوا شکل گرفت)، مثل انفجار حاصل از برخورد گلوله توپ، اول فکر کردم لوله گاز ترکیده و انفجار ایجاد کرده، باز مشاهده کردم انفجار دوم رخ داد، با یک فاصله مشخص و در یک ردیف از انفجار اول، باز انفجار سوم ... چهارم ...، دیدم حمله شده به شهر، خواستم پشت یک خاکریزی(زمین کشاورزی حومه شهر بود) پناه بگیرم تا در امان باشم از انفجارها، دیدم که تانک های دشمن و نیروهای دشمن وارد شهر شدند و دارن به سمت خونه ها و مردم شلیک می کنند. سرمو چرخوندم دیدم یک تانکی لوله خودش رو به سمت من چرخوند و آماده شلیک به سمت من شد. سریعا موضع خودم رو تغییر دادم و رفتم بالای خاکریز که با یک جهش بپرم پشت خاکریز. دیدم تک تیرانداز دشمن منو هدف گرفته ... با خودم گفتم ... ناگهان در همان لحظه مادرم را دیدم که با من صحبت میکرد و میگفت ای کاش بچه های دیگه رو هم آمادگی رزمی درشون ایجاد میکردم برای این روزها ... از خواب بیدار شدم.