eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
200هزار عکس
184.9هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📌قسمت اول :پای آسیب دیده ابراهیم و دوستانش نشسته بودند و مرد جوان از خاطراتش با ابراهیم می گفت . وسط تعریف ها خواست تا نحوه ی آشنایی اش با ابراهیم را بگوید .همین که گفت:《آشنایی ما بر می گردد به مسابقات نیمه نهایی کشتی باشگاه ها در وزن ۷۴کیلو گرم‌...》ابراهیم پرید وسط حرفش و نگذاشت صحبتش را ادامه دهد.چند بار مرد جوان خواست تا آن داستان را بگوید،اما ابراهیم اجازه نداد.روز بعد یکی از دوستان ابراهیم ،آن جوان را دید و از او خواست جریان آشنایی اش با ابراهیم را برایش بگوید . جوان نفس عمیقی کشید وگفت :《آن سال در مسابقات نیمه نهایی حریف ابراهیم شدم.》 پای من‌ در مسابقه های قبلی آسیب دیده بود و نمی توانستم خوب کشتی بگیرم. بعد از رفتن روی تشک به ابراهیم گفتم :《رفیق،پای من آسیب دیده، لطفا هوایم را داشته باش .》 اوهم لبخندی زد و گفت《چشم داداش،حتما.》 مسابقه شروع شد .با اینکه میدانستم تخصص او در اجرای فن روی پاست،اما اصلا به پای من نزدیک نشد . از اینها گذشته جدی هم مبارزه نکرد ،اما من با نامردی او را روی تشک خاک کردم . ************* شهید هادی در طول ۲۵ سال زندگی اش همیشه دنبال به دست آوردن دل دیگران بود .اوبرای خوشحال کردن دیگران گاهی از راحتی خودش می گذشت و گاهی بیخیال شهرت می شد.البته ابراهیم حواسش بود و خوشحالی مردم را میخواست. اگر کاری خلاف رضایت خداوند و امام زمان (عج) بود،آن را انجام نمی داد، حتی اگر همه خوشحال میشدند.