خدایا من رو هیچکدوم از بنده هات حساب باز نکردم فقط خودت!
فقط تویی که حال منو میدونی، تویی که بهتر از همه ی بنده هات حرفای دلمو میشنوی...
میدونی آرزوهام چیه، چی میخوام...
شاید من اونقدرا هم برات بنده ی خوبی نبودم ولی تو همیشه خوب بودی!!
اونجایی که فکر میکردم هیچکسی رو ندارم تو بودی، تنهام نذاشتی، دستمو گرفتی، اونجایی که حس میکردم بی پناهم تو پناهم بودی، مراقبم بودی...
لحظه لحظه ی زندگیم بهت نیاز دارم هیچوقت منو به حال خودم نذار...❤️
@meslemostafaa
دل را اگر از زیر دست و پای مردم
جمع کنی، دیگر دلت گیر نمیکند
و دلگیر نمیشوی . . .🍃
دلت را به آسمان وصل کن
و آنجا بیندازش
که اگر برای آسمان
دلت گرفت 💔
قیمت پیدا میکنی
آسمان نشین من 🕊
دستمان را بگیر ...
#سالگرد_شهادت
#شهید_مظلوم_امر_به_معروف
#شهید_علی_خلیلی
#نیمه_شعبان
@meslemostafaa
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت سوم
راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر!
تسنیم: گفتید که مصطفی سختیهای زیادی را تحمل میکرد. منظورتان تحمل سختی در انجام فعالیتهای زندگی و کسب و کار است؟
نه. در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل میکرد. وقت خواب و استراحتش خیلی کم بود. مصطفی در ماه رمضان سال 90 یا 91 از یک روحانی به اسم محمدرضا بطحایی دعوت کرده بود تا برای کار فرهنگی به پایگاه بسیج بیاید. بطحایی با خانوادهاش آمده بود و هرشب در مسجد برنامه داشت؛ بعدا این روحانی هم در سامرای عراق شهید شد.
تا حدود ساعت 12 شب در مسجد میماندند و کار فرهنگی میکردند. کلاس قرآن داشتند، سفره افطار داشتند، بعد از افطار هم کلاس صالحین و برنامههای مختلف داشتند. مصطفی آن موقع با مسئولان یک استخر صحبت کرده بود و بعد از تمام شدن کلاسهای مسجد، حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح به آن استخر میبرد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد.
بنابر این وقت چندانی برای استراحت نداشت. مصطفی جثه کوچکی داشت و به همین خاطر خیلی اذیت میشد. ماه رمضان در تابستان بود و واقعا شرایط سختی بود. یک بار به خانه آمدم و دیدم که حالش خیلی بد است و تهوع دارد؛ اما از فردای آن روز باز هم کارش را ادامه داد.
خیلی به مصطفی وابسته بودم، وقتی به گشت محلی میرفت با اصرار همراهش میرفتم
تسنیم: مصطفی به شما گفته بود که همسنگر میخواهد و بعد از ازدواج هم کار فرهنگیش را ادامه داد؛ اما بالاخره زندگی شخصی او و شما هم مهم بود. ناراحت نمیشدید که مصطفی بخاطر کارهای فرهنگی، وقت کمتری در خانه است؟ نسبت انجام کارهای فرهنگی و حضور در خانه را چطور رعایت میکرد؟
به مصطفی میگفتم که زمان بیشتری را در خانه باشد چون من خیلی به او وابسته بودم اما اگر او نمیتوانست کارش را طوری تنظیم کند که کنارم باشد، من همراهش میشدم. چند بار پیش آمد که مصطفی قرار بود به گشت شبانه محلی برود و من با اصرار تمام همراهش شدم. اعتراض میکرد و میگفت که نمیتواند من را با بچه کوچک در ماشین تنها بگذارد و برود اما من به او میگفتم که درِ ماشین را قفل میکنم و منتظرش میمانم تا کارهایش تمام شود. برایم مهم نبود که مثلا ساعت 12 شب هست و در ماشین منتظر او هستم، همین که کنار مصطفی بودم خوب بود. اگر او نمیتوانست وقتش را طوری تنظیم کند که در خانه باشد، من وقتم را تنظیم میکردم که کنارش باشم.
تسنیم: ظاهرا با زندگیای که مصطفی برای خودش و انجام کارهای فرهنگیاش تعریف کرده بود، شما مجبور به برنامهریزی بودید تا بیشتر کنارش باشید.
از اول هم قرارمان این بود که همسنگرش باشم.
تسنیم: مصطفی نمیگفت که چرا دنبالش راه میافتید و میروید؟
چرا، اتفاقا ناراحت میشد. من به او میگفتم: «وقتی کنارت هستم، خیالم راحت است و آرامش دارم و وقتی بیرون میروی، فکرم مشغول میشود. اینکه در ماشین همراهت باشم راحتتر است تا اینکه در خانه باشم و فکرم درگیرت باشد».
مهارت بالای مصطفی در فهمیدنِ بچهها و نوجوانها
تسنیم: در بسیج برای مقاطع مختلف سنی کارهای زیادی میتوان انجام داد؛ مثلا حتی برای کسبه محل هم میشود کار فرهنگی کرد. چرا مصطفی نوجوانها را انتخاب کرده بود؟
مصطفی مهارت خاصی در بازی با بچهها و جذب آنها داشت. یکی از بستگان ما بچهای دارد که یک مقدار بیش فعال است؛ وقتی که مصطفی را میدیدند ذوق میکردند که الان بچهشان ساکت یک جا مینشیند چون مصطفی خیلی این بچه را سرگرم و با او بازی میکرد. به قول خودشان انرژی این بچه را تخلیه میکرد.
وقتی بچهها در یک مجلس مهمانی شلوغ میکردند و پدر و مادرها را خسته میکردند، مصطفی از جمع جدا میشد و همه بچهها را گوشهای جمع و با آنها بازی میکرد. خودش میگفت وقتی بچهها وارد جمع بزرگترها میشوند، ممکن است بچه ها حوصله بزرگترها را نداشته باشند و بزرگترها هم حوصله سرگرم کردن بچهها را نداشته باشند.
بچه ها اگر در محیط مسجد و پایگاه بسیج شلوغ کنند، ممکن است بزرگترها دعوایشان کنند. با اولین دعوایی که بچه میشنود و برخورد بدی که میبیند، ممکن است برود و دیگر برنگردد. این خیلی برای مصطفی مهم بود که کاری کند تا نوجوانها در پایگاه بمانند. بالاخره برخورد بزرگترها با بچهها خیلی متفاوت است. آنها نیاز دارند که در حد سنشان برخورد کنیم.
مصطفی وقتی این برخوردها را دید و متوجه شد برخورد بزرگترها ممکن است بچهها را زده کند، این جمع نوجوانان را تشکیل داد. او در این کار خیلی مهارت داشت.
«رفتن به پارک با فاطمه ...
#ادامه_دارد
➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖
@meslemostafaa
در حال ارسال کتاب #رایگان شهید ابراهیم هادی
تو کانال جزئیات و ببینید
👇
https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#دلتنگی_شهدایی ❤️😔
ڪسی به غیر تُ حال مرا نمیفھمد
خوشا بِحالِ دلِ مَن کہ در کنار منے 🦋
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼دل گشته بی قرارتو یا صاحب الزمان
سخت است انتظار تو یا صاحب الزمان
🌼عمری ست درمسیرنگاهت نشسته اند
عشاق جان نثارتو، یا صاحب الزمان . . .
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶
@meslemostafaa
14.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔴 یک رویای صادقه و فوق العاده عجیب و شگفت انگیز از لسان استاد قرائتی.
🔹حتما" و با دقت گوش کنید.
🌷سفارش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به یک شهید
@meslemostafaa
22.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیــق!
دلم بیتـو
بہ لبخنـ🙂ــد ڪسی
دلخوش نمی گردد...♥!
#شهیدمصطفےصدرزاده
#سید_ابراهیم
#فرزندی_مثل_مصطفی
@meslemostafaa
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلیپی از شهید آرمان علیوردی:
دو روز دیگه میوفتیم شهید میشیم، دوتا عکس نیست ازمون... میگن طرف شهیده دو تا عکس نداره😭
#فرزندی_مثل_مصطفی
@meslemostafaa
https://eitaa.com/joinchat/2871395004C08509d8ff1