۱۴۰۳ ۱۰ ۲۸-۱۰۲.mp3
5.86M
جلسه ۱۰۲
باب بیست و هفتم در صمت ( سکوت )
قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :
اَلصَّمْتُ شِعَارُ اَلْمُحَقِّقِينَ
بِحَقَائِقِ مَا سَبَقَ
وَ جَفَّ اَلْقَلَمُ بِهِ
وَ هُوَ مِفْتَاحُ كُلِّ رَاحَةٍ
مِنَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ
حضرت صادق عليه السّلام فرمود :
سكوت و خاموشى
نشانه و علامت آگاهى
به تقديرات الهى
و تسليم در برابر مقدرات است
و سكوت
كليد آسايش دنيا و آخرت است
وَ فِيهِ رِضَى اَللَّهِ
وَ تَخْفِيفُ اَلْحِسَابِ
وَ اَلصَّوْنُ مِنَ اَلْخَطَايَا وَ اَلزَّلَلِ
و موجب رضا و خشنودى خدا
و تخفيف حساب
و مصونيت از خطا و لغزش است
وَ قَدْ جَعَلَهُ اَللَّهُ سِتْراً عَلَى اَلْجَاهِلِ
وَ زَيْناً لِلْعَالِمِ
وَ مَعَهُ عَزْلُ اَلْهَوَى
وَ رِيَاضَةُ اَلنَّفْسِ
وَ حَلاَوَةُ اَلْعِبَادَةِ
وَ زَوَالُ قَسْوَةِ اَلْقَلْبِ
وَ اَلْعَفَافُ
وَ اَلْمُرُوَّةُ
وَ اَلظَّرْفُ
فَأَغْلِقْ بَابَ لِسَانِكَ
و خداوند سكوت را
پردهاى براى پوششِ عيوبِ نادان
و زينت براى دانا قرار داده است
و با سكوت
هواهاى نفسانى كنار ميرود
و موجب تربيت انسان
و شيرينى عبادت
و از بين رفتن قساوت قلب
و عفاف
و پاكدامنى
و مروت
و جوانمردى
و كياست
و زيركى است
بنا بر اين
تا وقتى كه راه چاره دارى
در زبانت را ببند ...
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
جلسه ۱۰۲ باب بیست و هفتم در صمت ( سکوت ) قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : اَلصَّمْتُ شِعَ
فرمود امام صادق عليه السّلام :
خموشى
شيوه اهل تحقيق است
و سر لوحه ی عملِ كسانى كه
به حال گذشتگان نگريسته
و به تحوّل و تغيير روزگار پى برده اند
كه به تحقيق
اين تَتَبُّع
اساسِ سكوت و خموشى است
رضايت خداوند
در خموشى نهفته
و مايه ی سبك شدنِ حساب
و مصون ماندن از
خطاها ولغزش هاست
خداوند
خاموشى را
پوششِ نادانىِ جاهلان قرار داده
عالمان را بدان آراسته است
خاموشى
وسيله ی دورى جستن از هوا و هوس است
و سببِ رياضتِ نفس
شيرينىِ عبادت
زدودنِ قساوتِ قلب
موجبِ عفاف
جوانمردى و زيركى است
پس
زبان خود را
از باز شدن به سخنانى كه
مجبور به گفتن آن ها نيستى
باز دار ...
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
باب لباس قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَزْيَنُ اَللِّبَاسِ لِلْمُؤْمِنِينَ لِبَاسُ اَلتّ
ادامه باب لباس ...
فَإِنَّهَا مِنْ آفَاتِ اَلدِّينِ
وَ مُورِثَةُ اَلْقَسْوَةِ فِي اَلْقَلْبِ
پس به درستى كه اينها
از آفات دين هستند
و باعث قساوت قلب می شوند
فَإِذَا لَبِسْتَ ثَوْبَكَ
فَاذْكُرْ سَتْرَ اَللَّهِ عَلَيْكَ ذُنُوبَكَ بِرَحْمَتِهِ
وَ أَلْبِسْ بَاطِنَكَ كَمَا أَلْبَسْتَ ظَاهِرَكَ بِثَوْبِكَ
وَ لْيَكُنْ بَاطِنُكَ مِنَ اَلصِّدْقِ فِي سِتْرِ اَلْهَيْبَةِ وَ ظَاهِرُكَ فِي سِتْرِ اَلطَّاعَةِ
هرگاه ظاهرت را به لباسی پوشاندی
پس ياد بياور پوشيدن حقّ تعالى
گناهانت را به رحمتش
و بپوشان باطنت را به صدق
چنان كه پوشانده اى ظاهرت را به لباست
و هرآينه بايد بوده باشد
باطن تو در پردۀ رهبت و خوف
و ظاهرت در پردۀ طاعت
وَ اِعْتَبِرْ بِفَضْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
حَيْثُ خَلَقَ أَسْبَابَ اَللِّبَاسِ لِيَسْتُرَ اَلْعَوْرَاتِ اَلظَّاهِرَةَ
وَ فَتَحَ أَبْوَابَ اَلتَّوْبَةِ وَ اَلْإِنَابَةِ وَ اَلْإِغَاثَةِ
لِيَسْتُرَ بِهَا اَلْعَوْرَاتِ اَلْبَاطِنَةَ مِنَ اَلذُّنُوبِ
وَ أَخْلاَقِ اَلسَّوْءِ
و عبرت بگير از فضل حقّ تعالی
كه خلق كرد اسباب لباس را
براى پوشيدن عورت هاى ظاهر
و فتح فرمود درهاى توبه و بازگشت را
براى پوشيدن عورت هاى باطنه از گناهان و اخلاق بد
وَ لاَ تَفْضَحْ أَحَداً
حَيْثُ سَتَرَ اَللَّهُ عَلَيْكَ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ
وَ اِشْتَغِلْ بِعَيْبِ نَفْسِكَ
و رسوا مگردان كسى را
وقتى كه پوشانده حقّ تعالى بر تو
اعظم از گناه و عيب آن كس
و مشغول باش به عيب نفس خود
وَ اِصْفَحْ عَمَّا لاَ يَعْنِيكَ حَالُهُ وَ أَمْرُهُ
وَ اِحْذَرْ أَنْ يَفْنَى عُمُرُكَ بِعَمَلِ غَيْرِكَ
وَ يَتَّجِرَ بِرَأْسِ مَالِكَ غَيْرُكَ
وَ تَهْلِكَ نَفْسُكَ
اعراض كن و بگذر از هر امر و کاری که
به كار تو نيايد
و نفع اخروى
كه اهمّ نفع ها است
در او نباشد
و حذر كن
از آن كه فانى سازى عمرت را
براى عمل غير خود
و تجارت كنى به سرمايۀ خودت
براى غير خودت
و هلاك كنى نفست را
فَإِنَّ نِسْيَانَ اَلذُّنُوبِ
مِنْ أَعْظَمِ عُقُوبَةِ اَللَّهِ تَعَالَى
فِي اَلْعَاجِلِ
وَ أَوْفَرِ أَسْبَابِ اَلْعُقُوبَةِ فِي اَلْآجِلِ
وَ مَا دَامَ اَلْعَبْدُ مُشْتَغِلاً بِطَاعَةِ اَللَّهِ تَعَالَى
وَ مَعْرِفَةِ عُيُوبِ نَفْسِهِ
وَ تَرْكِ مَا يَشِينُ فِي دِينِ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ
فَهُوَ بِمَعْزِلٍ عَنِ اَلْآفَاتِ غَائِصٌ فِي بَحْرِ رَحْمَةِ اَللَّهِ تَعَالَى
يَفُوزُ بِجَوَاهِرِ اَلْفَوَائِدِ مِنَ اَلْحِكْمَةِ وَ اَلْبَيَانِ
پس به درستى كه
فراموش كردن گناه
از اعظم عقوبت حقّ تعالى است در دنيا
و وافرتر اسباب عقوبت است در آخرت
و مادام كه عبد مشغول است به طاعت حقّ تعالى
و معرفت عيوب نفس خود
و ترك كردن آنچه باعث فساد است در دين حقّ تعالى
پس او معزول است از آفت ها
غوص كننده است در بحر رحمت حقّ تعالى
و فايز است بجواهر فوائد حكمت و هدايت
وَ مَا دَامَ نَاسِياً لِذُنُوبِهِ
جَاهِلاً لِعُيُوبِهِ
رَاجِعاً إِلَى حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ
لاَ يُفْلِحُ إِذاً أَبَداً
و مادام كه گناهان خود فراموش كند
و جاهل باشد به عيب هاى خود
و در حالى كه رجوع كننده است
به حول و قوّۀ خود
رستگارى ابد نخواهد يافت ...
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
باب ورع ۴ ... وَ لاَ يُصَاحِبُ مُسْتَخِفَّ اَلدِّينِ وَ لاَ يُعَارِضُ مِنَ اَلْعِلْمِ مَا لاَ يَحْت
ادامه باب ورع ۴
وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلم :
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ
و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
هر كه شناخت نفس خود را
به تحقيق كه شناخته است پروردگار خود را ...
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
باب نجوای عارفان ... وَ إِذَا هَاجَ رِيحُ اَلْمَحَبَّةِ اِسْتَأْنَسَ فِي ظِلاَلِ اَلْمَحْبُوبِ وَ
ادامه باب نجوای عارفان ...
... فَانْظُرْ أَيُّهَا اَلْمُؤْمِنُ
فَإِنْ كَانَتْ حَالَتُكَ حَالَةً تَرْضَاهَا لِحُلُولِ اَلْمَوْتِ فَاشْكُرِ اَللَّهَ تَعَالَى عَلَى تَوْفِيقِهِ وَ عِصْمَتِهِ
وَ إِنْ كَانَتْ أُخْرَى
فَانْتَقِلْ عَنْهَا بِصَحِيحِ اَلْعَزِيمَةِ
پس درست دقت كن ای مؤمن
اگر حالتت طورى است كه
فرا رسيدن مرگ را دوست دارى
سپاس و شكر خدا كن كه تو را موفق داشته
و از توجه به غير خودش تو را باز داشته
و اگر حالت ديگرى دارى با تصميم جدى و محكم از اين حالت حركت كن
وَ اِنْدَمْ عَلَى مَا قَدْ سَلَفَ مِنْ عُمُرِكَ
فِي اَلْغَفْلَةِ
وَ اِسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى عَلَى تَطْهِيرِ اَلظَّاهِرِ مِنَ اَلذُّنُوبِ
وَ تَنْظِيفِ اَلْبَاطِنِ مِنَ اَلْعُيُوبِ
وَ اِقْطَعْ رِبَاطَ اَلْغَفْلَةِ عَنْ قَلْبِكَ
وَ أَطْفِئْ نَارَ اَلشَّهْوَةِ مِنْ نَفْسِكَ
و پشيمانى و تاسف داشته باش
بر اينكه عمرت در غفلت صرف شده
و يارى بطلب از خدا
بر پاك كردن ظاهرت از گناهان
و پاكيزه نمودن باطنت از عيوب
و ادامه غفلت را قطع كن
و آتش و شعله شهوات را در درون خود خاموش نما .
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
باب بیان احکام یا حالات قلب قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِعْرَابُ اَلْقُلُوبِ عَلَى أَر
ادامه باب بیان احکام قلب
وَ إِذَا اِشْتَغَلَ قَلْبُهُ بِشَيْءٍ مِنْ أَسْبَابِ اَلدُّنْيَا
كَيْفَ تَجِدُهُ إِذَا ذَكَرَ اَللَّهَ بَعْدَ ذَلِكَ
مُنْخَفِضاً مُظْلِماً كَبَيْتٍ خَرَابٍ خِلْوٍ لَيْسَ فِيهَا عُمْرَانٌ وَ لاَ مُونِسٌ
و وقتى كه مشغول میشود قلب عبد
به چيزى از اسباب دنيا
چگونه می يابى دل را
وقتى كه ذكر كند حقّ تعالى را بعد از اشتغال
و بازگشت به سوى او ؟
سر به زير و با ظلمت
مثل خانۀ خراب و افتاده ای كه
نيست در آن عمارت و آبادى و مونس
وَ إِذَا غَفَلَ عَنْ ذِكْرِ اَللَّهِ تَعَالَى كَيْفَ تَرَاهُ بَعْدَ ذَلِكَ مَوْقُوفاً مَحْجُوباً قَدْ قَسَا
وَ أَظْلَمَ مُنْذُ فَارَقَ نُورَ اَلتَّعْظِيمِ
پس هرگاه غافل شد قلب از ذكر حقّ تعالى چگونه می بينى او را بعد از غفلت ؟
بازمانده و محجوب كه به تحقيق قساوت يافته و سخت و تيره و مُظلم شده
از وقتى كه مفارقت كرده است
نور تعظيم حقّ تعالى را ...
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
باب ذکر ۳ ... وَ اِجْعَلْ ذِكْرَ اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَجْلِ ذِكْرِهِ تَعَالَى إِيَّاكَ فَإِنَّه
ادامه باب ذکر
وَ لاَ تَزْدَادُ بِذَلِكَ مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى إِلاَّ بُعْداً
وَ لاَ تَسْتَجْلِبُ بِهِ عَلَى معنى اَلْأَيَّامِ إِلاَّ وَحْشَةً
و حاصل و زياد نمی كنى
از ديدن ذكر خود نسبت به حقّ تعالى
مگر بَعُديّت و استجلاب نمی كنى
و نمی كِشى به ديدنِ ذكرِ خود
در گذشتن ايّام
مگر وحشت را
مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
باب نیت ۱ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : صَاحِبُ اَلنِّيَّةِ اَلصَّادِقَةِ صَاحِبُ اَلْقَل
ادامه باب نیت
... و اهل غفلت را ذمّ فرموده حقّ تعالى :
نيستند ايشان مگر مثل بهايم از حيوانات
بلكه ايشان گمراه ترند
و فرمود : اينها اهل غفلت هستند
ثُمَّ اَلنِّيَّةُ تَبْدُو مِنَ اَلْقَلْبِ عَلَى قَدْرِ صَفَاءِ اَلْمَعْرِفَةِ
وَ تَخْتَلِفُ عَلَى حَسَبِ اِخْتِلاَفِ اَلْإِيمَانِ فِي مَعْنَى قُوَّتِهِ وَ ضَعْفِهِ
بعد از آن نيّت ظاهر می شود
از دل بر قدر صفاء معرفت
و مختلف می شود نيّت
برحسب اختلاف وقت ها به معنى قوّت و ضعف او
۱۴۰۳ ۱۱ ۱۲-۱۰۳.mp3
7.43M
ادامه باب صمت
... فَأَغْلِقْ بَابَ لِسَانِكَ
عَمَّا لَكَ مِنْهُ بُدٌّ
لاَ سِيَّمَا إِذَا لَمْ تَجِدْ أَهْلاً لِلْكَلاَمِ
وَ اَلْمُسَاعِدَ في اَلْمُذَاكَرَةِ لِلَّهِ
وَ فِي اَللَّهِ
پس در به روى زبان ببند
و قفل او را مگشا
مگر وقتى كه ضرور شود
خصوص وقتى كه نيابى كسى كه
از براى خدا
و در راه خدا با او تكلّم توان كرد
وَ كَانَ رَبِيعُ بْنُ خَيْثَمٍ
يَضَعُ قِرْطَاساً بَيْنَ يَدَيْهِ
فَيَكْتُبُ كُلَّ مَا يَتَكَلَّمُ بِهِ
ثُمَّ يُحَاسِبُ نَفْسَهُ فِي عَشِيَّتِهِ
مَا لَهُ وَ مَا عَلَيْهِ
وَ يَقُولُ آهِ آهِ نَجَا اَلصَّامِتُونَ يَقِيناً او بَقِينَا
ربيع پسر خثيم
هر روز كاغذى پيش خود مىگذاشت
و هر چه مىگفت
مىنوشت
و در شام نوشتهها را مىخواند
و با نفس خود محاسبه مىكرد
و مىگفت : آه كه
نجات يافتند خاموشان و كم گويان
و ما بسيارگو
ماندهايم
وَ كَانَ بَعْضُ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم
يَضَعُ اَلْحَصَاةَ فِي فَمِهِ
فَإِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ
بِمَا عَلِمَ أَنَّهُ لِلَّهِ
وَ فِي اَللَّهِ
وَ لِوَجْهِ اَللَّهِ
أَخْرَجَهَا مِنْ فَمِهِ
طريق بعضى از اصحاب پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم این بود كه
مىگذاشتند سنگى در دهان خود
و هر گاه خواستهاند كه حرفى بگويند
با خود فكر مىكردهاند اگر از براى خدا
و در راه خدا بود
سنگ را از دهان بيرون كرده
مىگفتهاند
و گر نه
نه