eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
185.6هزار عکس
167.6هزار ویدیو
1.9هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
👊🏾 بابک دوباره توی پارک، یک عده را دور خودش جمع کرده بود و از ایران باستان و کوروش و... میگفت 😐 بابک: ایران ما رو به باد دادن. چی شد اون همه تمدن❓ چی شد اون همه عظمت❓ یه عده هم این وسط تشویق می‌کردن آره راست میگه واقعاً . . . 😕 بابک: تا حالا تخت جمشید رفتید❓چه عظمتی چه شکوهی . . .❗️ کوروش کبیر این مکان رو ساخته. 😎 اونوقت مسلمونا اومدن و این مکان رو تخریب کردن 😏 حسن پسر آقا مرتضی هم بین اون آدما همراه عموش نشسته بود. پسر بلبل زبان و باهوشی هست. رو کرد به بابک و گفت: عمووو👦🏻 مگه تخت جمشید رو داریوش نساخته بود 🤔 بابک کمی فکر کرد و گفت: نههههه کی گفته⁉️😳 حسن: عمو دو روز پیش درس تاریخ داشتیم معلم تاریخمون می‌گفت داریوش هخامنشی تخت جمشید رو ساخته 🙁 بابک متوجه سوتی‌ای که داده بود شد و خودش را در جایش جابجا کرد و گفت: خب حالا داریوش ساخته چه فرقی میکنه⁉️ مهم اینه که اعراب اومدن و این مکان رو خراب کردن 😠 🌸 حسن: عمووو 👦🏻 مگه سلسله هخامنشیان جزء اولین سلسله‌های حکومت ایران نبوده⁉️ بابک که می‌ترسید باز سوتی آمده باشد با تردید گفت: آره فکر کنم😰 حسن: خب عموووو مگه مسلمون‌ها با سلسله ساسانیان نجنگیدن⁉️ بابک: خب که چی پسر جون❓ حسن: عمو میخوام بگم اونی که اومد تخت جمشید رو خراب کرد سربازان اسکندر بود نه مسلمونا، آخه مسلمونا چند قرن بعد به ایران اومدن و چند سلسله تو ایران گذشته بود. پس مسلمونا نمیتونن این مکان رو خراب کرده باشن 😕 🌸 افرادی که اونجا بودن برای حسن دست زدن و عموی حسن دستی به سر حسن کشید و گفت: عمو این‌ها رو تو از کجا یاد گرفتی ⁉️😄 حسن: عمو پس فردا امتحان تاریخ داریم حسابی درسهام رو خوندم☺️ بابک: خب حالا لازم نیست اینجا امتحان پس بدی 😒 حرصم گرفته بود ازینکه بابک کم نمی‌آورد و باز هم دنبال ادامه حرفهای بی سروتهش بود😤 ✍🏼... خداپرست https://eitaa.com/mesagh
📛 با نظر به وضعیت اسفناک جامعه و رشد غیرقابل وصیف ‎ها (سینمایی و شبکه نمایش خانگی) و کتاب‎های (کودک، نوجوان و جوان) با محتواهای ، ، ، ، ، سرشار از دیالوگ‌ها و شوخی‌های جنسی و...، در مسیر ، ، و ، می‎بایست اقدامی صورت پذیرد و دست روی دست گذاشتن روا نمی‎باشد. ♨️ متأسفانه مخاطبان ایرانی، که عمدتاً ، و ایران عزیز می‎باشند، با مشاهده و یا مطالعه آثاری که مملو از مباحث غیراخلاقی و غیرارزشی می‎باشد، وارد فضاها و باورهایی دور از سطح مطلوب می‎گردند و نمی‎توان آینده روشنی را برای ایشان متصور بود. 🔥 شواهد حاکی از آن است که نظارت خاصی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر سازمان‎های ذیربط، بر روی آثار ارائه شده در سطح جامعه نمی‎باشد و هر فردی با هر نظام فکری، اعتقادی و اندیشه‎ای، در هر سطح از تسلط به زبان، نسبت به ترجمه کتاب‎های داستان اقدام نموده و ناشرها نیز، بدون سخت‌گیری‌ به‎خصوصی کتاب‌های ترجمه را به‎صورت گسترده منتشر می‎کنند و محتواهای غیراخلاقی و سخیفانه برخی فیلم‏ها نیز، گویای نابسامانی نظارتی در آن عرصه می‎باشد. بدین ترتیب در حال حاضر، با حجم گسترده‎ای از کتاب‌های سطحی و کپی شده غربی در موضوعات مختلف، برای سنین کودک، نوجوان و جوان، مواجهه شده‎ایم که نگرانی خانواده‌ها و دغدغه‎مندان فرهنگی را، در خصوص لطمه دیدن باورها و اخلاقیات نسل امروز و فردای جامعه، گسترش داده است. ♨️ بنابراین برای رهایی از این ، نیاز است که با انجام جهادی فرهنگی، به آگاهی بخشی مسئولین، جامعه و به‌خصوص که مسئولیت خریداری کتاب و فیلم را برای کودکان‎شان، به عهده دارند، پرداخت و با گوشزد نمودن معضلات و انحراف‎های اخلاقی موجود در فیلم‎ها و کتاب‎های ارائه شده در سطح جامعه، تبعات منفی آن را کاهش داد.
🔸️روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار می‌گفت: آدم‌ها از ترس ظاهر ترسناک من می‌میرند، نه بخاطر نیش زدنم! اما زنبور قبول نمى‌کرد. مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى خوابیده بود نزدیک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مى‌زنم و مخفى می‌شوم؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن! مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان. چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد. مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری  کشیدند: این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد! چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت!  او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد… چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد! بسیاری ازبیمارى‌ها و مشکلات اینچنین هستند و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود می‌شوند. پس همه چىز به برداشت ما از زندگى و شرایطى که در آن هستیم بر می‌گردد. برای همین بهتر است دیدگاهمان را به همه چیز خوب و مثبت کنیم. “مواظب تلقین‌های زندگی خود باشیم.
هدایت شده از mesaghمیثاق
✨﷽✨ سليمان كنار ساحل دريا نشسته بود، چشمش به مورچه‏اى افتاد كه دانه گندمى را با خود به جانب دريا ميبرد، سليمان چشم از او برنداشت تا به آب رسيد، ناگهان قورباغه‏اى سر از آب بيرون كرد و دهان گشود، مورچه به دهان قورباغه رفت و قورباغه شناكنان به داخل دريا رفت، در حالى كه زمانى طولانى بر اين داستان گذشت و سليمان در اين مسئله با شگفتى در انديشه بود! پس از گذشت زمان معين قورباغه از آب بيرون آمد و دهان باز كرد و مورچه از دهانش خارج شد و دانه گندم با او نبود. سليمان مورچه را خواست و از حال و وضع و اين كه كجا بود پرسيد؟ مورچه گفت: اى پيامبر خدا در قعر دريائى كه مى‏بينى سنگى ميان تهى است و در آن كرم كورى قرار دارد، خدا او را در آنجا آفريده و او قدرت بيرون آمدن از آن را براى طلب معاش ندارد، مرا حضرت حق كارگزار روزى او قرار داده است و من روزى‏اش را براى او ميبرم البته پروردگار اين قورباغه را مأمور حمل من قرار داده و آبى كه در دهان اوست زيانى به حال من ندارد، چون قورباغه به سنگ مى‏رسد دهانش را به روزنه سنگ مى‏گذارد و من وارد آن مى‏شوم، پس از اين كه روزى او را به او رسانيدم از روزنه بيرون آمده وارد دهان قورباغه مى‏شوم و او مرا از دريا بيرون مى‏آورد. سليمان به مورچه گفت: آيا از آن كرم كور تسبيحى شنيده‏اى؟ مورچه گفت: آرى مى‏گويد: «يا من لا ينسانى فى جوف هذه الصخره تحت هذه اللجة برزقك لا تنس عبادك المؤمنين برحمتك:» اى خدائى كه مرا در دل اين سنگ زير اين درياى عميق نسبت به رزق و روزى ات فراموش نمى‏كنى، برحمتت اى مهربان خدا بندگان مؤمنت را فراموش مكن. ‌‌‌‌
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎨 👆👆 💐ویژه (ص) قسمت دوم 🔴📢 صدای انقلابیون انقلاب اسلامی را ازاینجابشنوید 🔻 با فوروارد کردن مطالب کانال، را به دوستانتان معرفی کنید . 🌹☘🌺🌹🌿🍁🌸🌹🌼 https://eitaa.com/mesagh @mesagh 🌴🌴🌴 🌏
هدایت شده از mesaghمیثاق
202030_853747721.mp3
6.34M
📢 💠داستان هفته 💠آرامش 💠رفتم جلو، دستش را گرفتم و محکم کشیدم. نیروی فوق‌العاده‌ای که آن لحظه در وجودم جمع شده بود، مجتبی را از یقه مرد همسایه جدا کرد و به دنبالم کشاند. به هر جان‌کندنی بود، انداختمش داخل خانه و در را بستم. وقت برای عذرخواهی نبود. داروهایش که اثر می‌کرد، می‌رفتم و از دل‌شان در می‌آوردم. غصه عذرخواهی چیزی نبود که ذهنم را مشغول کند، فکر اینکه دوباره برای همسایه‌ها یا بچه‌ها توضیح بدهم چه اتفاقی افتاده، غصه‌دارم می‌کرد. چقدر باید این قصه طولانی را برای همه شرح می‌دادم؟... ➖➖🍃🌺🍃➖➖
هدایت شده از mesaghمیثاق
داستان 1073.mp3
4.56M
📢 💠داستان 💠بغض ✍نفیسه محمدی 🎙جلوی پایم ترمز کرد و با صدای خشنی گفت:‌ «بیا بالا، بنزین تموم کردی؟» دسته‌ کمکی کامیون را گرفتم و خودم را بالا کشیدم. روی صندلی ولو شدم. برای اینکه بتوانم از ماشین‌های عبوری بنزین بگیرم، نیم ساعتی با باد تند پاییزی می‌جنگیدم. لیوان چایی را داد دستم و با لهجه غلیظی گفت: «بزن گرم بشی!»... #
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔰 هر شب با یک داستان : 💢 داستان با موضوع : « آثار نیت » 🌀 شماره داستان : ۶  شخصی از بنی اسرائیل بیشتر وقتها همراه موسی ( علیه السلام ) بود و احکام فقه و مسائل تورات را از ایشان فرا میگرفت و به دیگران میرساند . مدتی گذشت ، موسی او را ندید . روزی جبرئیل نزد موسی بود که ناگاه میمونی از پیش ایشان گذشت. جبرئیل پرسید : او را شناختی❓ فرمود : نه ❗ گفت : این همان شخص است که احکام تورات را از تو یاد میگرفت؛ این صورت ملکوتی و باطنی او در عالم آخرت است . حضرت موسى تعجب کرد و پرسید : چرا به این شکل در آمده است❓ جبرئیل گفت : چون نيت او از تعلیم و تعلم احکام تورات این بود که مردم او را به عنوان دانشمند به حساب آورند . 📕 داستان های روایی ، ص ۳۹ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🛑📢 با_انتشار_مطالب_از_ما_حمایت_کنید 🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔰 تحریف و کتمان خوبی‌ها و حقایق 📌 ⭕️ 💢تبیین، بزرگ‌ترین وظیفه عالِمان است و گناهِ بزرگ آنان کتمان است که موجب لعنت خداوند متعال و لعنتِ لعنت‌کنندگان است. علامّه طباطبایی در ذیل این آیه توضیح می‌دهند که عالمی که حقایق را کتمان کند به سبب گناهش مورد لعنت خداوند متعال قرار می‌گیرد ♦️اولین کاری که معاویه انجام داد، تحریف روایات بود. مثلاً روایتی بود که: «إذا رَأَيتُم مُعاوِيَةَ عَلى مِنبَري فَاقتُلوهُ»(اگر روزی معاویه را بر منبر من دیدید، او را بکشید).معاویه این را عوض کرد؛ فاقتلوه را فاقبلوه کرد:«إذا رَأَيتُم مُعاوِيَةَ عَلى مِنبَري فَاقبَلوهُ» (اگر روزی معاویه را بر منبر من دیدید، او را قبول کنید). ❇️ تحریف در زمان حال یکی دیگر از مهم‌ترین نمونه‌های تحریف و در پی آن تطهیر در عصر حاضر،‌ بزک حکومت سرتاپا فساد و فساد پرور پهلوی است. ♨️ : حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه‌ی اطلاعات محمدرضا شاه پهلوی، درباره‌ی فساد گسترده در حکومت پهلوی می‌گوید: «فساد در حداکثر متصور بود؛ به‌نحوی‌که من به‌عنوان رئیس بازرسی، دیدم اگر که قرار باشد به تمام چپاولگری‌ها رسیدگی بکنم، باید اقلاً ده هزار پرسنل داشته باشم که این‌ها هم دائماً فعال باشند.آمدیم یه رقمی گذاشتیم؛ گفتیم اگر از صد میلیون تومان (پانزده میلیون دلار) به بالا کسی چپاول کرده، این را رسیدگی بکنیم.تازه همین، سه هزار و هفتصد و پنجاه مورد تا پیروزی انقلاب در بازرسی شاهنشاهی موجود بود». 🌐دریافت فایل پی دی اف کتاب تبیین با تبیان https://soada.ir/shop 💠اندیشکده راهبردی
هدایت شده از mesaghمیثاق
SedayeEnghelab-Dastan1104.mp3
7.17M
📢 شماره۷۸۹ 💠داستان 💠عنایت ✍زهرا عبدی 🎙یاد چندسال پیش افتادم؛ زمانی که از این هیئت به آن هیئت نوحه‌ای می‌خواندم. به روضه امام حسین(ع) و کار شِمر که می‌رسیدم، انگار کسی سیلی روی صورتم نشانده است. تمام بدنم می‌لرزید، به زحمت روضه را به پایان می‌رساندم. حالا یکی دو سالی بود که حاج آقا احمدی مُرشد به سراغم آمده بود تا نقشی را بازی کنم که برایم خیلی سخت بود. مُرشد گفته بود: «مدتیه که بازیگر شِمرمون مریضه و نمی‌تونه بیاد. من شما رو می‌شناسم، می‌دونم که می‌تونی...»
هدایت شده از mesaghمیثاق
message-1713688478-67.mp3
3.07M
🎙جوانمردی و سخاوت علی (علیه السلام) 🎶📢 داستانی از بخشندگی حضرت امیر علیه السلام 📎 📎 📎 📎 📎
هدایت شده از mesaghمیثاق
💠 👈قهرمان مردمی تختی يک ماشين بنز 170 سبزرنگ داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر می‌آمد که مالکانش دو شريک بودند به نام‌هاي علی و آوانس. مردمی که گرفتاری يا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند. يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتيم ماشين کو؟ آقا تختی گفت: ديشب ماشين را دزديدند. آوانس با شنيدن اين حرف گفت: آقا موقع رفتن ماشين منو ببر تا ببينم چه خواهد شد. يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را مي‌خواند، يک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت: نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم. به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتيم. ماشین آنجا بود، تختي دور ماشين چرخيد و گفت: لاستيک‌ها، تودوزي، ‌ضبط و همه چيز ماشین نو شده! سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود. بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت: عمو حيدر! بيا مبلغي که برای ماشين من خرج شده را به خيريه بدهيم. در واقع تختی هر وقت می توانست به مردم خدمت می‌کرد. حتي زماني که چنين اتفاقی برای او افتاد. در يک کلمه بگويم تختی قهرمانی مردمی بود. علي اکبر حيدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپيک 1964 توکيو