📚درس چهارم
از سلسله دروس مبادی اصول فقه---
موضوع علم فقه چیست؟
فقهای عظام و اصولیون محترم می فرمایند : موضوع علم فقه افعال مکلفین است!
و ما این تعریف را از اساس ناصحیح می دانیم.
🔹اولا نه از قرآن و نه از سنت و نه از عترت چنین مطلبی قابل استنباط نیست. و در قرنهای اولیه اسلام خبری و اثری از این تعریف بی ریشه نیست.
🔹ثانیا مگر فقیه از طرف مکلفین مسئولیت دارد تا تکلیف آنها را روشن کند؟!
نه خیر بلکه از سوی خدای متعال ماموریت دارد تا ابتدا حکم خدا در فضای اعتقادات و افعال را فراگیرد سپس به مکلفین ابلاغ کند.
🔹ثالثا این قرآن است که می فرماید فقه در منطق قرآن صِرف ،
(( حکم اعمال)) شناسی نیست بلکه ابتدا فراگیری اصول اعتقادی متضمن انذار سپس فراگیری احکام افعال و سپس تطبیق افعال مکلفین با آن است . :(( ماکان المومنون لینفروا کافه ، فلولا نفر من کل فرقه منهم طایفه لیتفقهوا فی الدین ...)) فقیه از سوی خدا مامور است علم دین را فراگیرد که اعم است از اعتقادات و اصول دین در مرحله اول و در مرحله دوم بیان احکام مربوط به افعال مکلفین..
⭕️ پس قطعا فقه در منطق قرآن ابتدا اعتقاد سازی و تعلیم اصول دین است که متضمن انذار است و از مقوله اعتقاد است ، سپس در مرحله دوم ابلاغ تکلیف افعال مکلفین .
🔺پس موضوع علم فقه در منطق قرآن (( عقاید و افعال مکلفین است.)) و اگر موضوع علم فقه فقط افعال مکلفین باشد همانطوری که فقهای عظام می فرمایند ، این تعریف در منطق قرآن جایگاهی ندارد.
چرا که فقه در منطق قرآن متعلق بدین است ( التفقه فی الدین و لیتفقهوا فی الدین )) اما در منطق فقها متعلق فقه صرف احکام است. که غفلتی است بزرگ.
یکبار دیگر مطلب را واضح تربیان میکنم: در منطق قرآن تفقه ابتدا مربوط به اصول دین است، ((لیتفقهوا فی الدین )) اما در منطق رایج بین فقهای عظام تفقه در احکام است آن هم از نوع فرعیه اش ! !.
یعنی درست مقابل هم.
این منطق فقهای عظام است: الفقه: (( هوالعلم بالاحکام الشرعیه الفرعیه)) !! اشکال دیگر بر تعریف فقه این است که اسم آن علمی که عقاید را یاد می دهد در منطق قرآن چیست؟! پاسخی ندارند، اگر سخن از علم کلام بیاورند مانند ابوحیان می پرسیم در قرآن و حدیث کجا چنین اسمی آمده است!؟
❎حاصل فشرده این درس چهارم این شد تعریف فقه نیز مطابق تعریف ثقلین نیست.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
📚درس پنجم
از سلسله دروس مبادی اصول فقه.
موضوع علم اصول چیست؟
غالب اصولیون عزیز می فرمایند: موضوع علم ادله اربعه است
( کتاب ، سنت ، عقل و اجماع )
به نظر قاصر بنده حقیر این مطلب نیز از اساس ناصحیح به نظر میرسد چرا که
🔹اولا آنچه رسول خدا (ص) فرموده ادله دین و یا سر چشمه فوران دین فقط و فقط دو تا است کتاب الله و عترت والسلام .
🔹ثانیا اجماع بعنوان سر چشمه سوم دین کالای صادراتی کودتای اسید ابن سعیه یهودی با همکاری عمر است .
فرض میکنیم کل هشت میلیارد انسان زنده و موجود فعلی گفتند فلان چیز حرام است ، آیا حرام می شود!؟
نه خیر ، واقع این بوده وقتی بناشد اصحاب هم دست با یهود علیه امامت اهلبیت کودتا کنند مستمسکی ساختند بنام اجماع گفتند چون در سقیفه امت اجماع کردند بر مشروعیت خلافت ابوبکر پس اجماع انسانها هم یکی از سرچشمه های احکام اسلام است !
سپس این اجماع با گذر زمان وارد فضای شیعه شد و گفتند اگر در طول زمان حضور اهلبیت (ع)، مسلمانان در اجتماعی که امام حضور داشته عملی و یا چیزی را حرام و یا حلال بدانند و با وجود امام در آن اجتماع ، ایشان با آن مسئله مخالفت نکرده باشد این مسئله بین فقهای شیعه حکم اجماعی تلقی میشود چون این عدم مخالفت امام نشان می دهد حکم خدا همان بوده که اجماع مسلمین و فقها بر آن بوده است.
پس فقهای عظام شیعه , اجماع را بدین خاطر حجت می دانند که چون حاکی از نظر مساعد امام در آن مسئله است.
شبیه تقریر و امضا، اما
پاسخ: اولا مگر ائمه در تمام شرائط قدرت اظهار نظر داشته اند؟!
اگر داشته اند پس تکلیف تقیه با آن امتداد عظیم زمانی چه می شود!؟
و اگر نداشته اند پس چگونه شما رضایت امام از آن حکم را کشف فرمودید!؟
در یک کلام جمع بین قول به حجیت اجماع دخولی و حاکی و متضمن فتوای امام از یک سو و بین قول به تقیه اصلا ممکن نیست ، امامی که بقول صاحب حدایق حاکیا عن الروایات الکثیره عمدا دو فتوای متضاد به فضای علمی بصورت زیر زمینی تزریق می کند چگونه محکی عنه اجماع می شود ؟!
آن وقت کدام یک از دو قول متضادش ،!؟
ثانیا چه بسیار احکام و حوادثی داریم کاملا اجماعی بوده بعدا معلوم شد خلاف نظر اسلام بوده ، مانند طهارت آب مطلق حمام ها، در حالی که در حمامهای عصر اهلبیت(ع) احدی حق ورود به مخزن آب نداشته و در بیرون از آن از حیاض صغار آب بر می داشتند اما پس از اهلبیت مردم ریختند به داخل مخزن هم رنگ آب هم بوی آب هم طعم آب کاملا تغییر یافت و شد نجس .
اما همچنان اجماع بر طهارت آب حمام اصرار داشت. در حالی که این حمام هیچ ربطی به آن حمام نداشت . کما اینکه جناب مفتی الشیعه در حاشیه عروه به غفلت ۱۰۰۰ ساله فقها در این مسئله تصریح فرموده است.
لذا اجماع ها قادر به تشخیص تغییر موضوعات نمی شود.
ثالثا اگر چنین اصلی داشتیم اقلا یک بار در قرآن و حدیث به آن اشاره میکرد ، شافعی ( اگر اشتباه نکنم )۳۶۰ بار قرآن را خواند یک آیه برای حجیت اجماع پیدا نکرد ، مگر واژه تبعیت از سبیل مومنین آن هم بلافاصله از سوی خود مسلمین رد شد که آیه ناظر به جامعه ای است که رسول خدا (ع)حضور دارد.
⭕️پس اجماع یکی از ادله احکام دین نیست. و اما عقل ، به نظر قاصر حقیر عقل مخاطب شرع است. عقل مسئول عمل به احکام است، و عقل گیرنده حکم خدا است و نه یکی از صادرکنندگان حکم برای خدا، تطابق نظر عقل با شرع و شرع با عقل بدین معنا نیست که یکی از سر چشمه های شرع عقل است، مولود شرع می شود مشروع، و مولود عقل می شود معقول و نه مولود عقل بشود فرزند شرع.
🔺حاصل اینکه نه در قرآن و نه در سنت و نه از عترت سخنی از ادله اربعه نیست اگر هست فقط انی تارک فیکم الثقلین است که دو تا بیشتر نیست ، قرآن است و سنت رسول خدا منقول از طریق اهلبیت (ع) و بس .
تکرار کنم در قاموس ثقلین واژه اجماع و عقل هیچ سهمی از مقام صدور حکم شرع ندارند. در شرع مقدس عقل خود حجت عظیم خدا است اما نه وکیل شرع مقدس در مقام تشریع.
عقل از نظر شرع مقدس , مسئول ارزیابی است، و نه صاحب سهم از مقام تشریع که مقام مخصوص خدا است.و در بعضی از مسائل مقام رسول خدا است. نظر عقل حجت است در ارزیابی و نه قانون گذار از سوی شرع .
عقل توان ارزیابی و تشخیص حق و باطل را دارد و نه تواند جعل حکم شرع آن هم در سطح شرع و در کنار کتاب و سنت و در ردیف آنها.
🖊نتیجه درس چهارم این شد ما در اسلام فقط دو کانال برای خروج احکام شرع داریم کتاب و سنت منقول از طریق اهلبیت(ع). و لذا ادله اربعه نداریم تا بشود موضوع علم اصول .
ثالثا: علم اصول ، از اسمش معلوم است که علم اصل ها است. وظیفه علم اصول این است اصلهای موجود در قرآن را شناسایی کرده معرفی کند. و در سنت اصلها و قاعده های کلی را شناسایی کرده معرفی کند. والسلام ،
اما واقعا امروز علم اصول در حوزه این کارها را می کند!؟ نه خیر می رود سراغ اینکه ظاهر کتاب حجت است یا نه!! اتفاقا آنجا هم مشکل را حل نمی کند.👇
👇👇👇👇👆👆👆👆
چرا که اولا در ظاهر کتاب، ظاهر آیات متشابهش حجت نیست مثل الرحمان علی العرش استوای .
ثانیا آیات الاحکامش که ۴۹۹ آیه است باید ظاهرش حجت باشد مثل آیات الارث، و طهارت و حج و نماز و زکات، وووو و ثالثا ظاهر آیات قصص برای کسی که مسلط به تاریخ است حجت است. و الا نه، پس یک کاسه کردن ظاهر کتاب غفلت است.
پایان درس پنجم.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
سلام استاد مهربان
اینکه بر 33 عدد اصرار فرمودید و کذا دعوت نمودید به ارائه فاقول :
واقع شده محمد بن سنان در بیش از 33 عدد از اسناد کامل الزیارات که فهرستشان تقدیم می شود در ضمن ب رمز است از باب و ح رمز است از شماره حدیث به تسلسل خاص
ب 1 / ح 3
ب 8 / ح 1 و 14
ب 10 / ح 2 (این حدیث دو سند دارد و در دو سندش محمد بن سنان واقع شده)
ب 16 / ح1 (این حدیث سه سند دارد و در هر سه محمد بن سنان واقع شده)
ب 17 / ح 5
ب 18 / ح 2 و ح 5
ب 19 / ح 1 و ح 2 و ح 4
ب 21 / ح 1....ب 22 / ح 6...ب 25 / ح 3....ب 29 / ح 11.....ب 33 / ح 7
ب 36 / ح 4....ب 54 / ح 16
ب 57 / ح 7.....ب 59 / ح 11
ب 63 / ح 3 و ح 7..ب 64 / ح 2 و ح 9
ب 66 / ح 1...ب 66 / ح 5...ب 67 / ح 1...ب 70 / ح 9 و ح 10 و ح 12
ب 75 / ح 3....ب 82 / ح 8
ب 88 / ح 2 و ح 3 و ح 12 و ح 13
ب 96 / ح 3....ب 97 / ح 9...ب 105/ ح 8.....ب 105 / ح 12
در سند 43 روایت واقع شده است۔
اين مورد اول ۔ و اما مورد ثانی و خامس و نصیحت بالغه ی ختام مطالب برای این بوده که از جانب شما چنین برداشت شده که بنده به اعتبار کتب حدیثی به آن معنا معتقدم حال آنکه معتقد(بفتح قاف) بنده و شما در این زمینه یکی است و اینکه مرتبا بنده بر روی کتاب الکافی و.. مانور می دادم هدفم گرفتن نظر شما بود و بعد از شنیدنش حاصل شد مسرت و دریافت شد که شما صما و عمیانا احادیث را نمی پذیرید بحمد الله تعالی.
و اما مطلب رابع راجع به آقای خوئی را قبول دارم که تهافتات بسیار در رجالش موجودش است الا اینکه در این مساله ای که از ایشان نقل کردم چنین خطاهایی مرتفع است چون مساله اجتهادی نیست تنها آقای خویی می گوید که این آقا چند بار در اسانید واقع شده بله سهو پذیر است مثل اینکه اضافه تر از این مقدار باشد یا کمتر اما فوق فوق اینکه اضافه تر باشند و خوئی التفات نداشته باشد ده یا بیست مورد است یا اصلا بفرض محال محمد بن سنان در 100 سند دیگر واقع شده و خوئی ندیده پس در 800 سند واقع شده یا 100 سند بیشتر زده!!
پس در 600 سند واقع شده است آن چه که قرار بود از آن 700 استنتاج شود از 600 یا 800 علی فرض ثبوت نیز قابل استنتاج است .
والسلام علینا و علیکم.🌹
پاسخ : وعلیک السلام و ممنون بخاطر جدیت و پیگیری موضوع ، بنده خیال میکردم در مقام نقد عرائض ما هستید ، معلوم شد آدم منصفی هستید و مطالب بنده را تقویت فرموده اید که مرحبا لناصرنا چرا که :
🔹اولا بنده در قم نیستم اعتراف کرده بودم در این مسئله هر چه بگویم از حافظه است و عدد اسم محمدابن سنان را در حافظه ۳۳ داشتم که فرموده اید نه خیر تا ۴۳ می رسد ،خوب در جهت تقویت مدعای ما قدم برداشته اید که این راوی مختلف فیه در کامل الزیارات حضور تضعیف کننده بیشتری دارد ، بنده احساس تنهایی می کردم نمی دانستم چه مدافعین پرو پاقرصی دارم.
🔹ثانیا حدیث های مکرر با سند مکرر را یکی حساب میکنند و نه به دفعات تکرار، پس ۳حدیث تان کسر شد .
🔹ثالثا چه فطرت زلالی دارید که فرمودید معتَقَد بنده و شما در باب اعتبار کتب حدیثی یکی است، این هم نقد نبوده تایید بوده، مرحبا لناصرنا .
🔹رابعا چقدر انسان دارای انصاف و وجدان پاک هستید که باز درتایید عرض این حقیر فرمودید: (( و اما مطلب رابع راجع به آقای خوئی را قبول دارم الا اینکه ... بلی سهو پذیراست.)) باز مرحبا لناصرنا سید پاک!
به هیچ وجه خیال نمی کردم یک مطلبی که از حافظه نقل میکنم این مقدار بواقع نزدیک باشد .
🔹خامسا: با سکوت در قبال غفلت مرحوم صدوق در نقل از عایشه باز بنده را تایید فرمودید. اینک انتظار دارم با توجه به عنایت شما به مطالب این طلبه حقیر و تاییدات متواصله و متتابعه تان باز مثل این مطلب یاریمان کنید.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
📚درس ششم
از سلسله دروس مبانی اصول فقه...
به نظر قاصر حقیر علم اصول دارای تاریخچه است و این تاریخچه تعیین کرده که اصول فقه چیست؟
و دامنه اش تا کجا است تا بیرون از آن مبادی محسوب شود .
عصاره و فشرده تاریخچه اصول این است، که
🔹۱--اهلبیت (ع) که مطلقش شامل شخص رسول خدا(ص)هم هست بسیار محدود در جمع اصحاب صحبت می فرموده ولی در جائی که حضرت امیر (ع) در کنار رسول خدا (ص) حضور پیدا می کرده فضای جلسه از دو حالت خارج نبوده یا امام سوال میفرموده و رسول خدا(ص) جواب میداده ، و یا اگر امام سوال نمی کرد خود رسولخدا (ص) سر سخن را باز می فرموده است.
و این جلسات ۲۳ سال ادامه داشته و هر ۲۴ ساعت دو جلسه بین رسول و امام منعقد میشده است.
یکی در شب و یکی هم در روز .
🔹 ۲-- حاصل کتابت این جلسات ۲۳ ساله کتاب بسیار قطوری بنام الجامعه شد . و رسول خدا (ص) دستور داد امام(ع) آن کتاب را که به شکل طومار بود در داخل جفر ( پوست بز وحشی) قرار دهد، که مشهور شد به جفر و جامعه.
سپس رسول خدا(ص) تمام علوم املا شده در معراج به ایشان را که ۱۰۰۰/۰۰۰ (یک میلیون) مسئله بوده به امام (ع) منتقل فرمود ، این بود فقه اسلام.
🔹۳-- در حین انتقال قدرت از رسول به امام کودتا شد و راه برای تدریس این فقه کاملا بسته شد.
نه تنها بسته شد بلکه تفسیر قرآن موجب استحقاق شکنجه شد. مانند شکنجه صبیغ عراقی توسط عمر بخاطر تفسیرسوره والمرسلات . و سنت به آتش کشیده شد مانند به آتش کشیدن ۵۰۰ روایت رسول خدا توسط، عمر که ابوبکر جمع کرده بوده ، و سپس ۱۰ نسخه اصلی قرآن که در حاشیه آن تفسیر غیر سیاسی بخشی از آیات با املای رسول خدا(ع) نوشته شده بوده توسط عثمان به آتش کشیده شد.
با این ضدیت با اسلام که توسط کودتاگران سقیفه انجام شد دیگر راه برای نشر فقه اسلام از سوی اهلبیت (ع) مقدور نشد.
در سالهای ۹۹ و ۱۰۰ و ۱۰۱ تدوین احادیث به امر عمرابن عبدالعزیز توسط ابوبکر ابن حزم سپس ابن شهاب زهری و ابن کیسان آغاز گردید، امّا فاَماّ!!
دیگر از صحابه کسی نمانده بود تا دروغ ها را از راستها جدا کند .
لذا اسرائیلیهای نفوذی هر چه داشتند وارد محافل فقهی کردند.
تا عصر امام حسن عسکری (ع) روایات جعلی و غیر جعلی به یک میلیون و نیم رسید، و صحاح از وسط این دریای دروغ تدوین شد ، اما ۲۶۰۰ روایت صحیحه پیدا کردند آن هم از دیدگاه خودشان و صحیحه هم مال امثال ابوهریره کذاب،!! و یا ۳۰۰۰روایت و یا ۶۰۰۰ و یا مثل مسنداحمد ابن حنبل ۲۶۰۰۰ حدیث از ۱/۵۰۰/۰۰۰ حدیث تدوین شد بقیه شد مجعول، فقهای اهل سنت برای صدور حکم روایت کم آوردند دستهای نامرئی ۳۰/۰۰۰ دینار طلا گذاشتند جیب ربیعه الرای او توانست رای خود را بجای روایات کسرشده بگذارد ، و ابوحنیفه و مالک را بسازد ، فقه شد معجونی از رای انسان ، قیاس ، خبر مجعول ، اجماع، مصالح مرسله و استحسان ووو
در چنین فضائی اهلبیت(ع) مخصوصا امام صادق آل محمد(ع) اجبار حکومت برای سفر به عراق را مغتنم شمرد و مدت حدود ۲ سال برای عمدتا بازاریان متدین و شیعه عراق و پیرامون عراق اصلهای فقهی را معرفی فرمود تا خود فقهای شیعه عراق از طریق اصول کلی، حکم حوادث و صغریات را برای امت روشن سازند، این اصل قرآنی بود که امام صادق (ع) فرمود حدیث رفع نداریم ، اگر داریم دامنه آیه آخر بقره ربنا لاتواخذنا ان اخطانا ....است بیش از این سه مورد نیست جز رفع اضطرار آیه ۳ مائده.
پس معلوم می شود موارد مرفوع عنه المواخذه فقط ۴ تا است و نه ۹ تا!! بعلاوه حدیث رفع همان آیه رفع است. و مرفوع هم مواخذه است و نه قلم. و امیرالمومنین (ع) هم در اولین خطبه نهج البلاغه فرمود اگر آدم از بهشت اخراج شد بخاطر عمل نکردن بر استصحاب بوده چون لانه نقض یقینه به شکه ، وقتی خطبه را به خدمت مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی خواندم دیدم هیچ اطلاعی از متن خطبه نداشته است. امام (ع،) ظاهرا (بنده در قم نیستم و کتاب و کتابخانه در اختیار ندارم) به ابان ابن تغلب فرمود اصل جبیره از اصل قرآنی لاحرج قابل کشف است. و بنده روایات اصولی را در دفتری تدوین کرده ام در قم موجود است.
در هر حال رسول خدا ،(ص) و ائمه اطهار(ع) قواعد فقهیه را بعنوان اصول فقه معرفی فرموده اند ، و قواعد فقهیه از اصول فقه جدا نبوده است .
حاصل اینکه آنچه از اهلبیت ثبت شده اصلها است . مثل اصل برائت ، اصل اشتغال ، استصحاب ،ووو .
دیگر مباحث الفاظ ، قطع و ظن در قاموس اهلبیت مطرح نبوده است. تقسیم ظن به خاصه و عامه هیچ ریشه قرآنی و حدیثی ندارد. خبر واحد اگر جحت هست و یا نیست بخاطر حمل مقدار احتمال صدق در حد ظن نیست، بلکه چون راه شرع این است خبر ثقه حجت باشد ، دیگر در شرع ملاحظه نمی شود این حجیت بخاطر وجود مقدار ظن از احتمال حجت است . نه خیر . چنین نیست. و یا بحث مفتوح بودن باب علم و یا انسداد کبیر و صغیر از اساس جایگاهی در پیش اهلبیت ندارد.
چرا که هیچ وقت شرع مقدس از مکلفین نخواسته حتما الا و بالله 👇
👇👆👇👆
باید به احکام شرع علم پیدا کنی ، بلکه فرموده راههای مورد اخذ حکم و تکلیف این ها است که معرفی میکنم چه ظن آور باشد چه شک آور باشد چه علم آور . جز در موارد بسیاد محدود و خاص . پس علم اصول اینست که اصلهائی که بیان کننده احکام و تکالیف میلیونها حادثه و صغرا است آنها را شناسائی و معرفی کند .
باقی مسائل مطرح شده در کتب اصولی ای ، مانند کتاب رسائل از مبادی است و علم اصول نیست.
در نتیجه در رسائل فقط فصل آخر کتاب تحت عنوان اصول عملیه از اصول است . و بس.
⭕️توضیح بیشتر :
بیان حکم خاص و مستقل برای تک تک میلیاردها شیء و حادثه نه برای شارع مقدس صلاح است ، و نه مفید است، و نه لازم است و نه برای بشر مصلحت ، چرا که
🔹اولا در جهان بیش از یک میلیارد نوع شیء وجود دارد اگر خدا اسم تک تک آنها را بیاورد و بفرماید این حلال است ، این حرام است ، آن وقت این گرفتاری ها را دارد:
🔺۱-- رساله عملیه می شود ۲۰ جلد .
🔺 ۲-- ۹۹۹ در هزار کار خدا میشود لغو ، چون حلال بودن فلان میوه وحشی در جنگل آمازون مبتلابه بشر نیست برای چه حکم آنرا با اسم بردن از آن بیان کند و باعث بزرگ شدن کتاب بشود!؟
🔺۳-- وقتی با بیان یک اصل از اصول فقهی تکلیف یک میلیارد شی روشن می شود، برای چه یک میلیارد اسم را تک تک ببرد؟!
اگر در جهان ۱۰۰۰ نوع میوه مفید هست ، خب بهتر این است خدا بفرماید کل میوه های مفید حلال است ، این عبارت : (( کل میوه های مفید )) شامل کل میوه ها است ، دیگر لازم نیست ۱۰۰۰ اسم برای هزار میوه مفید ذکر کند آن وقت بفرماید حلال است . اگر یک بار با استفاده از اصول به شکل اصل کلی بفرماید جمیع الفواکه المفیده حلال ، تکلیف تمام میوه های مفید روشن میشود .
با وجود این راه میانبر چرا اسم از ۱۰۰۰ میوه تک تک ببرد تا بشود ۴ صفحه؟! اخباری ها آن قدر سطحی هستند دنبال این هستند برای هرشی و حادثه یک روایت بیان کننده حکم پیدا کنند، اما اصولیون می گویند خدا با یک عبارت مانند ((کل ماء طاهر)) تکلیف همه آبها را واضح فرمود که پاک بودن کل آبها است. غرض ما یک کلام است و آن اینکه :
🔶علم اصول واقعی این است این اصلها را شناسائی کند و بس. و نشان دهد چقدر در قرآن و حدیث اصل داریم .؟
فقیه باید دنبال شناسائی این باشد که شارع مقدس کدام طریق اخذ حکم را به رسمیت می شناسد . حالا وقتی معلوم شد خبر زراره ثقه و محمد ابن مسلم ثقه ، و یونس ابن عبدالرحمن ثقه ووو طریق رسمی شارع است برای مکلفین جهت اخذ اخبار احکام شرعی ، خب همین مقدار کافی است فقیه خبر ثقه را حجت بداند ، دیگر از کجا ما باید در علم اصول در فصل اول اش ثابت کنیم :((قطع انسان به حکم شرعی حجت است قطعا ، چون حجیت قطع ذاتی است)) !؟ نه خیر ما گوش آن مکلف را می گیریم میگوئیم آیا قطع شما به حکم شرعی از راه تعیین شده شارع است یا نه ؟
اگر گفت نه خیر من با مطالعه تاریخ ادیان یقین پیدا کردم حکم خدا این است . ما در این حالت به ایشان میگوئیم ببخشید هم مرحوم شیخ اعظم و هم مرحوم نائینی ومن تبعها من الفقها غفلت فرموده اند ، دین برای تبلیغ احکام خودش طریق خاص و رسمی و انحصاری معرفی فرموده و کتب تاریخ ادیان از آن طریق ها نیست ، هم قطع تو باطل است ، و هم عملی که با تکیه بر آن قطع انجام دادید .
اگر آن عمل را با اخذ از قرآن انجام می دادی مسقط تکلیف بود، و اگر از راویان ثقه اخبار اهلبیت (ع) اخذ کرده بودی عملت مسقط تکلیف بود، اما چون قطع تو حاصل از طرق تعیین شده شارع نیست عمل شما باطل است.
حالا هر چه می خواهی قطع کن ، ده شاهی ارزش ندارد.
اینکه اصولیون فرموده اند حجیت قطع ذاتی است یک غفلت و خطااست و هیچ پشتوانه قرآنی و حدیثی ندارد.
قاطع باید قطعش به حکم شرع متصل شود به کتاب و یا سنت.
و اگر از قاطع سوال کنیم از کجا قطع پیدا کردی نماز صبح چند رکعت است ؟ اگر پاسخ داد که در قرآن و یا حدیث صحیحه دیدم که یقین پیدا کردم ، پس اعتبار قطع این قاطع بخاطر وجود حکم در قرآن و یا حدیث صحیحه است و نه بخاطر قطعش ، و اگر گفت از اینجا قطع پیدا کردم که سه بار در خواب دیدم ، به ایشان میگوئیم خواب از حجج اللهی نیست وداز ادله احکام نیست.
مکلف موظف است حکم را از ثقلین بگیرد و نه از قطع خودش .
قطع انسان نه کتاب است و نه سنت منقول از عترت.
پس بخش اعظم باب اول رسائل مرحوم شیخ قدس سره الشریف و بخش اول تقریرات مرحوم نائینی قدس الله نفسه الزکیه و من تبعهما من الفقها رضوان الله تعالی علیهم از اساس پی پایه، و بی مدرک، و غیر مستند به منابع دینی است، و نوعی فلسفه ، و یا خیال است.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
💠سوال :
سلام خدمت شما و استاد عزیز
خانمی پرسیده اند که وقتی باردار بوده قبل تشخیص جنس جنین نذر کرده مثل مادر حضرت مریم سلام الله علیها بچه اش را در راه خدا و دین خدا ازاده کنه از قید فرزندی خودش و اون رو در اختیار خدا و راه خدا بزاره
بچه پسر هست و الان هشت سالش و مادرش می ترسه اون رو ازاد کنه و به حوزه بفرسته و تنهاش بزاره
سوالش اینه چجور این بچه رو ازاد کنه و کجا بفرسته چون اعتمادی به فضای حاکم بر جامعه و حوزه علمیه نداره و اصلا باید چکار کنه که نذرش ادا بشه؟؟
✅پاسخ :
سلام علیکم هر نذری در محدوده حکم شرعی صحیح است، یعنی نذر هنگامی صحیح است که
اولا در چهار چوب احکام شرع اسلام باشد
ثانیا رجحان داشته باشد یعنی شرعا حامل فایده باشد
ثالثا صحت نذر خانم ها یک شرط اضافه دارد و آن این که اگر نذر او با رضایت شوهر باشد و
رابعا صحت این نذر مورد سوال شما یک شرط اضافی هم دارد و آن این که اگر این کودک پس از بلوغ آنرا قبول کند. ، اما اگر مثل مادر حضرت مریم (ع) نذر کند مثلا فرزند خود را وقف کند برای خدمت به فلان کار شرعی مثل خادم مسجد شدن ، در شرع اسلام چنین نذری مشروع نیست .اگر چه در شرایع سابق مثل شرع حضرت موسی که دین مادر ماجده حضرت مریم بوده چنین نذری مشروع بوده است.
ظاهرا در فرض سوال شما ، هدف آن خانم محترمه این بوده آن کودک را پس از بلوغ بفرستد برای درس طلبگی تا در حوزه درس بخواند و فقط در خدمت دین باشد.
اگر چنین است اولا باید شوهر راضی باشد
ثانیا این جور نذر هم هنگامی واجب العمل می شود که این کودک پس از بلوغ آنرا قبول کند و اگر بگوید من نمی خواهم طلبه شوم عمل به نذر یعنی اجبار آن نوجوان به طلبه شدن واجب نیست. و آزاد کردن فرزند از قید فرزندی در راه خدا بصورت نذر مادر حضرت مریم حتی با رضایت شوهر هم در اسلام مشروع نیست.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
نظر یکی از اعضای محترم کانال مشکات
سلام علیکم تا اینجا مو لای درزش نمی رود تمامش مطالبی است که خود حقیر به آنها سالها قبل رسیده بودم تا اینجا هر چه فرمودین باید بگویم جانا سخن از زبان ما میگویی ای کاش قم آمدید اینها در جمعی مطرح شود و چکش خوری لازم انجام شود و سپس تدوین گردد وطلاب را از چنگ مطالب زائد و بی فائده و نیز بی اساس رها کند
و زمینه ای شود برای حرکت بازگشت به کتاب و سنت اهل بیت علیهم السلام
از نکات مهم در نقد تبار شناسی مسایل اصول است که اول بار چه کسی این مسئله خاص را طرح کرده و برای چه طرح نموده
📚درس هفتم
از سلسله دروس مبادی اصول فقه.....
یکی از خلاءهای مشکل آفرین و خطرساز مسئله بی اساس ، بی پایه و خلاف واقع و متاسفانه مشهور بین فقهای عظام اصل ((تشخیض موضوع کار مقلداست و نه کار مجتهد مگر موضوع امر موقوف بر استنباط باشد.)) می باشد .
این اصل فاقد مبنای قرآنی و حدیثی است.
بدلائل ذیل:
🔹اولا : شرع مقدس آمده یک سلسله موضوعاتی را خود تعریف کرده که روح مقلد از آنها بی اطلاع است، مانند رکوع چیست و شرایط صحت آن چیست؟
خب مقلد از کجا بفهمد که رکوع واقعی چیست؟
و چون این موضوع را باید شرع تعریف کند که کدام شکل از رکوع مطلوب شارع است لذا فرموده اند در تحقق رکوع باید نمازگذار اول در حالت قیام متصل به رکوع باشد سپس از آن حالت قیام به رکوع رود، ولذا اگر از حالت نشسته به اندازه رکوع بلند شود و در حال رکوع توقف کند رکوع نیست. و نظیر رکوع از موضوعات شرعیه بسیار زیاد است مانند وطن، مضاف مصعد ، شکل قنوت ، شکل سجود ، شکل اجرای حدود و تعزیرات، شکل دفن ، شکل کفن، شکل بیع ، شکل ربا، شکل رهن شکل مضاربه و مساقات وووو بگذریم از اینکه تمام وظیفه مرجع و فقیه قاضی ، که شغلش تماما" شناسائی موضوع یعنی مجرم و تفکیک او از بی گناه است ،اما در فضای دروس فقهی و کلام فقهای عظام هنوز عبارت ((تشخیص موضوع با مکلفین است الا در موارد مشخص و محدود)) رایج و شایع است .
🔹ثانیا : روایت مشهور(( اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی روات احادیثنا))
می فرماید اگر به مرجع ، مرجع می گویند چون مقلدین باید در شناخت جریانات سیاسی ، اجتماعی و حوادث دارای احکام شرعیه به فقیه مرجع رجوع کند.
حوادث شناسی موضوع شناسی است . دقیقا عکس آن مطلب مشهود در اصول . بحث سندی روایت فوق بماند.
🔹ثالثا : اگر رساله فقهای عظام یک جلد باشد استفتاآت بعضیشان ۴ جلد است و کل آن چهار جلد همه عبارت است از ارسال موضوع از سوی مکلف بسوی فقیه و مرجع تا حکم این موضوع معرفی شده خاص را تعیین فرماید .
جالب هم این است که معمولا آغاز عبارت پاسخ فقهای عظام این است :
(( در فرض سوال پاسخ این است )) یعنی این موضوع و یا حادثه را که به من نشان دادی حکمش این است.
🔺پس پاسخ بیش از ده میلیون استفتا در قرون اخیره از سوی فقهای شیعه قدس الله اسرارهم و انفاسهم الشریفه عبارت بوده ابتدا شناخت موضوع ارسالی مستفتی سپس بار کردن حکم خدا بر آن .
🔹رابعا : تشخیص تمام موضوع زخم ها و تعیین دیه مطابق آن بر آن بر عهد فقیه قاضی است.
🔹خامسا : شکل ذبح شرعی موضوعی است که باید شرع و فقیه و مرجع بفرماید به چه شکل است .
🔹سادسا" : تمام اعمال حج که وسیع ترین کتاب فقهی است موضوعاتی است که تشخیص آنها فقط و فقط با فقیه و مرجع است. که حدود صد فعل و حرکت و موضوع است.
به همین دلیل امیرالحاج می فرستند تا بر تحقق موضوع نظارت کند.
🔹سابعا : اگر تشخیص موضوع کار مقلد باشد پس ولی فقیه از تنگه ماژلان تا ولادی وستوک کل حرکات سیاسی و نظامی جهان را زیر نظر دارد و دستور
می فرماید چنین و چنان کنید همه و همه تشخیص حکم است!!؟ نه خیر
همه و همه تشخیص موضوع است قطعا" .
پس اطلاق این اصل از اساس ریشه قرآنی و حدیثی ندارد.
اخیرا" نظرات فقهای حاضر دامت برکاتهم را دیدم تعجب کردم ! که هنوز می فرمایند فقط تشخیص بعضی از موضوعات وظیفه مرجع است.
گویا غالبا" وظیفه مقلد است .!
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
📚درس خلاصه شده هشتم
از خلاصه سلسله دروس مبادی اصول فقه....
در قرون اخیره سطح عالی دروس اصول و فقه را بعنوان درس خارج مطرح می کنند، حال ببینیم سابقه این عنوان و متن درس و وجه تسمیه آن چه بوده است. در قرن های سابق درسی تحت عنوان درس خارج موسوم و مرسوم نبوده است.
فقیه وارد مدرسه و یا مسجد می شده و یکی از کتب فقهی را متن درسی قرار میداده و اگر نظر جدید داشته در ضمن همان درس سطح آنرا مطرح می فرموده است.
اما در قرون اخیره فقهای بسیار قوی و دارای نبوغ فوق العاده , گاهی نظری میداده بسیار جدید و بدیع و بخاطر غریبه بودن و نو بودن آن نظر جدید را روزهای زیادی ادامه می داده است در آن مدت اگر شاگردی از شاگردان آن کلاس از همکلاسی اش می پرسیده استاد کجا رسیده من مدتی است گرفتارم از درس غایب بودم , همکلاسی پاسخ میداده استاد هنوز خارج از متن درسی ، نظریه جدید خود را مطرح می کند و به متن کتاب بر نگشته است،.
و ابتدا این واژه ((خارج )) به معنای نظریه جدید و باصطلاح رایج اجتهاد جدید بوده ، اگر کسی می گفت فلانی مشغول درس خارج است یعنی دارد نظر نو و جدید ارائه میدهد که در کتب فقهی تاکنون نبوده است. و بحث ،، ماهیت خارج از متن کتابی دارد .
اما مع الاسف در دهه های اخیر درس خارج شده نقل آرای دیگران و در پایان هم استاد محترم خارج گو هم یکی از رای ها را ترجیح می دهد و تمام می کند .
پس درس خارج یعنی حرف جدید، کشف جدید، مطلب جدید، راه حل جدید.
اکنون ۴۲ سال است از انقلاب گذشته بجای ۴ درس خارج عصر انقلاب ، ۸۰ درس خارج هست ، وقتی می پرسی نظر اسلام در رابطه با اقتصاد سرمایه داری چیست؟ هدف اجلاس "بردتن وودز" چه بوده؟ ، از ۸۰ درس خارج یکی پاسخگو نیست.
وضع اقتصادی موجود یکی از ثمره های تلخ این دروس خارج است، چون نه توان ورود به علم اقتصاد دارند، و نه بدون اطلاع , توان اظهاد نظر دادند.
حاصل اینکه درس خارج واقعی آن درسی است که احکام جدید ، طرح جدید ، فکر جدید ارائه دهد، اگر چه در شکل درس سطح ارائه دهند .
تمام بحث وضع الفاظ کفایه برای کسی که زبان شناس است از اساس باطل است.
برای کسی که در رشته ستاره شناسی تحقیق می کند تعریف موضوع علم در کفایه ناصحیح و واضح البطلان است . تفکیک بین دلالت ماده امر و هیئت امر باطل است. وووو
درس خارج در عصر ما باید در بُعد حادثه شناسی ، زمان شناسی، جامعه شناسی، سیاست بین الملل ، تجارت جهانی ، ووو حرکت کند.
🔺اینک حاصل دروس خارج حوزه ها پس از انقلاب را در فاز اقتصادی از زبان پایگاه خبری صدای حوزه بشنوید که ذیلا عرضه میشود.👇👇
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
@mousavizanjany
هدایت شده از پایگاه خبری صدای حوزه
🔊 ایران دارای بدترین عملکرد در بانکداری اسلامی
🔹 در شاخص سنجش #بانکداری_اسلامی یا همان بانکداری بدون #ربا کشورهای مالزی، بحرین و امارات بهترین عملکرد را در میان کشورهای اسلامی داشتند و لبنان و ایران بدترین عملکرد.
🔹 ایران با نرخ بهره ۱۸% بانکی بیشترین بهره بانکی را در کشورهای #خلیج_فارس دارد و امارات با ۲.۵% کمترین میزان بهره بانکی را به خود اختصاص داده است. کمترین نرخ بهره بانکی جهان متعلق است به اقتصادهای توسعه یافته فرانسه ۱.۴%، ژاپن، نروژ، هلند و فنلاند هرکدام ۱.۵% است.
🆔 @sedayehowzeh