هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💢نشر این کلیپ از دیدنش واجب تره!!!
اینم جواب اونایی که شعار میدن نه غزه، نه لبنان و فکر میکنن خیلی حالیشونه...
✅ مجید جوادی
گروهجهادیرسانهایهَــتـنـا🌱
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ داریوش سجادی، تحلیلگر سیاسی:
پروژه اسرائیل را باید یک پروژه شکستخورده و محکوم به تمامشدگی محسوب کرد؛ ۷۵ سال است که آنها امنیت ندارند و نخواهند داشت!
🔹پدرخواندههای اسرائیل اشتباه محاسباتی کردند؛ وقت آن رسیده همانطور که آمریکا افغانستان را ترک کرد، اسرائیل هم از منطقه فرار کند.
هدایت شده از mesaghمیثاق
♨️ نقد مواضع دکتر صمصامی
♨️حسین صمصامی اقتصادخوانده و نماینده مجلس نوشت:
🔹جناب رئیس جمهور محترم در جلسۀ ارائۀ بودجه فرمودند هزینه تولید بنزین بدون احتساب نفت خام ۸۰۰۰ تومان است! اما صورتهای مالی پالایشگاه ها و شرکت پالایش پخش ملی خلاف این ادعا را ثابت میکند،
ظاهراً اطلاعات ناصحیح به ایشان میرسانند.
ملاحظات: تفکر آقای صمصامی مظهر ظلم به محرومان و غارت حق محرومان از بیتالمال است.
در این تفکر منحط و خود حق بجانب پندار، ارزش نفت خام مصرفی در پالایشگاهها که همه مردم در آن سهیم هستند نادیده گرفته میشود و دست دهک ثروتمندتر جامعه در برداشت از منابع عمومی باز گذاشته شده است به نحوی برداشت این دهک ثروتمند از نفت خام (بواسطه مصرف سوخت) ۳۰ برابر بیشتر از برداشت دهک آخر است.
جالب است که او و امثال او این مواضع را به نفع مردم (!) تلقی میکند.
با وجود افرادی مثل آقایان صمصامی و جبرائیلی مردم نیاز به اخلالگر در اقتصاد کشور ندارند.
هدایت شده از mesaghمیثاق
از آنجایی که مطابق برنامه ديدار با حجتالاسلام سيدهاشم صفیالدين، رئيس شورای اجرائی حزبالله و پسر خاله نصرالله، را در پيش داشته و در عين حال وقت چندانی برای رسيدن به مهمترين ملاقات خود نداريم، با ضرب و زور حسين فرصت ناهار را تقليل میدهيم تا به موقع به قرارمان برسيم.
بعد از حدود نيم ساعت حرکت از رستوران، در طبقه فوقانی ساختمانی وارد سالنی ۳۰ متری میشويم که چند رديف صندلی پلاستيکی در آن چيده شده. جلوی صندلیها و بالای سکویی کم ارتفاع، يک ميز و صندلی قرار دارد. ۱۰ دقيقهای را منتظر سيدهاشم هستيم و در اين ميان شعاری عربی را برای استقبال از وی هماهنگ میکنيم.
سيدهاشم وارد میشود. همه با شعف بلند شده و آنچه را قرارمان بود سر میدهند. با روی گشاده پشت ميز رفته، بعد از تشکر مینشيند و پس از مختصری که حسين جمع را معرفی میکند سيد به زبان خود ما -روان و با اندکی لهجه- سخن میگويد. مسائل مختلفی بيان میشود که اين بار فراتر از تعارفات هميشگی است؛ از مسائل روز لبنان میگويد و مشکلات حزبالله و نحوه مواجهه با آن. از جمله اينکه حزبالله قصد و تلاشی برای برقراری حکومت اسلامی در لبنان ندارد و اين نه به دليل عدم تمايل که به دليل عدم توان و اقتضای زمان و مکان است به نحوی که در شرايط کنونی ورود به مقوله حکومت يعنی بازماندن از مقاومت و بازخواست شدن به خاطر تمام مشکلات موجود. همچنين از جنگ حتمی اسرائيل عليه لبنان در سال آينده سخن میگوید و اينکه حزبالله توانمندتر از هميشه آماده مقابله است. نوبت به پرسش و پاسخ میرسد. طبق معمول سؤالها قوی و ضعيف دارد. دوستی از سر اينکه چيزی پرسيده باشد میگويد: «با توجه با اينکه برد موشکهای ايران به اسرائيل نمیرسد(!) در صورت حمله اسرائيل به کشور به دليل برنامه هستهایاش، آيا حزبالله، ايران را ياری میکند؟».
هرچند فرض سؤال غلط، پاسخش اظهر من الشمس و نحوه بيانش تند است، اما سيدهاشم که حقيقتاً اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً به سيدحسن است آرام و با حوصله پاسخ میدهد و در آن همه چنين میگويد که: «ايران مملکت امام زمان است؛ اگر ما از کشور امام زمان دفاع نکنيم از کجا دفاع کنيم؟». نگارنده نيز از جريان انحرافی «المقاومه الاسلاميه العربيه» در لبنان و رئيس آن «سيدمحمدعلی الحسينی» سؤال میکند و چنين پاسخ میگيرد که: «وی يکی از نيروهای حزبالله بود که برای تحصيل دروس حوزوی به قم رفته و در عين کمسوادی ديدارهایی را به اسم حزبالله با علما ترتيب میدهد و عکسهای ملاقات با آنان را برای مطرح کردن خود در اينترنت نشر داده و بعد هم در رقابت و حسادت با سيدحسن نصرالله اعلام استقلال و موجوديت میکند و اکنون هم با حمايت سفارتخانه يکی از کشورهای غربی افرادی انگشتشمار دور خود جمع کرده و به صورتی مضحک، ادای نصرالله و حزبالله را در میآورد که اين فعاليتها تنها محدود به فضای مجازی است و واقعيت بيرونی ندارد». البته در اين حين اين انتقاد را نيز به مراجع قم بيان میدارد که چرا بدون حصول اطمينان از هويت و ماهيت وی، با پذيرفتن او اسباب زحمت را برای حزب الله فراهم کردهاند.
بعد از اتمام پرسش و قبل از پاسخ سيدهاشم، خطاب به وی و درحاليکه در رديف اول و رو به سوی او ايستادهام چنين مطرح مینمايم که: «در ايران رسم است وقتی خدمت آقا میرسند، چفيه ايشان را میگيرند؛ شما چفيه نداريد، اما اگر تسبيح خدمتتان است ممنون میشوم آن را تبرکاً به بنده بدهيد». پس از جلوس من و پاسخ او، سيدهاشم دست به جيب عبای مشکیاش میبرد و تسبيح ريزدانه و سياهی را بيرون آورده، مرا مورد اشاره و خطاب قرار میدهد تا تسبيح را از وی بگيرم. من هم بلند شده، نزديکش میروم و همراه با گرفتن تسبيح از وی اقدام به بوسيدن دست سربازی از سربازان امام زمان(عج) مینمايم؛ عملی که با عکسالعمل سريع وی ناکام میماند.
۱۳۸۹/۶/۱۶
برشی از کتاب «ملیتا؛ سفرنامه مصور لبنان» نگاشته احمد قدیری
+ مشاهده تصاویر
هدایت شده از mesaghمیثاق
نيم ساعت بعد از اذان و در تاريکی شب در رستورانی ديگر به نام الصفير شام را تناول کرده، به جایی میرويم که عنوانش «ديدار با دانشجويان لبنانی» ذکر میشود. وارد ساختمانی در خيابان سيدهادی نصرالله شده و با آسانسور، چندنفر-چندنفر به طبقه پنجم و آخر آن رفته، بر نمازخانه ۱۰×۵ متر وارد میشويم و بعد از سلام و احوال با دانشجويان حاضر، دور تا دور محوطه مینشينيم.
بعد از استقرار دوستان، با ذکر صلواتی نظم و سکوت برقرار شده جلسه رسميت میيابد. ابتدا يکی از دانشجويان لبنانی با ترجمه محمد يک ربعی از روحی که روحالله به شيعيان دميد و نقشی که ايران به عنوان محور مقاومت بازی میکند سخن میگويد. نگرانی از بابت حوادث ايران، خصوصاً وقايع پس از انتخابات ۸۸ نيز محور ديگری از سخنان اوست. آن قدر با خضوع و خشوع از ايران و مقتدايش سخن میگويد که همه ما را تحت تأثير قرار میدهد. سخنش که تمام میشود نوبت به ما میرسد. بلند میشوم، به سمت ميکروفون رفته و کنار وی مینشينم. سخنی از دل بر میآيد و ظاهراً هم بر دل مینشيند. گوينده چنين میگويد که: «امروز برای ما سيم خاردار و رود و کوه، مرز نيست. آنچه ما به عنوان مرز میشناسيم خط فکری و ايدئولوژيک است» و برای گفته خود شاهد مثال میآورد که: «وقتی در پايتخت فرهنگی يکی از کشورهای آمريکای لاتين بوديم تا در نمايشگاه کتابِ آنجا شرکت نماييم؛ هنگام حضور در غرفه ايران، يک جوان شيعه شده اهل آن کشور، با ديدن نام ايران نزد ما آمد و بعد از ابراز محبت و علاقه، در اداره امور به کمکمان شتافت. در همان روز و بعد از آشنایی با آن جوان وقتی برای بازديد از ساير غرفهها در سالن ناشران خارجی گشت میزدم. به غرفه رژيم صهيونيستی رسيدم و بعد از عصبانيت ناشی از رؤيت عکسهایی از قبه الصخره که به عنوان «نماد اسرائيل» به ديواره غرفه وصل بود، با کلامی تمسخرآميز از غرفهدار پرسيدم: «شما اهل کجای فلسطين هستيد؟» اين پرسش و فتح باب سخن، سبب شد تا زن غرفهدار مليتم را جويا شود و متعاقب آن پاسخ دهد که: «من هم ايرانیام»!
سخن که بدينجا رسيد گوينده چنين گفت که: «در يک روز و يک ساعت، با دو فرد مواجه شدم: يک غيرايرانی شيعه و يک ايرانی صهيونيست؛ باور کنيد من يک تار موی آن جوان شيعه را با آن مثلاً ايرانی عوض نمیکنم؛ شما که جای خود داريد».
پس از اتمام جمله، ابتدا دوستان همسفر تکبير سر میدهند و با ترجمه محمد برادران لبنانی در پیاش صلوات میفرستند. سخن را در همين جا ختم میکنم و به جای خود باز میگردم. بلافاصله يکی دو نفر از جوانان لبنانی کنارم میآيند و ابراز محبت میکنند. نفر سوم هم از راه میرسد و نظم و سکوت جلسه آرامآرام از ميان رفته، اندکی بعد به دليل صحبتهای گوناگونِ افراد حاضر با يکديگر، ختم جلسه اعلام میشود.
وقت رفتن است و با دوستان میبايست برای برنامه بعدي (گردش در مناطق ديدنی شهر) آماده شويم که چند نفر از آن دانشجويان لبنانی میگويند: «اگر میتواني بمان و نگران بازگشتت هم به هتل نباش». دعوت آنان را اجابت کرده و میمانم. در گفتگو با عدهای از آن بيست دانشجو، گاهی پرسشکنندهام و گاهی پرسششونده. کاشف به عمل میآيد که اينجا ساختمان سازمان دانشجويی حزبالله است و آن جوانان نورانی همگی از اعضای حزبالله و مشغول در بخشهای مختلف آن؛ عدهای در ايران آموزش ديدهاند و برخی ديگر هم برای گذراندن دوره بهزودی عازماند. کمتر از ساعتی در جوارشان هستم و نگران از خداحافظی. ترس آن دارم که با توجه به قريب بودن حمله اسرائيل به لبنان، شهدای نبرد آتی باشند.
۱۳۸۹/۶/۱۵
برشی از کتاب «ملیتا؛ سفرنامه مصور لبنان» نگاشته احمد قدیری
+ مشاهده تصاویر
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ نماینده لهستان در پارلمان اروپا : ایران دشمن مردم من نیست دشمن کشور من نیست
🔹 اگر میخواهید با رسانه و پروپاگاندا علیه ایران ما رو به عنوان نماینده ی امریکا وارد این جنگ کنید ما این کار رو نمیکنیم
🔹 کاملا واضحه که چند روز دیگه با نسبت دادن یک پاسپورت نیم سوخته ی ایرانی یا یک موشک ناشناس برای حمله به ایران مردم رو مجاب کنید
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ داریوش سجادی، تحلیلگر سیاسی:
پروژه اسرائیل را باید یک پروژه شکستخورده و محکوم به تمامشدگی محسوب کرد؛ ۷۵ سال است که آنها امنیت ندارند و نخواهند داشت!
🔹پدرخواندههای اسرائیل اشتباه محاسباتی کردند؛ وقت آن رسیده همانطور که آمریکا افغانستان را ترک کرد، اسرائیل هم از منطقه فرار کند.
هدایت شده از mesaghمیثاق
♨️ نقد مواضع دکتر صمصامی
♨️حسین صمصامی اقتصادخوانده و نماینده مجلس نوشت:
🔹جناب رئیس جمهور محترم در جلسۀ ارائۀ بودجه فرمودند هزینه تولید بنزین بدون احتساب نفت خام ۸۰۰۰ تومان است! اما صورتهای مالی پالایشگاه ها و شرکت پالایش پخش ملی خلاف این ادعا را ثابت میکند،
ظاهراً اطلاعات ناصحیح به ایشان میرسانند.
ملاحظات: تفکر آقای صمصامی مظهر ظلم به محرومان و غارت حق محرومان از بیتالمال است.
در این تفکر منحط و خود حق بجانب پندار، ارزش نفت خام مصرفی در پالایشگاهها که همه مردم در آن سهیم هستند نادیده گرفته میشود و دست دهک ثروتمندتر جامعه در برداشت از منابع عمومی باز گذاشته شده است به نحوی برداشت این دهک ثروتمند از نفت خام (بواسطه مصرف سوخت) ۳۰ برابر بیشتر از برداشت دهک آخر است.
جالب است که او و امثال او این مواضع را به نفع مردم (!) تلقی میکند.
با وجود افرادی مثل آقایان صمصامی و جبرائیلی مردم نیاز به اخلالگر در اقتصاد کشور ندارند.
هدایت شده از mesaghمیثاق
از آنجایی که مطابق برنامه ديدار با حجتالاسلام سيدهاشم صفیالدين، رئيس شورای اجرائی حزبالله و پسر خاله نصرالله، را در پيش داشته و در عين حال وقت چندانی برای رسيدن به مهمترين ملاقات خود نداريم، با ضرب و زور حسين فرصت ناهار را تقليل میدهيم تا به موقع به قرارمان برسيم.
بعد از حدود نيم ساعت حرکت از رستوران، در طبقه فوقانی ساختمانی وارد سالنی ۳۰ متری میشويم که چند رديف صندلی پلاستيکی در آن چيده شده. جلوی صندلیها و بالای سکویی کم ارتفاع، يک ميز و صندلی قرار دارد. ۱۰ دقيقهای را منتظر سيدهاشم هستيم و در اين ميان شعاری عربی را برای استقبال از وی هماهنگ میکنيم.
سيدهاشم وارد میشود. همه با شعف بلند شده و آنچه را قرارمان بود سر میدهند. با روی گشاده پشت ميز رفته، بعد از تشکر مینشيند و پس از مختصری که حسين جمع را معرفی میکند سيد به زبان خود ما -روان و با اندکی لهجه- سخن میگويد. مسائل مختلفی بيان میشود که اين بار فراتر از تعارفات هميشگی است؛ از مسائل روز لبنان میگويد و مشکلات حزبالله و نحوه مواجهه با آن. از جمله اينکه حزبالله قصد و تلاشی برای برقراری حکومت اسلامی در لبنان ندارد و اين نه به دليل عدم تمايل که به دليل عدم توان و اقتضای زمان و مکان است به نحوی که در شرايط کنونی ورود به مقوله حکومت يعنی بازماندن از مقاومت و بازخواست شدن به خاطر تمام مشکلات موجود. همچنين از جنگ حتمی اسرائيل عليه لبنان در سال آينده سخن میگوید و اينکه حزبالله توانمندتر از هميشه آماده مقابله است. نوبت به پرسش و پاسخ میرسد. طبق معمول سؤالها قوی و ضعيف دارد. دوستی از سر اينکه چيزی پرسيده باشد میگويد: «با توجه با اينکه برد موشکهای ايران به اسرائيل نمیرسد(!) در صورت حمله اسرائيل به کشور به دليل برنامه هستهایاش، آيا حزبالله، ايران را ياری میکند؟».
هرچند فرض سؤال غلط، پاسخش اظهر من الشمس و نحوه بيانش تند است، اما سيدهاشم که حقيقتاً اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً به سيدحسن است آرام و با حوصله پاسخ میدهد و در آن همه چنين میگويد که: «ايران مملکت امام زمان است؛ اگر ما از کشور امام زمان دفاع نکنيم از کجا دفاع کنيم؟». نگارنده نيز از جريان انحرافی «المقاومه الاسلاميه العربيه» در لبنان و رئيس آن «سيدمحمدعلی الحسينی» سؤال میکند و چنين پاسخ میگيرد که: «وی يکی از نيروهای حزبالله بود که برای تحصيل دروس حوزوی به قم رفته و در عين کمسوادی ديدارهایی را به اسم حزبالله با علما ترتيب میدهد و عکسهای ملاقات با آنان را برای مطرح کردن خود در اينترنت نشر داده و بعد هم در رقابت و حسادت با سيدحسن نصرالله اعلام استقلال و موجوديت میکند و اکنون هم با حمايت سفارتخانه يکی از کشورهای غربی افرادی انگشتشمار دور خود جمع کرده و به صورتی مضحک، ادای نصرالله و حزبالله را در میآورد که اين فعاليتها تنها محدود به فضای مجازی است و واقعيت بيرونی ندارد». البته در اين حين اين انتقاد را نيز به مراجع قم بيان میدارد که چرا بدون حصول اطمينان از هويت و ماهيت وی، با پذيرفتن او اسباب زحمت را برای حزب الله فراهم کردهاند.
بعد از اتمام پرسش و قبل از پاسخ سيدهاشم، خطاب به وی و درحاليکه در رديف اول و رو به سوی او ايستادهام چنين مطرح مینمايم که: «در ايران رسم است وقتی خدمت آقا میرسند، چفيه ايشان را میگيرند؛ شما چفيه نداريد، اما اگر تسبيح خدمتتان است ممنون میشوم آن را تبرکاً به بنده بدهيد». پس از جلوس من و پاسخ او، سيدهاشم دست به جيب عبای مشکیاش میبرد و تسبيح ريزدانه و سياهی را بيرون آورده، مرا مورد اشاره و خطاب قرار میدهد تا تسبيح را از وی بگيرم. من هم بلند شده، نزديکش میروم و همراه با گرفتن تسبيح از وی اقدام به بوسيدن دست سربازی از سربازان امام زمان(عج) مینمايم؛ عملی که با عکسالعمل سريع وی ناکام میماند.
۱۳۸۹/۶/۱۶
برشی از کتاب «ملیتا؛ سفرنامه مصور لبنان» نگاشته احمد قدیری
+ مشاهده تصاویر
هدایت شده از mesaghمیثاق
نيم ساعت بعد از اذان و در تاريکی شب در رستورانی ديگر به نام الصفير شام را تناول کرده، به جایی میرويم که عنوانش «ديدار با دانشجويان لبنانی» ذکر میشود. وارد ساختمانی در خيابان سيدهادی نصرالله شده و با آسانسور، چندنفر-چندنفر به طبقه پنجم و آخر آن رفته، بر نمازخانه ۱۰×۵ متر وارد میشويم و بعد از سلام و احوال با دانشجويان حاضر، دور تا دور محوطه مینشينيم.
بعد از استقرار دوستان، با ذکر صلواتی نظم و سکوت برقرار شده جلسه رسميت میيابد. ابتدا يکی از دانشجويان لبنانی با ترجمه محمد يک ربعی از روحی که روحالله به شيعيان دميد و نقشی که ايران به عنوان محور مقاومت بازی میکند سخن میگويد. نگرانی از بابت حوادث ايران، خصوصاً وقايع پس از انتخابات ۸۸ نيز محور ديگری از سخنان اوست. آن قدر با خضوع و خشوع از ايران و مقتدايش سخن میگويد که همه ما را تحت تأثير قرار میدهد. سخنش که تمام میشود نوبت به ما میرسد. بلند میشوم، به سمت ميکروفون رفته و کنار وی مینشينم. سخنی از دل بر میآيد و ظاهراً هم بر دل مینشيند. گوينده چنين میگويد که: «امروز برای ما سيم خاردار و رود و کوه، مرز نيست. آنچه ما به عنوان مرز میشناسيم خط فکری و ايدئولوژيک است» و برای گفته خود شاهد مثال میآورد که: «وقتی در پايتخت فرهنگی يکی از کشورهای آمريکای لاتين بوديم تا در نمايشگاه کتابِ آنجا شرکت نماييم؛ هنگام حضور در غرفه ايران، يک جوان شيعه شده اهل آن کشور، با ديدن نام ايران نزد ما آمد و بعد از ابراز محبت و علاقه، در اداره امور به کمکمان شتافت. در همان روز و بعد از آشنایی با آن جوان وقتی برای بازديد از ساير غرفهها در سالن ناشران خارجی گشت میزدم. به غرفه رژيم صهيونيستی رسيدم و بعد از عصبانيت ناشی از رؤيت عکسهایی از قبه الصخره که به عنوان «نماد اسرائيل» به ديواره غرفه وصل بود، با کلامی تمسخرآميز از غرفهدار پرسيدم: «شما اهل کجای فلسطين هستيد؟» اين پرسش و فتح باب سخن، سبب شد تا زن غرفهدار مليتم را جويا شود و متعاقب آن پاسخ دهد که: «من هم ايرانیام»!
سخن که بدينجا رسيد گوينده چنين گفت که: «در يک روز و يک ساعت، با دو فرد مواجه شدم: يک غيرايرانی شيعه و يک ايرانی صهيونيست؛ باور کنيد من يک تار موی آن جوان شيعه را با آن مثلاً ايرانی عوض نمیکنم؛ شما که جای خود داريد».
پس از اتمام جمله، ابتدا دوستان همسفر تکبير سر میدهند و با ترجمه محمد برادران لبنانی در پیاش صلوات میفرستند. سخن را در همين جا ختم میکنم و به جای خود باز میگردم. بلافاصله يکی دو نفر از جوانان لبنانی کنارم میآيند و ابراز محبت میکنند. نفر سوم هم از راه میرسد و نظم و سکوت جلسه آرامآرام از ميان رفته، اندکی بعد به دليل صحبتهای گوناگونِ افراد حاضر با يکديگر، ختم جلسه اعلام میشود.
وقت رفتن است و با دوستان میبايست برای برنامه بعدي (گردش در مناطق ديدنی شهر) آماده شويم که چند نفر از آن دانشجويان لبنانی میگويند: «اگر میتواني بمان و نگران بازگشتت هم به هتل نباش». دعوت آنان را اجابت کرده و میمانم. در گفتگو با عدهای از آن بيست دانشجو، گاهی پرسشکنندهام و گاهی پرسششونده. کاشف به عمل میآيد که اينجا ساختمان سازمان دانشجويی حزبالله است و آن جوانان نورانی همگی از اعضای حزبالله و مشغول در بخشهای مختلف آن؛ عدهای در ايران آموزش ديدهاند و برخی ديگر هم برای گذراندن دوره بهزودی عازماند. کمتر از ساعتی در جوارشان هستم و نگران از خداحافظی. ترس آن دارم که با توجه به قريب بودن حمله اسرائيل به لبنان، شهدای نبرد آتی باشند.
۱۳۸۹/۶/۱۵
برشی از کتاب «ملیتا؛ سفرنامه مصور لبنان» نگاشته احمد قدیری
+ مشاهده تصاویر
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴 یک منبع امنیتی عراقی : هواپیماهای اسرائیلی از حریم هوایی اردن و عراق استفاده کردند و به رادارهای نظامی در سویدای سوریه حمله کردند تا سیستمهای نظارتی پیشرفته را کور کنند و سپس اقدام به شلیک موشک های دوربرد به سمت ایران کردند
🔹 ورود جنگنده به آسمان ایران انجام نشده است
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 از دیدن این ویدئو شوکه خواهید شد
🎥 افشای مواضع و اقدامات #افراطی #خاتمی، #میرحسین_موسوی و #حسن_روحانی درباره مسائل فرهنگی از جمله #حجاب
🧐 #اصلاحطلبان روشنفکر امروز را بشناسید .
🌍#انتشار_حداکثری_با_شما🇮🇷