هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴📢 پای دار به مثابه پشت بلندگو
◀️ همه واردکننده نیستند که #اتاق_بازرگانی داشته باشند. همه پزشک نیستند که #نظام_پزشکی داشته باشند. همه وکیل نیستند که #کانون_وکلا داشته باشند. بخش زیادی از جامعه مثل #عمران_روشنی_مقدم کارگر شرکتی و قراردادی اند و هیچ امیدی برای پیگیری حقوق ندارند.
🔸 چون صنف و حامی ندارند دست آخر که خیلی زور بهشان بیاید، طناب دار را بلندگو میکنند بلکه وسط آشفته بازار #صدابلندها ، اندازه چند توییت سروصدا کنند. مثل #سربازها که بی رسانه و بی حامی خودکشی میکنند و حتی آمارش اعلام نمیشود.
🔹 پزشکها در هر دولت وزیر از خودشان انتخاب میشود. یک کمیسیون دربست در مجلس دارند، یک سازمان نظام پزشکی با کلی اختیارات دارند. ولی دبیر کل خانه پرستار که اتفاقا فامیلی اش #شریفی_مقدم بود، تبعید میشود.
🔸 انبوه سازها با لابی #آخوندی را از خودشان وزیر میکنند، ولی مستاجرها و حاشیه نشینها له هم که بشوند، هیچ صدایی در حاکمیت ندارند. همه مثل مال سازها و انبوه سازها نیستند که هر وقت اراده کنند، کمیسیون عمران به خط کنند تا جلوی مالیات بر خانه های خالی بایستد. بدمسکن ها نهایتا برای اینکه صدایشان برسد، بالای بولدوزر مینشینند.
🔹 طناب دار، انتخاب بیصداها نیست، اجبارشان است. تنها بلندگویی است که دستشان بهش میرسد.
🔸همه رسانه ها و صندلی های مهم و تشکیلات و صنف و سندیکا برای چانه زنی با حاکمیت متعلق به #برندهها است. #بازندههایی مثل کارگرهای قراردادی، مستاجرها، سربازها، پیک موتوری ها، پرستارها یا آوارگان خصوصی سازی حتی امکان #تشکل_یابی ندارند و در مجاری رسمی جایی برای احقاق حقوق شان نیست.
🔹#خنیفرها و #شریفی_مقدمها و #آسیه_پناهیها و #ده_ونکیها حتی پول گرفتن وکیل ندارند. قانون و رسانه ملی و سفارش استاندار و یک و نیم میلیارد دلار ارز و ریپرتاژ خبری مال اسدبیگیها و علی انصاری هاست. خبر خودکشی اینها حتی زیرنویس هم نمیشود. این ماجراها را موردی دیدن خطاست.
🔺 یک نبرد نابرابر در جریان است. جاریترین دعوا در #ایران_ما جنگ فقر و غناست. واقعیترین مرزبندی همین است. ما چارهای نداریم جز اینکه به جای سوگواری، صراحتا جبههمان و جهت گیریمان را مشخص کنیم.
https://eitaa.com/mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
✳️ روایتی امروزی از
«یا ساتِر کُلّ مَعیوب» ✳️
🔹 یکوقت میگوییم «یا ستار العیوب» و پوشانندهی عیبها را صدا میزنیم و خب بعدش تصور میکنیم که عیب برای خودش یک چیزی است و ما هم برای خودمان یک چیزی و فقط حیف که بعضی وقتها این «عیب» میآید و مینشیند روی «ما» و با هم قاطی میشویم.
اما بعضی مواقع مثل موقعی که دعای جوشن کبیر میخوانیم، خدا را با «یا ساتر کل معیوب» صدا میزنیم؛ یعنی «پوشانندهی هر چیز خراب و عیبدار و ناسالمی». اینجا انگار «عیب» دیگر چیز جدایی از «ما» نیست و وقتی کسی بیاید و ما را جمعبندی کند، میگوید: رویهمرفته مال نیست، به درد نمیخورد، به کار نمیآید، خراب است، عیب دارد...
••─━⊱✦♦️✦⊰━─••
🔹 اینجا کار بیخ پیدا میکند؛ چون اینطوری نه فروشنده داریم نه خریدار، بیقدر و قیمت میشویم و برای معامله نمیارزیم. فقط لطف و کرم خدا باید بیاید وسط و «ساتر کل معیوب» بشود و نقش مشتری را بازی کند و ما را بخرد و بپوشاند و پارچهی سترش را روی ما بیاندازد تا خوشگل بشویم و بیعیب و نقص به نظر بیاییم. دستش درد نکند. همین دستهایی که شبهای جمعه و بعد از شنیدن «یا باسط الیدین بالعطیه» باز میشود و به ما عطیه و هدیه میدهد و از این پارچههای ستر و خطاپوشی روی ما میاندازد؛ همین دستهای خدا، همین یدالله و فرزندانش. همین بزرگوارهایی که جنسهای خراب و ناسالم را توی دستگاهشان راه میدهند و با ما ها کار میکنند و فشارش را هم به جان میخرند؛ فشار جنسهای ناجوری که فقط پارچهی ستر و عیبپوشی رویشان افتاده و الا واقعا عیب دارند و هنوز خرابند و مشتریپَران و زیانده و آبروبَر...
••─━⊱✦♦️✦⊰━─••
🔹 ...من دقیقا نمیدانم قضیه چه بوده اما بهرحال #عمران با این کارش، «خرابی» ما و «عیب»هایمان را دوباره به یادمان آورد. یادمان آورد که چطور فرق بین «مالکیت شخصی» را با «مالکیت خصوصی» نفهمیدیم و «الگوی تولید و اشتغال» را _ که سرنوشت جامعه را بدست میگیرد _ بیربط به خدا و پیامبر و دین و فقه تصور کردیم و آن را صرفاً شأن عقلاء دانستیم و اختیارش را به کارشناسان جهانی (این فقهای مذهبِ «پرستش پول» و «سرسامآور کردن سود») سپردیم و در نتیجه، «شرکتها» را که در روال جهانی، سلول اولیهی نظام سرمایهداری و اولین مرکز تجمع سرمایه و تکاثر ثروت برای سودپرستان هستند، به عنوان قاعدهی اقتصاد پذیرفتیم تا سرمایهسالاری وحشی با اهرم پرمنّت «کارآفرینی»، زانویش را روی گردن کارگران بگذارد و هم انقلاب عزیز ملت بدون نسخه جایگزین بماند و به فراموش کردن عدالت متهم شود و هم به کسانی که دغدغه عدالت دارند، انگ «کمونیست» بچسبد.
••─━⊱✦♦️✦⊰━─••
🔹 ما عمدی نداشتیم ولی عیب داشتیم؛ عیب سادهانگاری. گمان میکردیم آدمهای خوب کافی هستند و تحت تسخیر مدلها و الگوهای اداره کشور در نمیآیند. فکر میکردیم کفر «پیچیده» نیست و «بتپرستی» مدرن نمیشود. تصورمان این بود که کفر فقط اعتقاد آدمها را با مجسمههای چوبی و سنگی خُرد میکند و نمی دانستیم میتواند اقتصاد را هم با زنجیرهی «شرکت» و «بانک» و «برنامه توسعه» به اسارت سرمایهداران در بیاورد و طناب دار را به گردن مستضعفین بیندازد... گناه خودکشی آشکار «عمران» و خودکشی پنهان ِ بقیه همکارانش به گردن نخبگان ماست اگر از این زنجیره انتقام نگیرند و آن را پاره پاره نکنند؛ انتقامی که نه با داد و بیداد یا فحش و ناسزا و مرثیهسرایی و مصیبتخوانی که فقط با «تولید نسخهی جدید الگوی تولید و اشتغال بر اساس دین و عدالت» گرفته میشود... دستت را باز کن و این عیب ما را بپوشان... یا باسط الیدین بالعطیه... یا ساتر کل معیوب...
••─━⊱✦♦️✦⊰━─••
✅ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه که همانند مقتدایش (که خامنهای بود) و محبوبش (که ملت ایران بود) گُردهی کفر و بتپرستی مدرن را در بخش نظامی و امنیتی شکست و با آن چشمان بیخواب از مجاهدت، نگران نخبگان ایران است که آیا راهش را در کمک به رهبری و ملت ادامه میدهند و گردهی بتپرستی مدرن را در بخش اقتصادی میشکنند یا نه؟
✍ حجت الاسلام محمدصادق حیدری
#قاسم_سلیمانی
#عمران_روشنی_مقدم
https://eitaa.com/mesagh