eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
186.2هزار عکس
168.4هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
طریقۀ دیکتاتوری، طریقۀ گفتگو ✍ مهدی جمشیدی ۱. نظر قطعیِ امام خمینی این بود که او بر «کرسیِ رهبری» تکیه بزند، امّا هرگز از این امر استقبال نکرد، بلکه خویش را به حاشیه راند تا حتّی در معرض چنین انتخابی نیز قرار نگیرد. در پی ارائۀ هیچ «مؤیّد»ی از سوی امام خمینی نبود تا مبادا به پشتوانۀ این‌چنین نظری، ذهن دیگران را مرعوب و به خود متمایل سازد. نگفت و نهفت و از صحنۀ بازیِ قدرت گریخت، درحالی‌که دیگرانی بودند که طلب و تمنّای قدرت داشتند، امّا چنین «برگ برنده»‌ای در اختیار نداشتند. آری، او به‌دنبال رهبریِ امّت نبود، امّا «تقدیر» چنین می‌خواست. ۲. آن‌گاه که به قدرت دست یافت، «مخالفان» و «منتقدانِ» پیشین خویش را قلع‌وقمع نکرد و از قدرت نراند، بلکه با همۀ آنها مدارا کرد و از درِ لطف و مرحمت وارد شد. او در پیِ آن‌همه ظلم و جفای نخست‌وزیرِ دهۀ شصت برنیامد و بر او نتاخت و از او انتقام نگرفت. اگر در گذشته که رئیس‌جمهور بود، صبر ورزید و مدارا کرد، اینک که رهبر شد، بسیار بیش از آن‌هنگام، طریق «پدرانه» و «دوستانه» را در پیش گرفت و موافقت و مخالفت با «خویش» را معیار حقّ و باطل ندانست. ۳. او «ولیّ‌فقیه» است و «نائب امام معصوم»، امّا هرگز برای خویش، «قداست» نمی‌تراشد. مبدأ «مشروعیّت» است، امّا بر دین و مردم اصرار می‌ورزد و از خویش سخن نمی‌گوید. می‌گوید نه‌فقط قابل‌مقایسه با حضرت امیر نیست، بلکه از قنبر، غلام آن حضرت نیز فروتر است. او می‌توانست «دکّان قداست‌فروشی» بگشاید و خویش را دریچۀ امام معصوم معرفی کند، امّا هرگز به‌گونه‌ای سخن نگفت و عمل نکرد که از آن، بوی الوهی و آسمانی بودن برخیزد. ۴. او همیشه به «قانون»، ارجاع داده و قانون را فصل‌الخطاب دانسته است، نه خویش را. بارهاوبارها گفته است که باید قانون، ملاک عمل باشد و نباید «بدعت‌های قانون‌گریزانه» ایجاد کرد. او نظر خودش را بر قانون حاکم نمی‌کند، بلکه حتّی آنجا که قانون برخلاف نظرش باشد، باز خویش را موظّف به «اطاعت از قانون» می‌شمارد و معترض نمی‌شود. او قانون را محترم می‌انگارد تا همگان دریابند که حتّی رهبر نیز از قانون عبور نمی‌کند. او برای خویش در برابر قانون، «استثناء» نمی‌تراشد و «تبصره» نمی‌زند و «ویژه‌خواری» نمی‌کند، بلکه همچون یک شهروند عادی، تابع و تسلیم قانون است. ۵. او قدرت را در خویش، متمرکز نساخته و خود را تبدیل به «قدرت متمرکز» نکرده است. مجال نداده که در اطرافش، «انباشت قدرت» به وجود بیاید و نهادها و قوا، «بی‌قدرت» و «صوری» شوند. از یک سو، عمدۀ بضاعت‌های نظام در دولت، تجمیع و انباشته شده است و از سوی دیگر، او خود در پی «تفویض» و «واگذاری» برآمده و بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی در قالب شوراها و نمایندگی‌ها و ... به «حضور مؤثّر» فراخوانده و قدرت در میان «کنشگران متنوّع»، توزیع کرده است. ازاین‌رو، امروز با «قدرت توزیع‌شده» و «کنشگری‌های پخش‌شده» مواجه هستیم. ۶. او جامعه را نیز به‌صورت حداکثری، به «مشارکت» فراخوانده است و از نظریۀ «مردم‌سالاریِ دینی»، روایت رقیق و اقلّی نداشته است. مردم‌سالاریِ دینی به روایت او، جوهرۀ نظام است و مناسبات و معادلات سیاسی، وابسته به آن و برآمده از آن است. مردم‌سالاریِ دینی، محدود به انتخابات نیست و او «مردم‌سالاریِ انتخاباتی» را سقف و حداکثرِ مشارکت مردم در قدرت و تدبیر معرفی نکرده است، بلکه بر «مردم‌سالاریِ پساانتخاباتی» نیز اصرار ورزیده و فروع و اضلاعی را نیز برای حضور و فاعلیّتِ مردم در دورۀ پساانتخابات عرضه داشته است. او خواهانِ «حضور حداکثریِ مردم» است، نه گریزان از آن. او مردم را «رقیبِ» خویش نمی‌شمارد و نمی‌خواهد با تنگ‌کردن دامنۀ انتخاب‌ها و کنشگری‌های مردم، قدرتِ خویش را تثبیت کند، بلکه «مردمی‌سازی» را سازوکارِ نافع و قطعیِ نظام قلمداد می‌کند. ۷. او یک «رهبرِ گفت‌وگویی» است؛ آن هم نه «گفت‌وگوی ساختگی»، بلکه «گفت‌وگوی واقعی». گفت‌وگویی که در آن «استدلال»، غالب است و «برهان»، تعیین‌کننده. گفت‌وگو در «شرایط برابر» و «بدون هراس از عواقب گفته‌ها». منطق او، «تحکّم» و «فرمان» و «امر» و «تحمیل» نیست، بلکه «همراه‌سازی» و «استدلال‌پردازی» و «اقناع» و «مباحثه» است. آن‌گاه که با دانشجویان دیدار می‌کند، به‌واقع «می‌شنود» و خود را در جایگاه «مخاطب مستقیم» می‌نشاند. به دانشجو حقّ می‌دهد که «صریح» بگوید و «شفاف» بخواهد و «انتقاد» کند؛ چه از او و چه از دفترش و چه از نهادهای منصوبش. هیچ‌چیز از پیش، طرّاحی نشده است و تصنّعی نیست، بلکه مجال برای «گفت‌وگوی ساختارنیافته» فراهم شده است. گفته‌های چالشی و منتقدانه نیز زیر آن سقف، محبوس نمی‌شوند و خاص آن جمع محدود نیستند، بلکه رسانه‌ای می‌شوند. 🔴📢 صدای انقلابیون انقلاب اسلامی را ازاینجابشنوید 🔻 با فوروارد کردن مطالب کانال، را به دوستانتان معرفی کنید . 🌹☘🌺🌹🌿🍁🌸🌹🌼
هدایت شده از mesaghمیثاق
کدام فقه بوسیدنی‌تر است؟ ✍ گفتار پسند پرده اول: حادثه‌ای در عراق رخ داد و چنان تلخ و دردناک بود که سه روز عزای عمومی اعلام شد؛ آتش سوزی در یک عروسی مختلط و کشته شدن تعداد زیادی از میهمانان حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی اعلام همدردی کرده و این حادثه تلخ را تسلیت گفتند. پرده دوم: برخی به سبک فرصت‌طلبان، موضع پدرانه آیت‌الله سیستانی را بهانه تاخت و تاز، و تسویه حساب سیاسی کردند و ضمن بوسیدنی دانستن این فقه و فقیه، با استناد به حدیثی، خواسته‌اند چنین القا کنند که هر زعیمی جز ایشان، به گفته رسول خدا ص خیانتکار است. برداشت: اگر پیام همدردی و تسلیت این مرجع عالیقدر، مایه ستودن و بوسیدن است(که هست)، چه باید گفت درباره فقیهی حاکم که بدون محدود شدن در مرز خود، به نجات داعش‌زدگان دیگر کشورها شتافت؟ چه باید کرد درباره آن فقه و فقیهی که با یک تصمیم و دستور او، زنان و مردان مسلمان و غیر مسلمان بسیاری (از مسیحی و کلیمی و ایزدی)، از مرگ و ننگ نجات یافتند؟ چگونه باید ستود آن فقه و فقیهی را که با تصمیم شجاعانه خود، بقاع متبرک شیعه در عراق و سوریه را از تخریب و توهین نجات داد؟ چگونه باید تجلیل کرد از فقه و فقیهی که با تصمیم او خطر قصابان داعشی از حوزه علمیه و علمای نجف و کربلا دور و امنیت همه تأمین شد؟ آیا نباید دست و پای چنین زعیمی را غرق بوسه کرد؟ اینجاست که باید با شهامت گفت: الله یعلم حیث یجعل رسالته خدا بهتر می‌داند رسالت خود را کجا قرار دهد. و خدا را می‌ستاییم به خاطر داشتن چنین فقه و چنین فقیهی در رأس نظام اسلامی