هدایت شده از mesaghمیثاق
✡ پیوستن سالم مولی ابیحذیفه به جریان نفاق
1⃣ وقتی در حجةالوداع دستور اعلام خلافت و وصایت امام علی (ع) به رسول خدا (ص) ابلاغ شد، ایشان امام علی (ع) را خواست و یک شب و یک روز با او خلوت کرد. پیامبر (ص) در این روز نزد #عایشه بود، عایشه بلافاصله خبر را به #حفصه گفت و هرکدام به پدر خود منتقل کردند. #ابوبکر و #عمر جماعت طلقاء و منافقان را فراخواندند. سپس داستان را بیان کرده و اتفاق کردند بر اینکه ناقهی رسول خدا (ص) را در گردنهای در راه مکه، رَم دهند.
2⃣ #حذیفه میگوید: وقتی رسول خدا (ص) نزدیک مکان موردنظر رسید، آن منافقان که زودتر بر سر عقبه قرار گرفته بوده و با دبههایی پر از سنگ منتظر بودند، دبهها را رها کردند؛ بهگونهای که زیر پای ناقهی رسول خدا (ص) فرود آمد. ناقه ترسید و نزدیک بود رَم کند و حضرت را بیندازد. حضرت خطاب به ناقه فرمود آرام باش، بر تو باکی نیست. منافقان نزدیک ناقه آمدند که آن را به درّه بیندازند. من و عمار بهسوی آنان حملهور شدیم، بنابراین ناامیدانه بازگشتند. چون شب بسیار تاریکی بود، مهاجمین را نشناختم. به رسول خدا (ص) عرض کردم: چه کسانی بودند؟ فرمودند: آنها منافقاناند در دنیا و آخرت. عرض کردم: کیستند؟ یکایک را نام بردند... چهارده نفر بودند:
👈 ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابىوقاص، ابوعبیدة بن جراح، معاویة بن ابیسفیان و عمرو بن عاص از قریش و: ابوموسی اشعری، مغیرة بن شعبه، اوس بن حدثان، ابوهریره و ابوطلحه انصاری.
3⃣ پس از ناموفق ماندن ترور، #سالم_مولی_ابیحذیفه در راه مکه به این گروه از منافقان اضافه شد و تعهدنامهی آنان را برای #غصب_خلافت پذیرفت.
📚 منبع: ارشاد القلوب، ج٢، ص٣٢٨-٣٣٣ ؛ بحارالانوار، ج٢٨، ص٩٧-١٠١
https://eitaa.com/mesagh