eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
199.7هزار عکس
184.6هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
منم هرآن‌که تو را دوست داشته باشد منم همان‌که تو را بی‌حساب می‌خواهد
هدایت شده از mesaghمیثاق
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هزار جان گرامی فدایِ پرچمِ‌مان...
هدایت شده از mesaghمیثاق
بهشتِ غربنامه یکی ناله کرد از غم سرزمین که این شد وطن؟ این خبر را ببین: شده مصرف گاز ما آن چنان شده بیشتر از همه در جهان شده برق و آب و منابع تمام ز اسراف بی‌حد ما والسلام خوریم از طعام لذید آن‌چنان که اصلا نماند طعامی به خوان به هر آشپزخانه باشد به بار غذاهای خوشمزه و خوشگوار توقع شده خانه های بزرگ درون حیاطش درخت سترگ همه در جهان غرق خوشبختی اند به ایران همه در غم و سختی اند خلاصه کزین اقتصاد مریض شده خسته این خاک پاک و عزیز بیا با من ای مرد نیکو سرشت تو را رهنمایی کنم تا بهشت بهشتی که باشد به مغرب زمین بهشتی که دارد عوامی چنین به یک خانه ی کوچکی بر زمین کفایت کند مرد خارج نشین به یک لقمه نان میکند روز، شب تحمل کند گر کند سخت، تب برای رسیدن به دندانپزشک و یا خوردن یک پلو با زرشک برای نشستن به سنگ خلا برای رهیدن ز رنج و بلا برای سفر تا سر کوچه شان برای رسیدن به یک لقمه نان برای نمردن ز سرمای سخت برای نمردن ز گرمای سخت برای رسیدن به قدری رفاه برای رهیدن ز اندوه و آه چنان صبر دارند و طاقت زیاد که هرگز نخواهند کرد آه و داد همه با هم آرام و درسختی اند همه در به در غرق خوشبختی اند بهشتی که باید به سویش رویم گلی کز پی رنگ و بویش رویم نه آن آرمانهای دور است و بس همین غرب در قعر گور است و بس مگر دین نگفته که دنیا بد است مگر یک کم از چار و شصت و صد است؟ ببین غرب وحشی ز زهد زیاد چه داده تمام رفاهش به باد ببین مردمش را که چون ساده اند چه دنیا گریزند و افتاده اند شب سرد برفی ببین مثل مرد کنار خیابان چشیده است درد نه آن کس که راحت گزیند خوش است هر آنکس که سختی کشد دلکش است شنیدی که در شهرهای هلند شده بوی یک یا دو آنسان بلند که دولت زده روی گلدان چنین که "در من بریزید نی بر زمین" کنار خیابان به شهر فرنگ شده خانه ها چادری بی درنگ همه از هم و حال هم با خبر چه فرقی کند "خانه" یا "در به در" مهم حسن خلق است و انسانیت مهم تر چه میدانی از تربیت؟ نگو از سر جبر و ناچاری است نگو از سر فقر و ناداری است نگو از چه آنجا شکاف است و درد نگو از چه رو خودکشی کرد مرد بهشت اینچنین است اگر بنگری پر از رنج و درد است و در به دری ز هر صد نفر یک نفر لایق است که گفته که کشور چنان قایق است که گفتی عدالت چو یکسانی است که گفته زمین حق انسانی است؟ که گفته که باید همه مثل هم برند از منابع نه بیش و نه کم مگر حق گنجشک و شاهین یکی است؟ پیاده نه با رفته بر زین یکی است خدا قله و دره را خلق کرد رخی سرخ باید رخی زرد زرد عدالت کجا قند و نان است و آب عدالت نباشد به جز یک سراب غنی حق خود را خورد با خورشت فقیران خورند آن به باغ بهشت بهشتی که خواهی همین غرب ماست دروغ مرا تو بدان حرف راست...
هدایت شده از mesaghمیثاق
بسم رب الحسین ببین عرش معلی را... ببین از اسب افتاده تمام سنت و قرآن و دین از اسب افتاده همین که نام حیدر در میان دشت خون آمد علی‌ها بر زمین خون بر جبین از اسب افتاده برای کشتن اولاد زهرا آمدند اینها که اینسان تیر تیز و تیغ کین از اسب افتاده به جنگ با خدا ابلیس آمد با سپاهش که چنین عمامه‌ی حبل المتین از اسب افتاده میان آن حرامی‌های بی‌مقدار از خود کس نپرسیده چرا ماه اینچنین از اسب افتاده میان خون خود رقصیده دیدم مرد میدان را ندیدم کس پشیمان و حزین از اسب افتاده کنار علقمه در گودی گودال و هر جایی از این خاک مقدس حق ز زین از اسب افتاده الهی کور می‌گشتم نمی‌دیدم جدا از هم تمام حاء و نون و یاء و سین از اسب افتاده نیفتاده کسی از اصل خود در کربلا اما همه خوبان عالم بر زمین از اسب افتاده...
هدایت شده از mesaghمیثاق
731.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدمت...دردِ دل نشد آرام دردِ چشمم اگرچه خوب شده...
هدایت شده از mesaghمیثاق
بارانم.mp3
زمان: حجم: 2.36M
آهنگ بوسه ی باران / ترانه: / خواننده: هوش مصنوعی! (نسخه ویرایش نشده) این آهنگ در عرض چند دقیقه توسط هوش مصنوعی ساخته شده است...! در آینده نه چندان دور کتاب، موسیقی، فیلم، پژوهش و هر چیزی که فکر کنید جای خودش را به هوش مصنوعی خواهد داد به جز..........؟! پر کردن کلمات مناسب برای نقطه چین بالا بسیار مشکل و در حکمرانی آینده جهان بسیار بسیار مهم است...
هدایت شده از mesaghمیثاق
شبیهِ‌بارشِ‌بارانم صلاحِ‌خویش‌نمی‌دانم برای‌بوسه‌به‌هرسنگی مطیعِ‌امرِبیابانم صدایِ‌ممتدِرفتن؛تو توچون‌سوارِبیابانی سکوتِ‌مطلقِ‌ماندن؛من شبیهِ‌خطِّ‌خیابانم چراجداکنم‌ازمن؛تو چراجداکنی‌ازتو؛من تویی‌که‌سرخیِ‌پاییزی منی‌که‌زردیِ‌آبانم مپرس‌ازآتشِ‌درآهم که‌غیرعشق‌نمی‌خواهم سپیدِخنده‌ی‌دیماه‌و سیاهِ‌شام‌ِزمستانم
هدایت شده از mesaghمیثاق
ایرانم ای جانم.mp3
زمان: حجم: 4.95M
ایرانم ای جانم... زیباترین هستی و بی‌همتا زیبا زیبا زیبا زیبا... پرچم بالا نشین هستی و بی‌همتا بالا بالا بالا بالا... پرچم ایران... رنگای پرچم همه‌شون قشنگن قرمزِ پرچم، دونه‌ی اناره وقتی که می‌رقصه تو باد، نوشِ جون، حالِ خوشی که با خودش میاره سفیده مثل قلب بچه‌هامون سبزیِ اون بهارُ مژده میده سبز و سفید و قرمزی و بالا، چِشمی قشنگ‌تر از تو رو ندیده زیبا زیبا زیبا زیبا، پَرچم بالا بالا بالا بالا پرچم بالا بالا بالا بالا پرچم بالا پرچم بالا پرچم ایران ایران ایران ایران ایراااان ایران ایران ایران ایران ایراااان غرور ملی مثل نون شبه پر از غروریم و پر از شکوهیم وقتی سرود ملی مون رو لبه کنار هم مثل یه رشته کوهیم ایرانم ایرانم ایرانم ای جانم ای جانم ای جانم ای جانم ایرانم ای جانم ایرانم ایرانم ای جانم بگو بیاد آغوشِ مِهرِ ایران برای هر دوستِ عزیزی بازه بگو نشه نَزدیک خاک ایران دشمنمون... که بدجوری میبازه ایران ترانه: با تشکر از استدیو بیناشو
هدایت شده از mesaghمیثاق
المپیک غزه فرقی ندارد من کجایم تو کجایی فرقی ندارد چون که می آید صدایی آری صدای کودک غزه بلند است با من بگو هان! قیمت این آه چند است؟ در غزه انگاری المپیکی است بر پا هر کس که کودک می کشد، گویی برنده است... آری صدای بمب و موشک می رسد باز آری صدای جیغ و فریاد است آواز در غزه انگاری المپیکی است برپا با سوت داورها شده یک جنگ آغاز جنگی علیه کودکان بی پناه است جنگی میان عشق، با قلب سیاه است با من بیا، با من بخوان با من بگو با من به پا خیز با من بزن فریاد، با شعری غم انگیز شعری برای مرگ انسان در فلسطین شعری برای روح ایمان در فلسطین یا با من این آواز را باید بخوانی یا آن طرف، سمت سیاهی ها بمانی باید فلسطین روی آزادی ببیند باید فلسطین صورت شادی ببیند فرقی ندارد من کجایم تو کجایی فرقی ندارد چون که می آید صدایی
هدایت شده از mesaghمیثاق
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 چگونه غم به دل غزه باشد و به یمن نه؟ ..... به قلب و دیده و سر تیغ می‌خریم و کفن نه که قدر دارد، ایمان پاک ما و ثمن نه منم جوان فلسطینی از حوالی صنعا چگونه غم به دل غزه باشد و به یمن نه؟ یمن عزیز به دنیای عشق گشته از آن که به حکم حضرت حق گوش بوده است و دهن نه شود ز خونم اگر سرخ بحر سرخ چه عیبم؟ هزار شکر که رویم به رنگ زاغ و زغن نه هزار سر ز تن مردهای مرد قبیله زمین بیفتد و تاری ز موی کودک و زن نه تویی قویّ و زبونم... به جز تو نیست برونم به جز تو نیست درونم، تویی تمامه و من نه اگر که خنده نیاید به روی کودک غزه نه حب اهل و عیالی...نه حب مال و وطن نه به وقت حمله کفتارهای کافر وحشی به جنگ، کار برآید به لفظ و حرف و سخن نه کریم منت بر سر نمی‌گذارد و خواهش به سوی هر که ببر هان! ولی به سوی حسن نه!
هدایت شده از mesaghمیثاق
اگر چه روز و شب آواز وصل، کار علی‌ست اگر چه گوشه‌ی محراب اعتبار علی‌ست اگرچه حکمت از اول کلام او بوده اگر چه علم اناری میان بار علی‌ست علی! همان‌که حرامی‌ست دشمنش حتما حلال‌زاده فقط یار و دوستدار علی‌ست همان که غیرت از اول به نام او زده شد وَ هرچه غیرِ حریف است سربه‌دار علی‌ست فقط نه مایه که بازار عشق سرتاسر ز صبح خلقت عالم در انحصار علی‌ست قبول! رازق اهل سماست حضرت او قبول! اهل زمین جمله ریزه‌خوار علی‌ست که منکر است که حیدر کریمِ مصدری است؟ حسن یکی ز کریمان سفره‌دار علی‌ست که وصفِ او بتواند در این زمین کردن؟ به عرش حضرت جبریل پرده‌دار علی‌ست قیام و عدل و کتاب است و حکمت و میزان- نشان و تکیه ایشان به ذوالفقار علی‌ست هرآنچه خواهی و گویی درست اما من دلم اسیر یک از خیر بی‌شمار علی‌ست شبی که کیسه خرما و نان به دوش آمد کسی نگفت که این نان ز کوله‌بار علی‌ست سحر ۱۸ رمضان المبارک ۱۴۴۶
هدایت شده از mesaghمیثاق
به میدانِ نبردی می‌رود این بار آخر هم نمی‌بندد سپر از پشت در پیکار آخر هم به‌زینب‌می‌زند رو تا بگوید یا‌حق‌و اوهم بگوید در آخر گفتار آخر هم موذن‌می‌زند بانگی چو بانگ جنگ‌خیبر را گذرکن باز از این در، از این مسمارآخر هم به‌رسمِ‌ناجوانمردان و تیغ از پشت آوردن میان پرده‌ی شب آمده کفتار آخر هم کشیده تیغ ابرو بوتراب از کنج محرابش چه گردی کرده‌ برپا درهمین اذکار آخرهم میان‌خون علی بود و خدا آغوش واکرده به‌مسجد آمد ودیدش درآن دیدار آخر هم حسین آب آورَد تا خشکی لبهاش کم گردد حسن باید ببندد بر سرش دستار آخر هم یتیمان کاسه در دستند و شیر تازه آورده نمک، امانمک‌گیر است در افطار آخر هم همین‌ها روزی‌اما بر حسینَش‌آب‌بستندو به نوزادش ندادند آب در گهواره آخر هم به آهنگی که در کرب‌وبلا از اکبرش آمد جدا کردند از هم‌نامِ‌حیدر، تارِ آخر هم و عبّاس‌َش بناکرده‌ست محرابی‌کنارِشط چه‌خونی زَابروانش‌می‌چکدسردارِآخر هم سری‌درپیش پایِ‌دخترش‌می‌گفت: با لبهام جدا باید کنم از پای نازت خارِ آخر هم... به‌میدان پانهاد آن‌اولین‌دلدار و همچون‌او به میدانِ عدالت می‌رسد دلدار آخر هم...