eitaa logo
#کانال_میثاق♥🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ♥mesahg@🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
186.8هزار عکس
169.4هزار ویدیو
2هزار فایل
استقرار اسلام اصیل، دفاع از انقلاب اسلامی وحفظ ارزش های آن تااستقرار عدل و قسطmesahg@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑 (۱۶۷): دیدار مخفیانه شاه و نخست‌وزیر اسرائیل در تهران! 🔸 «اسدالله علم» وزیر دربار، نخست‌وزیر و از نزدیکان «محمدرضا پهلوی» در خاطراتش می‌نویسد: «صبح شرفیاب شدم. عرض کردم «گلدا مایر نخست‌وزیر اسرائیل خودش شرفیاب می‌شود. پنجشنبه ۱۸ ماه مه خواهد آمد». فرمودند «پس ترتیب کار را بده». حالا چه اندازه من باید در اختفاء این کار بکوشم، مسئول فقط و فقط من هستم. من نمی‌دانم که خود اسرائیلی‌ها مبادا این مطلب را بروز بدهند. واقعاً ناراحتی عجیبی دارم…» منبع: خاطرات علم، جلد دوم، چاپ چهارم، صفحه ۲۶۲ (۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۱)
هدایت شده از mesaghمیثاق
🛑 (۱۶۸): همه را اعدام کنید! 🔸 «اسدالله علم» وزیر دربار، نخست‌وزیر و از نزدیکان شاه در خاطراتش می‌نویسد: «عرض کردم: «اگر شاهنشاه کسی را اعدام می‌فرمایید، در حقیقت به خونخواهی این بیگناهان است (که توسط چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق کشته شده‌اند). فرمودند «درست می‌گویی و این چند نفر را که عفو کرده‌ام- البته نمی‌شناسم- همان‌هایی است که پس از رسیدگی معلوم شده خیلی مقصر نبوده‌اند». عرض کردم «خدا به اعلیحضرت همایونی عمر بدهد. اگر واقعاً دست کسی به خون آلوده نباشد چرا باید کشته شود؟ [برای] صرف همکاری با محرکین، مجازات اعدام زیادی است». شاهنشاه فرمودند «ولی در قانون محاکمات نظامی اینها هم متهم در آشوب و بلوا هستند و باید اعدام شوند». عرض کردم «درست است، ولی وجداناً صحیح نیست. چه بسا که راه بیایند و بعدها اصلاح شوند». فرمودند «مثل این است که تو هم پفیوز شده‌ای». عرض کردم «ممکن است…»» منبع: خاطرات علم، جلد دوم، چاپ چهارم، صفحه ۲۸۸ (۶ خرداد ۱۳۵۱)
هدایت شده از mesaghمیثاق
💢 پهلوی به روایت عَلَم(۶۴): احساس خطر عَلَم!😅 🔹 «اسدالله علم» در خاطراتش می‌نویسد: ”سر ناهار رفتم که وزیر خارجۀ انگلیس شرفیاب بود. صحبت‌های متفرقه شد. چون مطالب اساسی را در شرفیابی قبل از ظهر صحبت کرده‌اند. سر ناهار مردکۀ احمق شروع کرد به تعریف‌کردن از من و از خانوادۀ من و کاردانی من و بالاخره طرف اعتماد بودن من از طرف ذات اقدس همایونی. شاهنشاه هم تایید فرمودند. اگر در زمان اعلیحضرت رضاشاه کبیر چنین پیش‌آمدی می‌شد، یقینا ظرف هفته‌های آینده کلک من کنده بود!!“ 📚 منبع: خاطرات علم، جلد پنجم، صفحۀ ۴۹۴ (۱۶ اسفند ۱۳۵۴)