خلاصه درس خارج فقه اراضی جلسه شماره (11)
اموالی که بعنوان بیت المال در 22 عنوان در جلسه گذشته معرفی شد اموالیست که حاکم در مصرف آن دستش باز است که هر جا صلاح اسلام و یا مسلمین تشخیص بدهد صرف می کند. و اماّ اموال زیاد دیگری در خزانه دولت اسلامی هست کمی با اموال مذکور در بالا تفاوت دارد تفاوت اساسی اش هم این است که حاکم در صرف آن دستش باز نیست بلکه فقط در موارد معّین از سوی شارع مقدس می تواند صرف کند . مانند اموال مجهول المالک که یکی از مصادیقش لقطه است .《گمشده ای که پیدا شده و صاحبش معلوم نیست.》و یا مال گرفته شده از دست دزد فراری و اموالی که از مالک شرعیش بدون اذن او گرفته شده ولی مالک معلوم نیست. (مظالم) که ضوایع هم گفته می شود. و کذا دیه مقتولی که وارث ندارد و همه اموال انسان بی وارث و موقوفاتی موقوف علیم خاص ندارد .این قبیل اموال چون متعلق به همه مسلمانان نیست ، عنوان بیت المال هم ندارد. اگر چه مصرف آن هم با نظارت امام است ولی در موارد خاص فقط مصرف میشود مانند فقراء.
بلی اراضی مسلمانان بی وارث و کذا زمینهای موقوفه مسئله دار که مثلا طبق موازین شرعی وقف نشده باشد و واقفش هم معلوم نباشد. ظاهرا اینها را میشود از بیت المال حساب کرد.
بهرحال باید توجه کنیم با وجود این که هم در آیه خمس در سوره انفال و هم در آیه فئ در سوره حشر مالکین سه گانه اول و مصارف سه گانه دوّم دقیقا یکی است و امیر المومنین (ع) هم در وسائل الشیعه در بحث انفال فرمود چه اموال به دست آمده با شمشیر و چه اموال بدست آمده از مهاجرت صاحبانش هر دو مصداق فئ است و پس از رسولخدا (ص) مال ذی القربی است . اما عمر با به قدرت رسیدن در مقابل صراحت آیه ایستاد و گفت همه فئ در مصالح کل مسلمین صرف خواهد شد. و ذی القربی و غیر ذی القربی رسول فرق ندارد.!
فاجعه آن وقت عمیق تر شد که مفتیان سنی هم دنبال نظر عمر را گرفته فتوای دادند که اختیار انتخاب محل صرف فئ با خلیفه و حاکم و در بار قدرت است . در حالی که خود خداوند متعال مالکین آنرا و مصارف آنرا خودش در قرآن معرفی کرده است که خدا و رسول خدا و ذی القربی و یتاما و مساکین و ابن سبیل است.
جالب این است وقتی فقهای شیعه یقه فقهای اهل سنت را گرفتند و پرسیدند : خداوند متعال هم مصارف خمس و فئ را تعیین دقیق کرده و هم مصارف زکات را و شما می گویید حاکم می تواند مصارف خدا را در مصرف خمس و فئ انتخاب نکند و به مصالح دیگر صرف کند اما چرا این حرف را درباره مصرف زکات نمی گویید؟!
و میگویید از مصارف تعیین شده خدا تخطی نمی کنیم !؟
تا کنون این سوال شیعه پاسخ نداشته است .
بلی پاسخ این است چون خمس و فئ مال امامت اهلبیت بوده در شاخه اقتصاد کودتای سقیفه مصادره شده است.
در روایت اول باب 39 کتاب جهاد عدوّ امیر الموءمنین (ع) اسم بیت المالی که مال عموم است را فئ گذاشته است. و خود امیر الموءمنین (ع) در باب انفال فرمود فئ دو قسم است یکی مال ما ائمه و دیگری اموال بدست آمده از طریق شمشیر که مال عموم است که در وسائل جلد 6 در خبر 19 باب اول کتاب خمس صفحه 370 آمده است . همچنین در خبر اول باب 43 کتاب جهاد امام صادق (ع) ولد کبار کفار را فئ للمسلمین می داند.
علت اینکه فقهاء فریقین در کتب فقهی تقسیم فئ به دو قسم را با وجود این همه روایت کار فقهای اسبق میدانند و به امام معصوم نسبت نمیدهند برای من روشن نیست.
@meshkat_ahlebeit
خلاصه درس خارج فقه اراضی جلسه (12)
مرحوم کلینی در اصول کافی جلد اول کتاب الحجه صفحه 538 باب الفئ و الانفال از پیش خود در تعریف فئ مقدمه دارد که در آن آیه خمس غنایم در سوره انفال را مصداق قرآنی فئ معرّفی فرموده است.
پس از نقل متن آیه خمس فرموده فهولله و للرسول والقرابه الرسول فهذا هو الفئ الراجع و انما یکون الراجع ما کان فی ید غیرهم فاُخذ منهم بالسیف و اما ما رجع الیهم من غیر ان یوجف علیه بخیل ولارکاب فهو الانفال هولله وللرسول خاصه لیس لاحد فیه شرکه و انما جُعل الشرکه فی شئ قوتل علیه !
پس از نظرکلینی فئ بجای خمس است و انفال بجای فئ ! تعجّب این است که ایشان چگونه توجه به آیه فئ در سوره حشر نفرموده که هم بدون جنگ بوده و هم رسول خدا با دیگران شریک بوده است؟!
سپس می گوید چون در بدست آوردن فدک احدی جز رسول خدا (ع) و علی(ع) مرتضی نبود فزال عنها اسم الفئ ولزمها اسم الانفال! اول فئ بود سپس مصداق انفال شد ! جالب است !
چون مخالف با روایات مفسّر فئ و انفال است.! که در اختیارش بوده است . بهرحال در خبر مضمره 9 باب فئ و انفال اصول کافی جلد اول صفحه 544 زراره بجای واژه خمس از واژه فئ استفاده کرده است .
در کنز العمال خبر 10968 و10969 و 10970 به خمس فئ اطلاق شده . و در خبر 10976 و 10979 واژه فئ بکل بیت المال اطلاق شده و در این باب و باب بعدی در 5 خبر دیگر فئ مترادف با غنایم جنگی در لسان رسول خدا استعمال شده است.
در اینجا جا دارد اضافه کنم که هر طور حساب کنیم چون یکی از مصارف زکات فی سبیل الله است و سبیل الله عنوان عام است و امام می تواند در هر موردی که مصلحت بداند صرف کند پس می شود زکات را به اعتبار سهم فی سبیل الله از بیت المال محسوب کرد. اینک باید برویم به سراغ این مطلب که اخذ خراج 《اخذ مالیات با جعل مساحت زمین بعنوان مقیاس برای تعیین اندازه در آمد کشاورزان》 که یک امر خارج از قرآن و ماءخوذ از ساسانیان و غیر ساسانیان بوده و توسط عمر اجرایی شده برای ما مسلمین تبدیل شده به مالیات شرعی !؟
در اینجا مناسب است به یک نکته مهم تصریح کنم و آن اینکه در مرسله و یا مقطوعه عباس ورّاق آمده بود که اگر غنائمی در جنگی بدست آید که آن جنگ با اذن امام معصوم نبوده باشد در این صورت کل غنائم بدست آمده باید به امام واگذار شود و به جنگجویان نمی رسد. و صحیحه معاویه ابن وهب هم دلالت داشت در دو صورت غنیمت به جنگجو نمی رسد یکی وقتی که از راه صلح بدست آید و دیگری (از ناحیه اینکه اگر از قید مفهوم گیری نشود قید لغو می شود ) هنگامیکه به امر امام نباشد . اما تعجب این است که یک روایت دیگر مال عبدالجبار ابن مبارک در رجال کشّی شماره ترجمه 1076 آمده و ندیدم کسی از فقهای عظام ( آن مقداری که تتبع من بدست داده ) توجه کند که در آن روایت نه چندان معتبر ( بعنوان موءیّد) امام جواد (ع) هم تایید فرموده که غنائم بدست آمده در جنگ غیر ماءذون همه مال امام است .حال چهره سوال ما آرام آرام دارد واضح می شود که کل اراضی فتح شده بدست عمر منجمله عراق از مصادیق غنائم حاصل از جنگ بدون اذن امام است . و طبعا مال امام خواهد بود و نه مال کل مسلمین . ومع الاسف اینکه عده از بزرگان از فقهای شیعه باور کرده اند علی (ع) در فتح عراق مشاور عمر بوده و اذا خراج عراق باءذن امام بوده است باید بگویم با توجه به امثال خطبه امام در روضیه کافی مبنی بر تضاد بین نظر امام و نظر عمر درست نیست . و شیخنا الفاضل استاد اسحاق الفیاض در کتاب اراضی خود موافق نظر قاصر حقیر نتیجه گرفته اما از تمسک به قاعده و نه نصّ .
@meshkat_ahlebeit
خلاصه درس خارج فقه اراضی جلسه (13)
اینکه در لسان فضلاء رایج شده است اراضی مفتوحه عنوه و یا فلان منطقه به مسلمانان واگذاری شده و تحت مالکیت مشترک مسلمانان است ابدا از متون شیعه قابل استنباط نیست . و اگر این تعبیر به کتب فقهی شیعه راه یافته این بخاطر این بوده که چون مرحوم شیخ الطایفه کتاب مبسوط را مطابق شیوه اهل سنت تدوین کرده بوده از این کتاب ( جلد 2 ص29 ،38 و46) و
( جلد 3 ص278 و 279) به فضای فقهی شیعه راه یافته است.《واما الارضون المحیات فهی للمسلمین قاطبه و للامام النظر فیها بالتقبیل و الضمان علی ما یراه،》و در صفحه 38 نیز چهار پنجم زمینهای بدست آمده را مال جنگجویان و غیر جنگجویان می داند 《فاربعه اخماسها یکون للمسلمین قاطبه للغانمین و غیر الغانمین 》و این فتوای را والذی یقتضیه المذهب نیز می نامند .!قدس سرّه.
و در جلد 3 صفحه 278 نوشته《 زمینها ی مفتوحه عنوه اگر آباد باشد غنیمت است و به نظر ما مال جمیع المسلمین است.! 》عبارتش این است :(وقد ذکرنا من یستحقه عندنا جمیع المسلمین و عندالمخالف ، المقاتله.)! و این نظر شیخ هیچ ماءخذ قرآنی و حدیثی ندارد که امروز تبدیل شده به مسلمات شیعه که اراضی مفتوحه عنوه مال عموم مسلمین است . و اگر در روایات شیعه آمده مال مسلمین امروز و مسلمین فردا تا قیامت است .
گفتیم مراد این بوده است ، خالصه جات خاندان بنی امیه نیست . و ائمّه در فضای غیر تقیّه این همه تکرار فرمودند ما اخذ بالسیف (من الاراضی) فللامام چه با اجازه و چه بدون اجازه برای چه بوده است؟! و تقسیم اراضی فتح شده بین مقاتلین نداشتیم بلکه تقسیم غنایم منقول فتح شده داشتیم.
برای وقوف به مواضع فقهی حقیر در احکام اراضی لازم است کمی درباره نظرات دیگران تاءمّل کنیم قطیفی در سراج الوهاج صفحات 133،141و159 و اردبیل در کتاب خراجیه جلد 1صفحه 169 و جلد 2 صفحه 174و 175 معتقدند اراضی سواد که مفتوحه عنوه است مال مشترک مسلمین نمی باشد بلکه مال فقط امام است . اگر یعقوبی، طبری، ابن اعثم ، ابن ابی الحدید، ابن طاووس، عسکری، دینوری ، حتی مرحوم مفید، ابن اثیر، ابن کثیر، متقی هندی، و حتی مرحوم مجلسی در بحار جلد 40 صفحه گفته اند علی(ع) در امور کشورداری عمر مشاور بوده است و حتی در جلد 38 صفحه 176 چاپ ایران با نقل مصاحبه بسیار طولانی خاخام یهودی با امیر الموءمنین که امیر الموءمنین فرمود《 فان القائم بعد صاحبه کان یشاورنی فی موارد الامور فیصدرها عن امری و یناظرنی فی غوامضها فیمضیها عن امری!》یعنی امیرالموءمنین می فرماید این من بودم که در امور مهم کشورداری و کشورگشایی به عمر ابن الخطاب خط می دادم همه بی اعتبار است . چون امیرالموءمنین طبق نقل روضه کافی فرموده در عصر خلفاء کل سنت رسول خدا از بین رفت ، آیا با مشورت علی سنت رفته بوده !؟ !
و این روایت که در خصال صدوق آمده آن قدر گسترده منتشر شده که دینوری طبری، اعثم ، صاحب مفتاح الکرامه ثمرات الاوراق ابن الحجه وووو
نقل و باور کرده اند و آنقدر دخالت اهلبیت در کشورگشائی عمر را مسلم گرفته اند که کاشف الغطاء در شرح القواعد صفحه 74 و مفتاح الکرامه در جلد4 صفحه242 هم باور کرده اند و حتی عضو لشکر عمر شدن امام حسن در فتح ایران را ظهیرالدین نیلی در حاشیه ارشاد صفحه 88 و خراجیه جلد 2 اردبیلی صفحه 175 و روضه المتقین مجلسی اول جلد 3 صفحه 156 بالاخره صاحب قران و آل بحرالعلوم بلاذری ابونعیم و سهمی و ما فروخی و آوی و کتاب روضات الجنات جلد 1 صفحه 10 هم نقل کرده اند . اما چون ریشه قضیه در خانه یک خاخام قراردارد . معلوم می شود یهود میخواهد دولت دست نشانده خود را بعنوان دولت مورد تاءیید اهلبیت معرّفی کند .
بلی وقتی عمر استفتای حکم فرعی شرعی میکرد امام نظر رسول خدا را می فرمود ، اما نه اینکه فتوحات و امر کلان را امیر الموءمنین خط بدهد .و در جریان نهاوند نیز چون امام ترسید مسلمین شکست بخورند به عمر گفت خودت نرو ، پس ارض عراق بهیچ وجه با خط دهی امیرالموءمنین فتح نشده و تقسیم آن بین مقاتلین هم وجود خارجی نداشته . و کل جریان حضور نا محسوس اهلبیت و خط دهی آنها در فضای خلافت عمر ساخته و پرداخته ی یهود و خاخام مذکور در روایت بالا است . و در دروس بعدی انشاالله ثابت خواهیم کرد که از اساس در قاموس قرآن و سنت و اهلبیت مقوله ای بنام تقسیم زمین مفتوحه عنوه (بزور) بین رزمندگان اسلام وجود خارجی نداشته است و تقسیم غنائم مخصوص منقول و گاهی هم مستغلات می شده است و احدی از رزمندگان صدر اسلام مدعی ملک ناشی از غنیمت در عراق نشده و آنچه ادعا شده انشاالله بررسی خواهد شد .
ایتا👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
درس خارج فقه اراضی جلسه (14)
این جلسه بسیار حساس و مهم است. چرا که نتیجه آن ردّ اکثریت اقوال فقهای عظام است . و یا نفی قول مشهور است . و چون مهم است. ابتدا آدرس روایات مورد استناد را می آوریم سپس اثبات می کنیم هیچ مقاتل و رزمنده ای در صدر اسلام از باب مقاتل بودن حتی یک قطعه زمین مفتوحه عنوه (بزور) بعنوان غنیمت جنگی دریافت نکرده است .
بلی اگر زمین گرفته از باب یک مسلمان فاقد زمین گرفته است . و نه بعنوان صاحب سهم از غنیمت جنگی . این اولا و ثانیا مصداق اصلی و اتم انفال رقبه زمینها است و اگر اشیاء منقولی هم جزء انفال است از نظر ارزش ، قیمت تمام مصادیقش کمتر از یک درصد انفالی است که در قالب زمین است . اشیائی که مصداق فئ است شاخه ای از انفال است که باز غالبا زمین است . در باقی مصادیق آن ، صاحب سهام ایتام و مساکین و ابن سبیل اند که انصرافی عرفی در سهم آنها هم ابتدائاً منقول است . و سرانجام بحث این خواهد شد که جز مقام و منصب امامت احدی مالک زمین نیست جز در حد عرف زمان و تصرف هرکس در اراضی موقوف به تصمیم مقام امامت است و به هیچ وجه عنوانی بنام 《جامعه مسلمین مالک زمین مفتوحه عنوه》 بدون تصمیم مقام امامت در قاموس اهلبیت (ع) وجود ندارد . و اگر می گوییم جامعه مسلمین مالک هیچ زمینی نیست و فقط مال امام است یعنی بدون نظر منصب امامت و دولت تحت اشراف امام احدی حق دخل و تصرف در اراضی مفتوحه عنوه ندارد . بعبارت دیگر درب نفوذ زمین خواران در حکومت اهلبیت کاملا بسته شده است . نه اینکه زمین مال شخص امام است و پس از وفاتش به ورثه میرسد نه خیر پس از او به مقام امام بعدی می رسد.
اما آدرس روایات : وسائل کتاب جهاد باب 41 خبر 2 (ولیس لمن قاتل شئ من الارضین و لا ما غالبوا علیه) و خبر 1 باب 43 جهاد (و الارضون فهی فئ و لایکون له) و خبر 24 باب اول قسمه الخمس و روایات باب اول از ابواب الانفال که محور روایات در معرفی مصادیق انفال عبارت (کل ارض) می باشد . با ملاحظه روایات مربوط به ارض مسلم می شود از هزاران رزمنده عمر در فتح عراق و ایران احدی ادعا نکرده فلان زمین در عراق و یا در ایران مال من است چون سهم من از غنیمت جنگی در فتح آن مناطق بوده است . در روایت اول در بالا آوردیم که امام فرمود زمین جزء غنایم قابل تقسیم بین مقاتلین نبوده است . سعد وقاص که فرمانده کل سپاه اسلام بوده من پیدا نکردم زمینی را از سهم غنایم داشته باشد . و اگر در منطقه عقیق زمین بزرگی داشته سهم غنیمتی نبوده است حد اقل من ندیده ام.
حاصل اینکه تمام روایاتی که دلالت دارد به فلان زمین دست نزنید چون مال کل مسلمینی است که تا روز قیامت متولد خواهند شد . به معنای این نیست که مسلمین بدون اعطای مقام و منصب امامت آن زمین را به آنها ، دارای مالکیت هستند . بلکه مراد این است که کل اراضی که امام باید در اختیار امت قرار دهد همین کره زمین است که محدود است . شما نمی توانید آن را انحصاری خانواده خود تلقی کنید . بلکه به محض معطل گذاشتن ، امام از شما می گیرد و به کسی می دهد که آنرا آباد نگهدارد . و روایاتی که غیر از این معنا از آن استفاده می شود خطای راویان در انتقال کلام امام است . پس زمین عراق با وجود این که مفتوحه عنوه است نه مال و سهم مقاتلین است و نه مال جامعه مسلمین بدون نظر امام . لذا ائمه اجازه داده اند هرکس در حد نیاز عرفی آباد کند مالک است تا لحظه معطل ماندن . وقتی معطل گذاشت از او سلب مالکیت می شود. و اگر امام فرمود ان الارض لله و لمن عمّرها در همین حدود است. و دولت اسلامی باید مقدمات آباد کردن آنرا برای فرد نیازمند فراهم کند .
ایتا👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
خلاصه درس خارج فقه اراضی جلسه (15)
✳️ در این جلسه علاقه دارم یک مطلب اساسی مربوط به شیوه استنباط احکام را که مدتها است که برای حقیر تبدیل به یک دغدغه شده مطرح سازم . و آن این که روایات اهلبیت در یک فضای امنیتی صادر شده و ائمه (ع) در بیان آن ، مسائل زیادی را ملاحظه می کردند . ولی در شیوه مرسوم و سنتی استنباط احکام (چه درفقه و چه در اصول ) آن ملاحظات در حد لازم ، مورد توجه نبوده و نیست . مثلا در حین بیان احکام زمین و بحث اراضی، 95 درصد توجه فقیه به سوی اطلاق و تقیید و عام و خاص است یعنی مباحث الفاظ است .
✅در حالیکه اگر به فضای عصر صدور روایات نفوذ کنیم خواهیم دید که اولا متون نود درصد روایات جمله بندی خود معصوم نیست ، و وقتی عبارت ، مال معصوم نباشد نقش بحث لفظی می شود صفر .
ثانیا هر روایتی یک پرونده دارد ، و دارای متغیرهایی ست که هر کدام نقش در تعیین مراد معصوم دارد . مثلا این روایت مربوط به اراضی مفتوحه عنوه اولا درچه زمانی صادر شده ؟
در کدام شهر صادر شده؟
در عصر کدام حاکم صادر شده ؟
چرا صادر شده ؟
سائل چه کسی بوده ، ناظر به کدام فتوای اهل سنت بوده ؟
فتوای کدام فقیه درباری آن زمان رسمی بوده؟
فضای حکومتی درباره آن مسئله چگونه بوده؟ ووو
بالاخره این حدیث پرونده ای دارد و یا بفرمایید تاریخچه دارد که در فهم معنای آن نقش دارد . ولی اگر کسی به دروس خارج فقه و اصول سنتی حوزه توجه کند می بیند دعوی سر اطلاق و تقیید است و نه ورود به فضای صدور روایات. متاسفانه شیوه مرحوم شیخ انصاری و مرحوم آخوند قدس سرّهما به این بی توجهی به متغیر های سیاسی و اجتماعی و امنیتی تعمیق بخشیده است .و حوزه ها امروز بدون اینکه درست متوجه شوند در یک شبه دور گرفتار شده اند . و متاسفانه عالمانی هم هستند بجای نجات حوزه از این درجا زدن خسته کننده و دور باطل و یاءس آور ، از بی سوادی حوزه می نالند! و منظورشان این است چرا مثل شیخ انصاری نداریم در حالیکه نسل جدید معتقد است متون درسی موجود حوزه ها غالباحامل سواد مربوط به راه حل مشکلات عصر ما نیست که بدرد بخورد لذا نمی خواند ، و نسل جدید معتقد است چون تاکنون می خواستیم در فهم اقتصاد عصر ماشین شیخ انصاری باشیم ، به این رخوت ، سستی و نا امیدی دچار شده ایم . این بی توجهی به متون فرسوده و ناظر به روابط گذشته بی سوادی نیست بلکه حاصل زمان شناسی و پوست اندازی جبری است. طلاب جوان و نسل جدید در حوزه ها در حال تمرّد از حرکت در ریل《 فرسوده سنتی های درحال شکست 》 هستند. و این بی سوادی نیست بلکه تمرّد از شیوه سنتی فرسوده است . حقیقت امر این است هر کس زودتر از دور بی حاصل حاکم بر حوزه ها خود را خلاص کند بیشتر با حقایق دین و دنیا آشنا خواهد شد. شما حوادث و واقعیات در حال ظهور در پیرامون خود را ببینید سپس برداشت و تحلیل تحلیلگران عزیزان سنتی از این حوادث خطر ناک منتسب به گرانی بنزین را ببینید خواهید دید هیچ سنخیتی بین آن دو نیست ، یکی دست و پا بریدن را تجویز می کند دیگری حل شدن کامل قضیه را نوید می دهد سومی عقب نشینی دشمن را مژده می دهد اما از این دوستان محترم احدی به مخیله خود راه نمی دهد که احساس کند مردم از نظامی که حاصل خون جوانش است حمایت می کند و نه از من سنتی و یا اصلاح طلب مصلحتی ، ما توجه داریم حتی بر فرض اگر مسئولین محترم با بی برنامگی خود بخواهند خدای نخواسته نظام را سرنگون کنند باز مردم اجازه نخواهند داد. اما این حمایت از نظام حمایت ازدمسئول فاقد برنامه نیست . آری بنا بود ما بر جریان امور اثر بگذاریم و جهت بدهیم ، اما این حوادث است که به ما املاء می کند که چه بکنیم !!
یعنی دوستان ما آنقدر در مقابل حرکت طبیعی جامعه ایستاده اند اکنون مجبورند خودشان محکوم حرکتی بشوند که باور کنند که این حرکت ، حرکت قسری است ، و از باب نا چاری است ،اگر در این اواخر توجه کنیم خواهیم دید این واژه 《ناچار شدیم چنین و چنان کنیم》چقدر با عبارات مختلف در زبان مسئولین《چه حوزوی چه دولتی》تکرار شده و می شود و محکوم شدن به اجبار یعنی اینکه دیگر ما نیستیم که تصمیم می گیریم بلکه این تصمیم است که ما را می گیرد! و این حالت یعنی بجای فعال شدن ، منفعل شدن و بجای تصمیم گرفتن ، گرفتار《تصمیم گرفته شده》 شدن، آخرین فصل کتاب زوال هر دولت در تاریخ بوده و هست .. خداوند متعال به احترام خون شهدا خودش از انقلابی که حاصل خون شهدا و حاصل خون دل امام شهدا بوده حراست فرماید . بهرحال باید بسوی عصر عمر بر گردیم تا ببینیم خراج چه مقوله ای بوده است .
ایتا👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
تقسیم،》سپس استدلال معاذ بر صحت نظر امام را نقل میکند پس از آن نامه عمر به سعد وقاص را می آورد که عمر نوشته:《اما بعد فقد بلغنی کتابک ان الناس قدسئلوا ان تقسم بینهم غنائمهم و ما افاءالله علیهم ، فانظر ما اجلبوا به علیک فی العسکر من کراع او مال فائقسمه بین من حضر من المسلمین و اترک الارضین و الانهار لعمالها.......》که عمر دستور میدهد نباید زمین فتح شده بین جنگجویان تقسیم شود. سپس شهید صدر نتیجه می گیرد که رقبه زمین ملک جمیع امت است.:《فان اکثر النصوص التی قدمنا ها تقرر :ان رقبه الارض ---ای نفس الارض---ملک لمجموع الامه.》! در حالی که در متون دینی واژه《 ملکیت بر زمین》 فقط در انحصار خدا و رسول و خلیفه اوست .و بس و بشر حق استفاده دارد و بس.
@meshkat_ahlebeit
خلاصه درس خارج فقه اراضی جلسه (16)
پیش از ورود به بحث خراج به چند نکته مهم اشاره می کنم
(1): اگردر روایت 8 باب اول باب جهاد در کتاب وسایل که نامه امام باقر(ع) به یکی از خلفای بنی امیه است. آمده: و کان الفئ للمسلمین عامه دون خاصه یعنی فئ مال همه است. مراد این است فایده اخذ جزیه به عموم مردم بر
می گردد چون فضا، فضای بیان علت اخذ جزیه است . و واژه فئ در این نامه به معنای یکی از مصادیق بیت المال است . و نه فئ بمعنای قرآنی در سوره حشر
که انحصاری مقام امامت جهت صرف در مصالح دین و توزیع عادلانه بین مستحقین است.
(2) مراد ازفئ ای که در خبر 3باب 15 از ابواب جهاد آمده که امام می فرماید اگر دشمنانی پیدا شد که خطر برای اسلام دارند و از جهاد با شما ترسیدند و تسلیم و مسلمان شدند از آنان بخواهید از مناطق بدوی نشین مهاجرت کنند و بیایند به شهرها و حکم مسلمان اعرابی پیدا نکنند و اگر نیامدند فئ ندهید ، منظور از فئ بیت المال است.
(3) و اما فئ ای که در خبر اول باب 8 از ابواب جهاد عدوّ آمده که امام آنرا حقوق موءمنین تفسیر فرموده مراد این است که ( مطابق آیات زیادی که امام آورده ) آن بخش از اموال موجود در کل کره زمین که در دست کل کفار و مشرکین قرار دارد بصورت جریان خلاف خواست خدا بدست آنها رسیده چون خدا اموال زمین را برای ایمان به او و عبادت برای او آفریده است.
لذا هر مقدار موءمنین از طریق مقابله با پیشروی آنها یعنی جهاد بتوانند از اموال آنها برگردانند مصداق فئ می شود که به فارسی می گویند :《مرجوعی》 .طبق این تعریف از فئ کل اموال ماءخوذ از غیر موءمنین برای موءمنین فئ است ، که مترادف با بیت المال است. حاصل اینکه فئ یک معنای عام و جامع دارد ، و به این معنای عام است که امام صادق (ع) در خبر اول و بسیار مفصل باب شماره 9 کتاب جهاد تعریف فرموده : و انما کان معنی الفئ کل ما صار الی المشرکین ثم رجع .
که این معنا خیلی وسیع است. و این معنا را می گوییم فئ مقسمی . و یک معنای خاص دارد که مصداقش آیه فئ است که به آن می گوییم فئ قسمی . که فقط مخصوص صاحبان سهام ششگانه مذکور در آیه حشر است . فئ بمعنای اول مال همه مسلمین است ،و فئ به معنای دوم مال مخصوص مقام نبوت و امامت است ،و اگر می بینیم تقریبا در تمام کتب فقهی موجود فئ را《 اموال بدست آمده از راه مهاجرت بدون درگیری دشمن از منطقه ای》معنا کرده اند که مخصوص مقام نبوت و امامت است ،این فئ قسمی است ، یعنی یکی از مصادیق فئ است ، و نه کل فئ . و کاملا تعریف ناقصی است.
یکی ازعبارات ناقصی که در باب مالکیت اراضی مفتوحه عنوه بکار رفته عبارت مجاهد عظیم الشاءن و المنزله عالَم اسلام شهید سید محمد باقر صدر قدس سرّه الشریف در کتاب اقتصادنا است :《انّ الامّه الاسلامّیه بامتدادها التاریخیّ هی التی تملک الارض ،دون ایّ امتیاز لمسلم آخر فی هذه الملکیّه العامهّ. و لایسمح للفرد بتملّک رقبه الارض ملکیّه خاصّه. 》! سپس تبعا للجواهر اضافه کرده :《انّ فقهاء الامامیّه مجمعون علی هذا الحکم》!و اشتباه ایشان این است قبل از آنی که بگوید زمین مال عموم است باید بفرماید :زمین مالک دارد که اول خدا وسپس خلیفه خدا (نبّی و بعد از او امام در زمین) است . و احدی مالک زمین نیست . فقط حق استفاده موقت دارد آن هم با اذن و نظارت خلیفه .و این سختگیری در کنترل زمین است که جلوی زمین خواری را ابر زمین خواران را میگیرد. و این تعریف همانطوری که خود شهید صدر نقل کرده ما ، مالک ابن انس رئیس مالکیها است. که مالک قید زده : بدون حاجه الی انشاء صیغه الوقف علیها من ولیّ الامر.! این در حالی است که کتب حدیثی شیعه مملوّ است از روایات دال به روجود اذن امام در تصرف اراضی مفتوحه عنوه. مثل :《ما اخذ بالسیف فللامام》 و بارها تکرار کرده ایم اگر امامان فرموده اند《 وهی ارض المسلمین》یعنی خالصه جات بنی امّیه نیست. وشاءن صدور این قبیل روایات دال برمال مسلمین بودن اراضی فقط وفقط درفضاای بوده که بنی امیّه درمقام مصادره کل عراق بنفع خاندان خودشان بوده اند. وچون فقهای عظام ازفاز تاریخ وارد اجتهاد درحکم اراضی نشده اند این مشکل فقهی بوجود آمده است. این شهید عزیز درحالی این برداشت ناصحیح را کرده که خود روایت امام رضا(ع) را نقل فرموده که : 《ومااخذ بالسیف فذالک الی الامام یقبله باللذی یرای》 !
آنچه برای این حقیر تعجب آور است توجه شهید صدر به بخشنامه عمر در عدم تقسیم زمین مفتوحه عنوه بین رزمندگان پس از مشورت با امیر الموءمنین و عدم توجه ایشان به حکم شرعی صادر شده از امام معصوم مبنی برعدم مشروعیت تقسیم اراضی مفتوحه عنوه بین رزمندگان است .! که قبلا از وسایل الشیعه نقل کردیم . ایشان در صفحه 403 اقتصادنا مینویسد: و فی تاریخ الفتوح الاسلامیه :《ان الخلیفه الثانی طولب بتقسیم الارض المفتوحه بین المحاربین من الجیش الاسلامی علی اساس المبداء الملکیه الخاصه. فاستشار الصحابه ، فاشار علیه علی(ع) بعدم👇
التقسیم،》سپس استدلال معاذ بر صحت نظر امام را نقل می کند پس از آن نامه عمر به سعد وقاص را می آورد که عمر نوشته:《اما بعد فقد بلغنی کتابک ان الناس قدسئلوا ان تقسم بینهم غنائمهم و ما افاءالله علیهم ، فانظر ما اجلبوا به علیک فی العسکر من کراع او مال فائقسمه بین من حضر من المسلمین و اترک الارضین و الانهار لعمالها.......》که عمر دستور میدهد نباید زمین فتح شده بین جنگجویان تقسیم شود. سپس شهید صدر نتیجه می گیرد که رقبه زمین ملک جمیع امت است.:《فان اکثر النصوص التی قدمنا ها تقرر :ان رقبه الارض ---ای نفس الارض---ملک لمجموع الامه.》! در حالی که در متون دینی واژه《 ملکیت برزمین》 فقط در انحصار خدا و رسول و خلیفه اوست و بس . و بشر حق استفاده دارد و بس . و باز من نمی دانم چرا شهید صدر درردّ قول قائلین به وجوب تقسیم ارض مفتوحه عنوه بین مقاتلین بروایات مانعه در وسایل استناد نکرده است ؟
آیا واقعا ندیده بوده؟!
@meshkat_ahlebeit
جیب تمام مسئولین بررسی شود. اگر آن کسانی که در اثر سهل انگاری و یا در اثر هزار و یک دلیل دیگر ابر دزدان تاریخ را به جان بیت المال انداخته یک روحانی است من هم روحانی هستم که می گویم تا رانتخواران《 ایمان ملت خوار》قلع و قمع نشوند سکوت نخواهیم کرد. اگر آن کسی که بجای جذب دانشگاهیان کاری کرد دانشگاه از حوزه فاصله گرفت یک روحانی است من هم یک روحانی هستم که میگویم دانشگاه را به دانشگاهیان بسپارید . و آنها را محرم اسلام و ایران بدانید .
اگر آن کسی که آقازاده تربیت می کند تا مفسد اقتصادی بشود روحانی است من هم یک روحانی هستم که می گویم باید جای این مفسدان نو کیسه در بند 209 اوین باشد و بیت المال به غارت رفته توسط آنها برگردانده شود. واگر آن کسی که می گوید حجاب را بطور فیزیکی تثبیت کنید یک روحانی است من هم یک روحانی هستم می گویم اول اسلام را زیبا تفسیر کنید سپس به اسلام زیبا عمل کنید آن وقت اگرحجاب رعایت نشد فیزیکی برخورد کنید. و اگر آن کسی که کوه خوار شدن و شمال شهر خوارشدن عده ای را نتیجه پیاده شدن اسلام می داند یک روحانی است . من هم یک روحانی هستم که می گویم باید تمام اموال نا مشروع رانتخواران پس از محاکمه دقیق به بیت المال برگردد. و اگر آن کسانی که در کاخ سعداّباد بنام یک مسئول تشکیلات اسلام جشن شاهانه منعقد میکنند روحانی هستند من هم یک روحانی هستم که از ملت میخواهم این قبیل روحانیون را ابتدا بطور دقیق شناسایی سپس اموال نامشروعشان را مصادره کرده و از فضای سیاسی خارج سازند . اگر آن کسانی که در قم و سایر مراکز مذهبی قبل از محرومیت زدایی از طبقات مستضعف برای سخنرانی و حرف زدن کاخ مرمر ساخته اند روحانی هستند من هم روحانی هستم که می گویم برای جبران این کار ناصحیح ده سال بودجه سالن سازی را متوقف کنید و پول آن را به محرومان شناسایی شده بدهید.
و اگر آن کسانی که بمحض بریاست رسیدن بجای انتخاب شیوه زندگی علی(ع) صف خود را از ملت جدا کرده وارد صف مرفهین بی درد شدند روحانی هستند ، من هم روحانی هستم که می گویم سلام و درود بی پایان خداوندی بر ملت ایران که صف خود را از چنین روحانیونی جدا کرده اند . برادر خوبم اسلام در کنار امت بودن است ،سیاست در کنار ملت بودن است عدالت در کنار امت بودن است. آخرین عرضم این است : روحانیون چند دسته هستند. من از آن دسته از روحانیون هستم که مردم را در هیچ شرایطی تنها نمی گذارند. اگر هم از سیاست دوری کنیم باز مردم اجازه نمی دهند و بر میگردانند به صحنه سیاسی باز از روحانیون هستم . بلی اگر کسانی از آن دسته از روحانیون دنیا طلب پس از این بخواهند در فضای سیاسی بمانند هم مردم اجازه نخواهند داد . پس انسانها را با لباس تقسیم نمی کنند که بگویند حال که فلانی هم مثل فلانی لباس پوشیده پس مثل فلانی هم فکر می کند نه خیر اندیشه و سلیقه تابعی از لباس نیست . من روحانی هستم ، و فقط مقلد خط ابوذر آخوند مورد تاءیید اهلبیت هستم و مخالف سرسخت آخوندهای کاخ نشین . و نمی توانیم در سیاست به شکل مذکور دخالت نکنیم . بلی دیروز که کسی از اوضاع احدی از طریق شبکه های مجازی مطلع نبود , پاسبان رضاشاه حاکم منصوب سفارت خانه انگلیس با دست چپ خود چادر ، روسری . و موی سر زن مسلمان همسایه را جلو چشم خانواده من با نهایت قهر و غلبه گرفته بوده و با دست راستش و با چاقو هر سه تا را بریده بود و هرچه آن زن مظلومه فریاد کشیده بوده تو را قسم می دهم به عصمت زهرا عصمت مرا لکه دار نکن گوش نمیکرده , امروز اگر با از بین رفتن همین لایه نازک دفاع از عفت از بین برود آنقدر فاجعه عمیق خواهد بود امکان پیش بینی نیست . پس باید توجه کنیم ممکن نیست در ایران مبلّغ اسلام را کلا نفی کنید اما اسلام خالص را حفظ کنید ، کار بسیار ظریف است. شما عقلا و شرعا باید در فکر باور دینی خود باشید که در فضای حکومت دیگر به چه روزی خواهد افتاد ،شما که درد را بیان کردید باید درتهیه داروی آن هم فکری بکنید . من پیش از شما یعنی ازسال 1364 همراه با دفاع خالصانه از انقلاب ، مبارزه با حکومتیان دنیا را سرلوحه کار خود قرارداده ام و مصائب زیادی را خودم و خانواده ام متحمل شده ایم، اما به نظر قاصر حقیر تنها راه اصلاح ، افشای ماهیت رانتخواران( در هرجلدی هستند چه شخصی وچه روحانی) است . و نه با یکوت کردن کل اسلام .وقتی ابوذر با خط دهی کعب الاحبار یهودی از دخالت در سیاست محروم شد ،اسلام حضرت محمد (ص) هم گم شد ، آنکه همه کاره شد عثمان شد که یک ابر رانتخوار تاریخ مانند بابک زنجانی ها و دانیالزاده ها بود. شما اگر کوشش کنید سایه استخرسازان بی استخر را از سر سنگرسازان بی سنگر کم کنید بخش زیادی ازمشکلات حل خواهدشد .
توجه کنید : من که یک روحانی هستم می گویم : اگر در یک کشوری بخاطر فشار اقتصادی اعتراضات و اغتشاشاتی بوجود آید که هزاران بانک ، اداره ، بازار ، حوزه علمیه ، وموسسات دولتی به آتش کشیده شود انسانهایی
جان خود را از دست بدهند ، ولی مسئولی که وظیفه دارد در همین امور مسئول در کل کشور باشد بیاید بگوید :《من خبر نداشتم کی علت حادثه اجرایی می شود ! 》آیا کدام یک از این دو حادثه فاجعه بارتر است؟ :
(یک): مسئول عالی مرتبه اعتراف کند: من در جریان اجرای مصوبه ای نبودم که می توانست کشور را به آتش بکشد!(دو) :حدوث یک حادثه متوقّع؟؟!!
ما عرض می کنیم فاجعه بند اول که نقش علیت دارد عمیق تر است. مخصوصا وقتی میشنویم کسی گفته ما نمی دانستیم آتش زیر خاکستر است ! منِ روحانی ، به این فرد می گویم : آیا واقعا آتش روشن موجود روی خاکستر را دیدی تا آتش زیر خاکستر را ببینی؟! دوست عزیزم من روحانی میگویم شما مشغول دعوای جناحی هستید . هرگز صدای ناشی از شکسته شدن استخوانهای (الطبقه السفلی ) را نمی شنوید که امیر الموءمنین سفارش آنها را کرده بود . به هرحال شما مردم عزیز بدانید ما در کنار شما هستیم در همان حد که در کنار میراث خون هستیم.
پاسخ به یک پرسشِ یک برادرِ رانندهِ تاکسیِ تلفنی که متضمنِ یک اعتراض محترمانه است .
اول پرسش را که حامل حرف دل اقشار مختلف مردم در اوضاع کنونی کشور هم هست ، می آوریم ، سپس به جواب می پردازیم متن پرسش و یا درحقیقت اعتراض آن راننده محترم این است : روحانی محترم ! آیا ناراحت می شوید درد دلم را و یا حرف دلمرا در این مسیر کوتاه که در خدمت شما هستیم بی پرده بیان کنم؟
موسوی زنجانی : مانعی نداردبفرمایید.
راننده :آیا خودتان بعنوان یک روحانی با ملاحظه این اوضاع کشور و مردم به این نتیجه نرسیده اید که :ای کاش به سیاست نزدیک نمی شدید و حکومت را به دیگران واگذار می کردید؟ ببخشید عرضم همین بود.
آقای موسوی زنجانی: دوست عزیز و مهربان من، آیا تا رسیدن به مقصد که بیش از پنج دقیقه نیست توضیحی دهم کافی است ؟
پاسخ راننده :اگر برای شما مشکلی نیست به محض رسیدن به مقصد، در داخل ماشین دقایقی بنشینیم تا توضیح شما کامل بشود .
توضیح آقای موسوی زنجانی :انسانها با یک جور لباس پوشیدن یک جور فکر نمی کنند. همه شما صنف رانندگان عزیز یک جور شغل دارید آیا همه یک جور فکر می کنید ؟
آیا همه در یک حد ایمان و عمل دارید؟
آیا همه یک جور سلیقه دارید؟
قطعا نه، پس ما روحانیون مثل شما هستیم یعنی یک جور فکر و یک جور عمل و یک جور سلیقه نداریم.
فلانی یک روحانی است به توصیه امیر الموءمنین عمل نکرده بمحض بقدرت رسیدن راهی شمال شهر شد من هم یک روحانی هستم مقام دادند و حقوق دادند و من کاری که به من واگذارشده بود انجام دادم سپس همانطوری که گرسنه بسوی حکومت رفته بودم گرسنه هم برگشتم در حالیکه میتوانستم شمال شهری باشم و اگر قبل از پذیرفتن یک کار دولتی محدود وموقت در منطقه نیروگاه قم فقیرانه زندگی میکردم الآن هم که کار واگذار شده را بعداز اتمام رها کرده برگشته ام و هیچ سمت دیگری را قبول نکرده ام باز در یکی از خیابانهای فقیر نشین قم فقیرانه در یک ساختمان کلنگی قدیمی زندگی می کنم.
انقلاب شد، عده ای از روحانیون بودند و هستند که تشخیص دادند چهل سال در حکومت بمانند و ماندنشان را تکلیف بدانند و من و امثال من هم روحانی هستیم تشخیص داده ایم اگر امر دائر مدار این بشود که یا در کنار حکومت بمانیم و یا در کنارمردم ، قطعا در کنار مردم بودن را صد برابر ترجیح می دهیم. بهمین جهت روحانیونی رفتند سراغ حکومت و آن را تکلیف دانسته اند و ما در کنار محرومین بودن را تکلیف دانستیم . عده ای از روحانیون به توصیه امیر الموءمنین عمل نکردند و مثل ابوذر زندگی نکردند و راهی زندگی اشرافی و عثمانی شدند و عده ای بتوصیه امیر الموءمنین (ع) عمل کرده ضمن حمایت از خون شهدای انقلاب و شهدای جنگ و زحمات مجاهدان راه آزادی ملت از بردگی پادشاهی راهی دیار مستضعفین شده در کنار مردم هستند. برادرمن اگر آن کسی که می گوید باید دست و پای معترض را قطع کرد منتسب به روحانیت است من و امثال من هم روحانی هستیم که معتقد ایم باید دست و پای روحانیونی را برید که دیروز در بالای منبر سخن از لزوم تمجید از ابوذر و لزوم توبیخ عثمان می راندند ولی وقتی به ریاست رسیدند زندگی عثمانی را انتخاب کرده و خاندان رانتخوار تربیت کرده و آبروی ابوذر و روحانیون اصیل را برده اند .هدف ما ازانقلاب و دخالت در سیاست فراهم ساختن زمینه فقط برای خدمت به مردم بود .و هنگامی که انقلاب شد روحانیون چند دسته شدند یک دسته معتقد شدند به هر قیمتی شده باید نظام بدست آمده با خون شهدا را حفظ کرد و دسته دیگر معتقد شدند به هر قیمتی شده باید دین مردم را حفظ کرد و خون شهدا هم در راه حفظ دین مردم ریخته شده است. و نظام برای حفظ دین بوجود آمده و اگر روزی نظام را طوری مدیریت کنیم که دین مردم و ایمان مردم به اسلام از بین برود این نظام دیگرآن نظامی نیست که ما بخاطر آن خون داده ایم. برادر خوبم اگر روحانیونی هستند زیر سایه بیت المال ، خود حقوق نجومی می گیرند اما سخن از لزوم تحمل مشکلات اقتصادی توسط مردم می رانند آنها روحانی نبودند که رانتخوار شده اند. بلکه رانتخوار بودند که لباس من روحانی را پوشیده اند.
برادر خوبم اگر آن کسی که خانواده اش با ماشین میلیاردی سفر می کند یک روحانی است من هم روحانی هستم که بخاطر تو در کنار تو هستم که یک پراید کهنه هم ندارم ولذا وابسته شمای ملت باقی ماندم و همین جلسه ما هم باز در داخل ماشین شما است . اگر آن کسی که وقتی به بیمارستان می رود هاله ای از پزشکان دورش را می گیرند یک روحانی است من هم یک روحانی هستم وقتی ازپرستاری در بیمارستان انقلابی ...... تهران در خواست کردم بیمار من ناراحتی قلبی دارد و نمیتواند راه برود اجازه بدهید از آسانسور استفاده کند اجازه نداد هم روحانی هستم . اگر آن کسانی که علنا مانع می شوند که جیب برادر رانتخوار یک مسئول بررسی بشود و به بیت المال بغارت رفته بر گردانده شود یک روحانی است من هم یک روحانی هستم که می گویم باید
خلاصه درس خارج فقه اراضی جلسه (17)و پایانی , باقی بماند برای بعد )
در جلسه قبل گفتیم تاریخ ثبت کرده عمر می خواسته اراضی مفتوحه عنوه (فتح شده با جنگ) را هم مانند غنائم منقول بین رزمندگان اسلام تقسیم کند وقتی با صحابه مشورت کرد امیر الموءمنین (ع) فرمود زمین را تقسیم نکن.
این مطلب در کتب ذیل آمده است :خراج ابو یوسف صفحه 36 خراج یحیی ابن آدم ص 42، اموال ابوعبید ص83 و 84 ایضاح فضل ابن شاذان . فتوح البلدان بلاذری تاریخ یعقوبی ، محلّی ، خلاف، تفریع، احکام السلطانیه ماوردی ، معجم البلدان، استخراج، المنتزع ، جواهر الاخبار ، و تاریخ طبری جلد ج 1 ص 2417و 2418 خصال صدوق ، اختصاص منسوب به مفید و بحارالانوار.
اینک مطلب خیلی جالب این است که در روضه کافی ص61 امیر الموءمنین درباره بدعتهای عمر که لغوش کرده موارد زیادی را می شمارد منجمله میفرماید: والقیت المساحه یعنی اخذ خراج وضع شده توسط عمر را الغا کردم . یعنی اخذ مالیات با اندازه گیری مطابق جعل عمر را که بدعت در اسلام بوده لغو کردم. این نوع مدرک باعث شد که سلیم ابن قیس شیعه عمل عمر را محکوم کند. و قاضی عبدالجبار سنی موضع سلیم شیعه را محکوم کرد .و سید مرتضی شیعه عبدالجبار سنی را محکوم کرد. سپس ابن ابی الحدید سنی سید مرتضی را محکوم کرد . سپس علامه حلی ، عمر و تابعینش را محکوم کرد. سپس روزبهان سنی علامه را محکوم کرد ، سپس قاضی نورالله شیعه روزبهان سنی را محکوم کرد! ( جالب تر اینکه مرحوم علامه حلی بخاطر اشتغالات بیش از حد ، در یک جا (مثل تحریر جلد اول چاپ سنگی صفحه 143) تقسیم نشدن اراضی مفتوحه عنوه را ستوده چون مورد امضای امیرالموءمنین بوده و در جای دیگر محکوم کرده است !)
اکنون وقت آن رسیده نظر نهایی قاصر را درباره اراضی مفتوحه عنوه عرض کنیم : اولا: هیچ کس جز خدا و خلیفه خدا مالک زمینی نیست .
ثانیا تمام بشر فقط در حد انتفاع و تا انتهای زمان انتفاع از زمین حق کنترل دارد. پس نمی تواند مالک رقبه باشد. ثالثا.: اثری از اخذ مالیات به شکل خراج و با مساحت در کتاب و سنت نیست و یک روش ساسانی است،
رابعا اصل امضای عدم جواز تقسیم زمین مفتوحه عنوه توسط امیر الموءمنین درست و اما امضای اخذ خراج تبعا للمساحه جعلی است .
خامسا : در کتاب و سنت مصرف و یا محل مصرفی برای خراج تعیین نشده است ،
سادسا : هدف از جعل امضای عمل عمر در اخذ خراج از آن اراضی توسط امام (ع) مشروعیت بخشی بخلافت خلفا است . و جاعل آن پیروان خاخامی است که در خصال گذشت.
سابعا : شش و یا هفت موردی که در کتاب و سنت واژه خراج آمده بمعنای خراج اصطلاحی نیست . در نتیجه روایت ان الارض لله و لمن عمّرها دلالت دارد چون غیرخلیفه خدا زمین مالک ندارد لذا باید دولت اسلام زمین را (بدون اخذ قیمت) در اختیار انسان نیازمند قرار دهد.
ایتا👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit