✍ روی اتیکتش را خوانده ای ؟
"محسن حججی" را می گویم .. همان بسیجی خط امامی که به اسارت رفت تا " درس کربلا " را تکرار کند و بانگ " شمر زمانه ات را بشناس " سر دهد روی سر من و تو ..
روی اتیکتش نوشته بود " جون ، خادم المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف " ...
بگذارید مرور کنیم ؛ نامش جون بود ؛ جون بن حوی ؛ اهل آفریقا بود و طی اتفاقاتی سوار بر کشتی نجات حسین علیه السلام شده بود ...
عاشورای شصت و یک ، اذن میدان کرد ولی سیدالشهدا علیه السلام او را بازداشت و جون در جواب گفت :
به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمیشوم تا خون من با خون شما درآمیزد ...
عاقبت هم رفت ؛ باید می رفت ؛ آسمانی بود و زمین قفسش شده بود ؛
وقتی که خونش به زمین داغ کربلا ریخت و روحش به باغ ملکوت پرید ، سیدالشهدا علیه السلام بر سر پیکرش آمد و فرمود :
اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ»
خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز ...
حال تو ، ای"محسن حججی "عزیز بدون شک سرنوشتی همانند همان جون بن حوی داری..
حتما حسین علیه السلام برای تو هم اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ گفته .. حتمابرسر پیکرت حاضر شده ...
حتما همان کسی که هزار و چهارصد سال و اندی از غیبتش میگذرد بر سر پیکرت حاضر شده..
می دانی محسن حججی عزیز...
می خواهم آرام ازت بپرسم...
مادری با قدی کمان و پهلویی بشکسته هم بر سر پیکرت حاضر شده ؟
"سالروز شهادت شهید حججی"
#شهید_حججی
#واحد_خواهران_بسیج_دانشجویی
#دانشگاه_بین_المللی_امام_خمینی_ره
@Meshkat_ikiu