اینقدر که روحانی در دولت رئیسی کار کرد در دولت خودش کار نکرد🤣
#سرطان_اصلاحات
❤️ شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند !!
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود 17 سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت.
تک فرزند خانواده هم بود. زمان جنگ اومد و گفت:
مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟
عباسعلی گفت: امام گفته.
مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه.
خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته.
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست.
گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن..
حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره…
تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده!
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه…
اسرای عراقی میگفتند:
روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند!!. 😭 😭
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال. نمیشه…
مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت:
پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید.
و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد…
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)
❤️ شادی روح پاک شهدا صلوات:
اللهم صَلِّ علی محمد و آل محمد
و عجِّل فرجهم 🌹
🌟 😔 فقط بدونیم چه کسانی رفتند و غریبانه جان دادند تا با آرامش
ما نفس بکشیم و امنیت داشته باشیم.
#سراج_بصیرت
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ شهرداری تهران باید پاسخ دهد با چه توجیهی این دیوارنگاره پایین آمد!
🔺منتظر پاسخیم…
😎تحول تو این سیستم یعنی امید واهی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمول گرهگشای مشکلات کره زمین...
👤 #کلیپ زیبای «گرهگشای مشکلات» با سخنرانی حجتالاسلام #انصاریان تقدیم نگاهتان
▫️ #امام_زمان
🔅#پندانه
✍ ما به تغییر نیاز داریم
🔹خانم معلم در یکی از روزهای پاییز مادر یکی از دخترها را خواست.
🔸خانم معلم به مادر گفت:
متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرامبخش داره. چون دخترتون بیشفعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره.
🔹ترس به قلب مادر چنگ زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ میزد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد.
🔸وقتی همه چیز همان طور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت:
خجالت میکشم جلوی بچهها دارو بخورم.
🔹خانم معلم پیشنهاد داد وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
🔸دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
🔹خانم معلم دوباره مادرش را خواست. این بار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
🔸در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر میکرد.
🔹لبخندزنان به دخترش گفت:
چقدر خوبه که نمرههات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
🔸دختر خندید:
مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
🔹مادر گفت:
چطور؟
🔸دختر گفت:
هر روز که براش قهوه میآوردم، قرص رو داخل فنجون قهوهاش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.
💢خیلی وقتها تقصیر گردن دیگران نیست. این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم.
✍ سالروز آغاز امامت و ولایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بر همه منتظران مبارک باد.
#عید_بیعت
#عهد_میبندم
توییت استاد #رائفی_پور
✍ تجدید بیعت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یک مراسم نمادین نیست بلکه اعتقاد تک تک سربازان ایران اسلامی است
انقلاب اسلامی هدفی جز ظهور ندارد.
#عید_بیعت
#عهد_میبندم
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ نام: پسر مسئول ارشد
🔹نام پدر: پدرِ پسر مسئول ارشد
😎😎😎😎
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ اگر این ماجرا صحت داشته باشد باید خون گریست به حال #مجمع_تشخیص_مصلحت و مملکتی که اینگونه در مقابل حکم مترقی و ضدفساد رهبر انقلاب میایستد.
🔹مگر ما مرده باشیم که حرف رهبرمان بر زمین بماند.
🔸مجمع باید پاسخ دهد دقیقا چه کسانی با چه توجیهی در مقابل فرمایش ایشان که سالها مطالبه ما نیز بوده است، ایستادهاند.
#اسناد_عادی