حکمتهای احکام بر می گردد و در مقام بیان موضوع برای احکام نیست.
قرینۀ سوم که از همه مهمتر است و به یک معنی فصل الخطاب در مسأله به حساب می آید این است که رسول مکرّم در کنار علامت «مسیره یوم»، علامت دیگری را نصب می کند که در بستر زمان، ثابت و ماندگار است و هیچگونه تزلزل و تغیّری را نمی پذیرد و آن همان چیزی است که در معتبرۀ ابن ابی عمیر وارد شده است یعنی فاصلۀ «دو کوه عَیر و وُعَیر»: «سُئِلَ عَنْ حَدِّ الْأَمْيَالِ الَّتِي يَجِبُ فِيهَا التَّقْصِيرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَعَلَ حَدَّ الْأَمْيَالِ مِنْ ظِلِّ عَيْرٍ إِلَى ظِلِّ وُعَيْرٍ وَ هُمَا جَبَلَانِ بِالْمَدِينَةِ فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَقَعَ ظِلُّ عَيْرٍ إِلَى ظِلِّ وُعَيْرٍ وَ هُوَ الْمِيلُ الَّذِي وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْهِ التَّقْصِيرَ».
معنی ندارد که گفته شود: رسول الله حکم «تقصیر» را بر فاصلۀ بین این دو کوه وضع کرده؛ دو کوهی که در طول تاریخ و الی یوم القیامه زوال ناپذیر و ماندگار است در عین حال با تغییر مسیره یوم در زمان ما، از علامت بودن ساقط می شود!!!
شبیه این تعبیر و این علامت در بیان دیگری از آن حضرت و درکلمات سایر معصومین نیز وارد شده است مثلاً در صحیحۀ ابی بصیر (روایت 12 از باب1) می خوانیم: «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَرَجَ إِلَى ذِي خُشُبٍ فَقَصَّرَ وَ أَفْطَرَ قُلْتُ وَ كَمْ ذِي خُشُبٍ قَالَ بَرِيدَانِ» یعنی علامت ماندگار دیگری به نام «مدینه تا ذی خشب».
و یا در صحیحۀ عبد الله بن بکیر علامت ثابت سومی به نام «کوفه و قادسیه» مطرح می شود؛ در این صحیحه می خوانیم: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقَادِسِيَّةِ أَخْرُجُ إِلَيْهَا أُتِمُّ أَمْ أُقَصِّرُ قَالَ وَ كَمْ هِيَ قُلْتُ هِيَ الَّتِي رَأَيْتَ قَالَ قَصِّرْ» (روایت 7 از باب 2).
و یا در روایت تهذیب از صفوان، پای علامت ثابت و ماندگار چهارمی به نام «بغداد و نهروان» به میان می آید: «ٍ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ مِنْ بَغْدَادَ- فَبَلَغَ النَّهْرَوَانَ وَ هِيَ أَرْبَعَةُ فَرَاسِخَ مِنْ بَغْدَادَ- قَالَ لَوْ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ النَّهْرَوَانَ ذَاهِباً وَ جَائِياً لَكَانَ عَلَيْهِ أَنْ يَنْوِيَ مِنَ اللَّيْلِ سَفَراً وَ الْإِفْطَار...» (روایت 8 از باب 2).
و یا در موثّقۀ معاویه بن عمار علامت ماندگار پنجمی تحت عنوان «مکه و عرفات» مطرح می گردد: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي كَمْ أُقَصِّرُ الصَّلَاةَ فَقَالَ فِي بَرِيدٍ أَ لَا تَرَى أَنَّ أَهْلَ مَكَّةَ إِذَا خَرَجُوا إِلَى عَرَفَةَ كَانَ عَلَيْهِمُ التَّقْصِيرُ» (روایت 5 از باب 3).
چگونه می توان گفت: تا 14 قرن، مسلمانها وقتی از عَیر به وُعَیر و یا از مدینه به ذی خشب و یا از کوفه به قادسیه و یا از بغداد به نهروان و خصوصا از مکه به عرفات سفر می کردند می بایست نمازشان را شکسته بخوانند اما از قرن 14 به بعد، حق ندارند این چنین عمل کنند!!! آیا نصب چنین علائم استواری نمی تواند ما را به این نکته رهنمون شود که موضوع و حدّ در مسألۀ تقصیر، معیار فرازمانی، فرامکانی، غیرشناور و غیر متزلزلی است به نام 8 فرسخ و طرح چیزی به نام «مسیره یوم» صرفاً برای این بوده که در صدر اول، علامت و طریقی غیر از این برای تودۀ مردم، شناخته شده نبود؟!
آیا مقتضای آنچه به عنوان «لزوم توجه به قرائن لبّیّه در کنار قرائن لفظیه» گذشت این نیست که اگر دو چیز در عرض هم به عنوان حدّ شرعی برای حکمی بیان شود، ولی یکی در بستر زمان لرزان و شناور است و دیگری ثابت و استوار، معیار ثابت، به عنوان معیار اصلی به حساب آید و معیار شناور و لرزان به آن ارجاع داده شود و یا محمل دیگری برای آن ذکر گردد نه اینکه عکس عمل شود و معیار غیرمتغیّر به متغیّر بازگشت داده شود؟!!!
تأکید و تکرار می شود: آنچه ما را به این تصدیق وا می دارد صِرف ملاحظه و تصور این چهار نکته است:
الف: رسول مکرم ـ که سنّت عملی او در مواجهۀ با اهل سنّت و در اینگونه مباحث مقارنه ای، محوریّت دارد و همۀ تلاش عترت طاهرۀ او در حاشیۀ فقه و فتاوای حاکم آن زمان، بر آن بوده که این سنّت را آنگونه که هست تشریح و تبیین سازند ـ چاره ای نداشت که روی «مسیره یوم» یا به تعبیر دیگر «بیاض یوم» متمرکز شود: «جَرَتِ السُّنَّةُ بِبَيَاضِ يَوْم»، زیرا با توجه به فقدان تابلوهای کیلومتر شمار در جاده ها و مسیرهای مسافرتی، عمل کردن تودۀ مسلمین بر اساس 8 فرسخ، امری دشوار بود.
ب: آنچه به عنوان علل الشرایع در روایاتی مثل روایت طولانی ابن شاذان و در کتابهایی مثل علل الشرائع مرحوم صدوق مشاهده می شود در همۀ موارد و لااقل در اکثر قریب به اتفاق موارد، به حکمت های احکام بر می گردد و نمی توان از آن، علّت به معنای موضوع حکم ـ که حکم نفیاً و اثباتاً بر مدار آن دور می زند و به تعبیر شهید صدر رضوان الله
تعالی علیه: «أنّ العلاقة بين الحكم و الموضوع تشابه ببعض الاعتبارات العلاقة بين المسبَّب و سببه كالحرارة و النار» ـ را برداشت کرد پس اگر در دو روایت ابن شاذان از لام تعلیل بهره گرفته شده («لِأَنَّهَا مَسِيرَةُ يَوْم» و «لِأَنَّ ثَمَانِيَةَ فَرَاسِخَ مَسِيرَةُ يَوْمٍ لِلْعَامَّةِ وَ الْقَوَافِلِ») معنایش این نیست که مسیره یوم، علت به معنای موضوع است و 8 فرسخ به آن رجوع می کند بلکه صرفاً می خواهد بگوید: حکمت اینکه 8 فرسخ معیار است ـ نه 24 فرسخی که برخی از مذاهب عامه و نه 16 فرسخی که برخی دیگر می گویند ـ این است که مقصود رسول گرامی از «سیر» در «مسره یوم» سیر شتر بوده، نه سیر فرس یا قاطر.
ج: اگر در نگاه رسول مکرم «مسیره یوم» موضوعیت داشت معنا نداشت که روی علامت دیگری به نام «دو کوه عَیر و وُعَیر» انگشت بگذارد که با «برید» ( = 12 میل) هماهنگ است و در بستر زمان الی یوم القیامه هیچ تغییری در آن ایجاد نمی شود و یا در کلمات عترت طاهره اش توابث دیگری چون مکه و عرفات و یا مدینه و ذی خشب و یا بغداد و نهروان و یا کوفه و قادسیه مطرح گردد.
د: سه نکتۀ فوق را ضمیمه کنید به این نکته که اگر «مسیره یوم» موضوعیت داشت چگونه20 نفر از اجلّای اصحابی که اسامی شان خواهد آمد وقتی از قول امام معصوم، در مقام بیان موضوعِ تقصیر و پاسخ به پرسش «فی کم أقصّر؟» و یا «فی کم التقصیر؟» بر می آیند فقط به 8 یا 4 فرسخ اشاره می کنند و ـ چنانکه خواهد آمد ـ اسمی از «مسیره یوم» به میان نمی آورند؟! آیا اینگونه پاسخکویی در صورت موضوع بودن «مسیره یوم»، اغراء به جهل به حساب نمی آید؟! و جالب توجه است که حتّی خود ابن شاذان در روایت صحیحۀ دیگری که در آن، نامۀ امام هشتم سلام الله علیه به مأمون منعکس شده، اسمی از «مسیره یوم» نمی آورد بلکه صرفاً به ذکر معیار «8 فرسخ» اکتفا می کند؟! آیا همۀ این قرائن، کافی نیست که عقربۀ ذهن ما از موضوعیّت «مسیره یوم» منصرف شود و برای روایات آن، محملی را دست و پا کنیم؟!
«و ان ابیت عن ذلک کلّه و لم تطمئن بذلک کما اطمأننت فلا أقل من احتمال ذلک و إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» و در این صورت حدّ اقل نتیجه این است که اینگونه روایات، قابل استناد برای شما نبوده باشد.
[۶/۱۸، ۷:۱۳ ق.ظ] قدسی: بخش سوم: نقد و بررسی دستۀ دوم از روایات مورد استناد دیدگاه «مسیره یوم»:
دستۀ دوم: روایاتی است که فقط «مسیره یوم» را مطرح می سازد و هیچ اشاره ای به «ثمانیه فراسخ» ندارد و آن عبارتند از:
1 . صحیحۀ زکریا بن آدم: « أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ التَّقْصِيرِ فِي كَمْ يُقَصِّرُ الرَّجُلُ إِذَا كَانَ فِي ضِيَاعِ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَمْرُهُ جَائِزٌ فِيهَا يَسِيرُ فِي الضِّيَاعِ يَوْمَيْنِ وَ لَيْلَتَيْنِ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ لَيَالِيَهُنَّ فَكَتَبَ التَّقْصِيرُ فِي مَسِيرِ يَوْمٍ وَ لَيْلَة».
2 . صحیحۀ علیّ بن یقطین: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع عَنِ الرَّجُلِ يَخْرُجُ فِي سَفَرِهِ وَ هُوَ مَسِيرَةُ يَوْمٍ قَالَ يَجِبُ عَلَيْهِ التَّقْصِيرُ إِذَا كَانَ مَسِيرَةَ يَوْمٍ وَ إِنْ كَانَ يَدُورُ فِي عَمَلِه».
3 . مرسلۀ محمد بن عمران: « قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يَخْرُجُ إِلَى الصَّيْدِ مَسِيرَةَ يَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ يُقَصِّرُ أَوْ يُتِمُّ فَقَالَ إِنْ خَرَجَ لِقُوتِهِ وَ قُوتِ عِيَالِهِ فَلْيُفْطِرْ وَ لْيُقَصِّرْ وَ إِنْ خَرَجَ لِطَلَبِ الْفُضُولِ فَلَا وَ لَا كَرَامَةَ».
4 . روایات سه گانۀ تشییع و بدرقۀ برادر دینی که در آن می خوانیم: اگر در ماه مبارک رمضان، برادری برادر دینی خود را به اندازۀ «مسیره یوم» یا یومین تشییع کند نمازش را قصر می خواند و روزه اش را افطار می کند؛ این روایات، عبارتند از دو صحیحۀ زراره: «قُلْتُ الرَّجُلُ يُشَيِّعُ أَخَاهُ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ يُفْطِرُ وَ يُقَصِّرُ فَإِنَّ ذَلِكَ حَقٌّ عَلَيْه» (روایت 4 از باب 10 و به همین مضمون است روایت 8 همین باب که البته یکی بودنشان بُعدی ندارد) و صحیحۀ سعید بن یسار: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُشَيِّعُ أَخَاهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَيَبْلُغُ مَسِيرَةَ يَوْمٍ أَوْ مَعَ رَجُلٍ مِنْ إِخْوَانِهِ أَ يُفْطِرُ أَوْ يَصُومُ قَالَ يُفْطِر».
در پاسخ به این دسته از روایات ـ با صرف نظر از ارسال برخی و تعارض داخلی بقیه، از این جهت که در روایت اول «مسیره یوم و لیله» آمده و در باقی، «مسیره یوم» ـ می توان گفت: این روایات متعارض است با حدود 30 روایتی که فقط «ثمانیه فراسخ» را مطرح می سازند و هیچ اشاره ای به «مسیره یوم» ندارند و همۀ آنها از سند صحیح یا موثق برخوردارند و بزرگانی چون: ابو بصیر، عیص بن القاسم، محمد بن مسلم، زراره، معاویه بن وهب، زید الشحّام، اسماعیل بن الفضیل، عبد الله بن بکیر، ابی ایوب، ابن ابی عمیر، فضل بن شاذان، معاویه بن عمار،
اسحاق بن عمار، مصدق بن عمار،
عمار ساباطی، ابی ولّاد، حماد بن عثمان، عمران بن محمد، موسی بن خزرج و سهل بن زیاد، آنها را روایت کرده اند و ما به ذکر تعدادی از آنها بسنده می کنیم:
1 . موثقۀ عیص بن قاسم: « فِي التَّقْصِيرِ حَدُّهُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ مِيلًا» (روایت 14 از باب 1).
جالب توجه است که در این معتبره، تعبیر به «حدّ» تقصیر شده است، آیا می شود حدّ واقعی «مسیره یوم» باشد و حضرت هیچ اشاره ای به آن نداشته باشد با آنکه در مقام بیان حکم الله است و العیاذ بالله هیچگونه اغراء به جهلی ندارد و تقیّه ای هم در کار نیست چون فتوای حاکم زمان صدور، چیز دیگر است؟!
2 . صحیحۀ محمد بن مسلم: «التَّقْصِيرُ يَجِبُ فِي بَرِيدَيْن» (روایت 17 از باب 1).
3 . صحیحۀ زراره: «التَّقْصِيرُ فِي بَرِيدٍ وَ الْبَرِيدُ أَرْبَعَةُ فَرَاسِخَ» (روایت 1 از باب 2).
4 . صحیحۀ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَدْنَى مَا يُقَصِّرُ فِيهِ الْمُسَافِرُ الصَّلَاةَ قَالَ بَرِيدٌ ذَاهِباً وَ بَرِيدٌ جَائِياً» (روایت 2 از باب 2).
5 . زَيْدٍ الشَّحَّام: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يُقَصِّرُ الرَّجُلُ الصَّلَاةَ فِي مَسِيرَةِ اثْنَيْ عَشَرَ مِيلًا» (روایت 3 از باب2).
6 . صحیحۀ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّقْصِيرِ فَقَالَ فِي أَرْبَعَةِ فَرَاسِخَ» (روایت 5 از باب 2).
7. موثقۀ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي كَمْ أُقَصِّرُ الصَّلَاةَ فَقَالَ فِي بَرِيدٍ أَ لَا تَرَى أَنَّ أَهْلَ مَكَّةَ- إِذَا خَرَجُوا إِلَى عَرَفَةَ كَانَ عَلَيْهِمُ التَّقْصِيرُ» (روایت 5 از باب 3).
8 . همانگونه که سابقاً اشاره شد گل سرسبد و فصل الخطاب این روایات، چند روایت معتبره ای هستند که روی یک موقعیّت جغرافیایی مشخّص و ثابتی انگشت می گذارند که در بستر زمان هیچگونه زوال و تغیّری را نمی پذیرند و ذرّه ای شناوری و تزلزل، در آن قابل تصور نیست؛ مهمترین آنها معتبرۀ ابْنِ أَبِي عُمَيْر است که فاصلۀ دو کوه را میزان تقصیر قرار داده است: «سُئِلَ عَنْ حَدِّ الْأَمْيَالِ الَّتِي يَجِبُ فِيهَا التَّقْصِيرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص- جَعَلَ حَدَّ الْأَمْيَالِ مِنْ ظِلِّ عَيْرٍ إِلَى ظِلِّ وُعَيْرٍ- وَ هُمَا جَبَلَانِ بِالْمَدِينَةِ- فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَقَعَ ظِلُّ عَيْرٍ إِلَى ظِلِّ وُعَيْرٍ- وَ هُوَ الْمِيلُ الَّذِي وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْهِ التَّقْصِيرَ» (روایت 12 از باب 2).
همانگونه که اشاره شد چگونه می شود رسول مکرم برای تبیین و تشریحِ موضوعِ حکمی از احکام، از یک امر ماندگار و ثابتی چون دو کوه «عَیر» و «وُعَیر» کمک بگیرد و 14 قرن، کسانی که فاصلۀ این دو را طی می کردند نمازشان را شکسته می خواندند اما در اخریات قرن 14 گفته شود از این پس، کسی از کسانی که همان فاصله را می پیمایند حق ندارد نمازش را قصر بخواند!!!
در هر حال روایات دستۀ سوم، با این خیل عظیم از روایات، آن هم با این سبک از بیان، متعارض است و تردیدی وجود ندارد که لااقل از دو جهت ترجیح با این روایات است نخست کثرت عددی این روایات و دیگر آنچه به عنوان قرینۀ لبّیّه گذشت که «حدّ» باید حادّ و قاطع باشد و در بستر زمان حالت شناوری و تزلزلی به خود نگیرد.
و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین.
از خدای بزرگ خواهانم که سعی ناچیز این حقیر را قبول فرماید و آن را ذخیرۀ قبر و قیامت و سبب غفران والدین قرار دهد و نیز امیدوارم بیش از پیش مشمول دعای یاران فرزانه و فرهیخته ای شوم که سالیان سال، شاهد حرج و زحمت خواندن نماز جمع آنان در سفرهای پژوهشی بوده ام و اکنون به لطف و هدایت حضرت حق، این تلاش ناچیز، بستر رفع تردید آنان در مسأله را فراهم آورده است.
➖➖➖➖➖
نظرتان رادرباره این مقاله می خواستم چون شما معتقدهستید نماز درعصر ما در500کیلومتر قصر می شود.
✅پاسخ:مقاله بالا بجای اینکه به عقیده مخالفین نظر بنده کمک کند پایه نظر بنده را مستحکم کرده چون به هیچ یک ازپایه های استدلال بنده درکتاب《 نماز وروزه 》نه توجه داشته ونه پاسخ داده است. واین مقاله نشان داده نویسنده محترم اصل مطلب را درنیافته است.
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
سوال :
سلام علیکم ، با توجه به اینکه بحث نماز و روزه مسافر در کانال مشکات مطرح گردیده است ، خواهشمندم ، فایل پی دی اف ذیل را برای جناب موسوی زنجانی ارسال بفرمایید و از ایشان درخواست کنید که اگر نقد یا پاسخی درباره ی آن دارند ، بیان بفرمایند ممنونم میشم
پاسخ :
سلام علیکم
مناظره علمی و منطقی مورد تشویق و تایید قرآن کریم است .منتها فقهای معظم ما در بحث نماز مسافر در کبریات چندان اختلافی ندارند آنچه مشکل واقعی است صغریات و مصادیق قضیه است . اگر ملاک قصر در تمام اعصار طی همان 4 فرسخ باشد و فرمایش جناب تبریزی و فقهای سنتی ما باشد مصائب آن غیر قابل شمارش خواهد بود مثلا در باب زنا آمده اگر فاصله محل زندگی مرد متاهل از همسرش 4 فرسخ باشد و مرد بخاطر عدم دست رسی به همسرش زنا کند زنای محصنه محسوب نمی شود . پس طبق فتوای فقهای سنتی ما این همه کرجی های شاغل در تهران که در عصر ما محل کارشان با وطنشان بیش از 4 فرسخ فاصله دارد اگر در تهران با زنی زنا کنند محصنه تلقی نمی شوند در حالی که صدها هزار نفر کرجی در تهران کار می کنند و همسرشان در کرج است. و با فاصله بیست دقیقه می توانند بروند کرج و مشکل جنسی خود را حل کنند. آیا واقعا همسران کرجی ها آن قدر از شوهرانشان دور هستند که اگر طرفین زنا کنند احصانشان ساقط تلقی می شود.؟! این یک و اما دومین مشکل در کتاب قضا آمده اگر فاصله فرد احضار شده به دادگاه فاصله محل زندگیش با دادگاه به اندازه مسافت قصر باشد و به دادگاه نرود عذرش موجه است خوب آیا مردم کرج در عصر ما در صورت احضار حق تخلف دارند بخاطر دوری .؟!
پس اسکلت صغرای نظر رایج در قصر و اتمام متلاشی شده است اما معنای این حرف این نیست که نحوه ورود و استدلال مرحوم تهرانی کاملا درست است نه خیر باید به یک سلسله ابعاد دیگر نیز توجه شود که ایشان توجه نفرموده است و این حقیر در کتاب نماز و روزه مطرح کرده است.
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
سلام خدمت استاد گرامی
نظر شما در مورد ورود حوزه های علمیه به سایر علوم مانند فیزیک و شیمی و ریاضی و..... چیست؟
پاسخ :
سلام علیکم چون در فقه مسائلی و فصولی هست که نیاز به آن علوم دارد لذا هر مقدار این علوم حضور پررنگ داشته باشد بهتر .
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
سلام علیکم شما معتقدید کی حوزه متحول می شود؟ و با چه کارهائی تحول صدق می کند؟
✅پاسخ:
1...هر وقت باور کند اقتصاد اسلامی چیست؟
2..هر وقت باور کند روحانیون بدون اطلاع از جامعه شناسی قادر به حفظ جایگاه خود نخواهد بود تاچه رسد به حفظ نظام.
3...هر وقت باور کند 99 درصد موضوعات دارای حکم شرعی عوض شده و با تغییر موضوع حکم جدید خواهد داشت.
4..هر وقت باور کند بدون اطلاع از تاریخ اسلام و تاریخ بشر و بدون تبدیل آن به متن درسی قادر به شناخت نیاز فرهنگی و مذهبی جامعه خود نخواهد بود.
5..هر وقت باور کند تاکنون هیچ موفقیتی نداشته و مجبور است در برنامه های سنتی متعلق به قرون گذشته تجدید نظر کند
6..هر وقت باور کند دانشگاه را کاملا از دست داده و در کنار خود ندارد..
7..هر وقت باور کند نسل جدید را از دست داده
8..هر وقت باور کند جز خودش هیچ صنفی و هیچ قشری او را موفق نمی داند.
9..هر وقت باور کند جای ماءمومین با جای ائمه در اطلاع از جهت حرکت جامعه جابجا شده .
10..هر وقت بداند همه رفتند آنها مانده اند .
11..هر وقت باور کند حفظ مردم در صحنه , سیاست گسترده می خواهد..12..هر وقت باور کند با چهار تا روضه خوان بی خبر از سیاست و کشور داری در عصر شبکه های مجازی نمی تواند افکار عمومی را کنترل کند.
13..هر وقت باور کند( با نداشتن هیچ طرحی برای مدیریت فرهنگی جامعه و) صرفا با کوبیدن چهره های محبوب بین ملت هر روز منزوی تر خواهد بود.
14..هر وقت بداند با این اعراض جوانان از طلبه شدن و به صفر رسیدن استقبال از ورود به حوزه ها در بخشی از استانها تمام زحمات هزار ساله علمای امت را بر باد داده اند..
15..هر وقت بداند در حوزه ها عده ای از گرسنگی در حال مرگ تدریجی هستند ولی آخوندهائی زیر سایه بیت المال دنبال زندگی شاهانه هستند ووو
آنگاه می شود امیدوار شد به این که در حوزه تحول رخ خواهد داد اما دیگر (( کار از کار گذشته)) خواهد بود.
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
سوال : نظر شما درباره حذف چهار صفر از ریال و سه صفر از تومان چیست ؟بعضی ها می گویند مردم از پول جدید استقبال نمی کنند گرفتار می شویم.!
✅پاسخ : اتفاقا اگر قانون گرشام هرجا درست از آب در نیاید حتما در شرایط فعلی ایران راه نجات است چون مردم پول با ارزش را حفظ و پس انداز می کنند و پول کم ارزش سابق را تا زمان حذف کامل آن به مدار می اندازند لذا هر مقدار در حذف صفر ها تاخیر شود گرفتارتر می شویم. و باید دولت اقدام عاجل کند.
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
استاد گرامی سلام.
میخواستم بدانم نامگذاری ایام هفته قرار دادی است یا مبنایی دارد؟ اگر قرار دادی است و هر روزی میتواند جمعه باشد پس چرا نسبت به بقیه ایام فضیلت دارد؟
یا میشود بصورت قرار دادی با بقیه کشورها روز یکشنبه انها برای ما روز جمعه قرار دهیم تا برای مراودات بین المللی مشکلی نداشته باشیم؟ البته به نظر من حتما مبنایی دارد ولی تا کنون موفق نشدم جواب درستی بگیرم .ممنون
پاسخ:
سلام علیکم
مبداء تاریخ و مبداء شمارش ایام از روز طلوع خورشید از سرزمین آفتاب تابان است . اسم روزها منتخب ملت ها است اما جمعه یِ ما برای تمام ملل جمعه است و نه شنبه مثلا . منتها با نام دیگر . اما حکم تعطیلی یک روز غیر از جمعه مانند شنبه جعلی ملل دیگر است. در متون دینی طول زمان خلقت عالم 6 روز است (سته ایام) و روز هفتم روز استراحت و روز فراغ از کار است. که یهود شنبه را بجای جمعه جعل کرد. پس حاصل این که طول هفته امر آسمانی است که باید 7 روز باشد و جمعه تعطیلی باشد. و اما اسمها منتخب خود ملل است. وکل انبیا به این مطلب هم توجه داشتند و هم عمل می کردند. و منظور از روز ، روز متعارف نیست بلکه استعاره از مراحل خلقت است.که آنرا به ایام هفته تطبیق کردند تا انسان کار خود را به کار خدا تشبیه کند.
از 7 روز هفته 7 مرحله بودن کل آفرینش است و نه 7 روز مطابق روز های زمین. و 7 روز شدن ایام هفته برای تشبیه کار انسان به کار خدا است. و جمعه مقطع زمانی حقیقی است و دارای کرامت خاص و اعتباری نیست و روایات وارده در خصوص این که فلان قسمت عالم در روز جمعه آفریده شده و مثلا کوهها در فلان روز بطور قطع اگر از امام صادر شده باشد مراد روزهای زمین نیست بلکه مراد مرحله ای از مراحل خلقت است. که برای فهم مردم عادی آن گونه تبیین شده است. و الا مطابق واقع نیست. وحمل بر خطای راویان و یا حمل برجعل جاعلان باید بشود.
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
مشکات اهل بیت (ع)
لطفا نظرتان را درباره این مقاله بفرمایید
✅پاسخ: بلی من مدتها است این مجموعه را زیر نظر دارم که کسانی که باصطلاح فارغ التحصیل این حلقه هستند از خانواده های مختلف چه قدر پول گرفتند تا بیمار روانی ای را معالجه کنند که پس از یک سال هیچ حاصلی نداشته است. فقط پول گرفتند.
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit