eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
185.6هزار عکس
167.7هزار ویدیو
1.9هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
🌴 🚩🏴 قسم نامه هر ایرانی برای انتقام خون حاج قاسم سلیمانی🏴🚩 این فقط و نبودند که تکه تکه شدند.. همه ما گرفتیم. قلب همه ما پاره پاره شد. ما همه با او منفجر شدیم.. 🔥با علمدار انقلاب مان. از امروز همه ما، همه ملت ، تمام و بلکه همه و بی‌پناهان جهان را باید قلمداد کرد. از امروز ما همه با آمریکا داریم... 🔰اما از امروز، همه ما، این بغض در گلو و خشم در سینه هامان را برای هدف و آرمان مقدس او، جمع خواهیم کرد. برای ادامه و تکمیل راه شهید «سپاه قدس» 🚩 برای نابودی و خفت و خواری در منطقه و جهان، که آرمان بزرگ او و دیگر شهدای بود و هست. 🔰در هر سنگری که هستیم آن را به پایگاهی علیه اسرائیل و آمریکا تبدیل خواهیم کرد. سنگر ، سنگر ، سنگر ، سنگر و آبادانی ایران، حتی سنگر خانه و و... ما استراحت نخواهیم کرد... آرام نخواهیم گرفت... 🚩 قسم به خون حاج قاسم، تا انتقام خون پاک او که همانا تحقق ماموریت اوست، این بغض فروخفته، این خشم مقدس، این آتش قلبهایمان سرد و خاموش نخواهد شد! 🚩 قسم به او نخواهیم گذاشت هیچ نغمه شیطانی، راه ما، هدف ما و عقیده و آرمان بزرگ ما را که 1400سال خون دل خوردیم تا به ثمر نشیند، منحرف و مایوس سازد... 🚩قسم به تا پرچم را بر سرتاسر جهان نزنیم، آرام نخواهیم گرفت. 🚩 و قسم به دستی که از او جا ماند و برق انگشتریِ ولایت، که جهان را گرفت، تا آخرین نفس با خواهیم ماند... و نخواهیم گذاشت تنها و بی یاور بماند... 🚩 ما این قسم نامه را با خون امضا میکنیم🚩 ویژه ی نخبگان، اساتیددانشگاه وتحلیلگران👇 🇮🇷 https://eitaa.com/mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
🌷 یاباب الحوائج، یا موسی ابن جعفر (ع) 👈 چقدر شبیه زندان امام موسی ابن جعفر(ع) است... سالها بعد از هارون الرشید در بغداد، فرزندان بعثی اون ملعون، دوباره در بغداد، شیعیان مولا و آزادگان سرافراز آن امام همام را در همان زندان های مخوف (مطامیر) جا دادند، تا به شهادت رسیدند...یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد👌 🌷به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود... وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟... من وزیر نفت ایران, محمد جواد تندگویان. هستم... فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود... گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوا نیروز به نام الرشید است...گفت: پیـام من مرزداری از وطن است. صبوری است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم, ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم پیامت رابه ایرانیان می‌رسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه راوی: عیسی عبدی، کتاب ساعت به وقت بغداد، ج1، ص89.