‌ علی'ع: بیا بنشین اینجا و بردار خارِ چَشم‌های مرا؛ بیا و بگذار ذوالفقارِ خارجِ غلاف در دست من تاب نخورد .‌.

🔊 #زمینه: شصت و سه سال مثل کوه محکم بودم 🗣 #حاج_میثم_مطیعی ▪️▪️▪️ 🌐 Misaq.ir 🆔 @Misaq_ba_shohada

-T #نـوا تـو و طـوبی و ما و قامـت یـار... I میـڪـده I -

چه‌قدر این شعر رو دوست دارم... مال آقا حافظ است♥️

- دل سراپردهٔ محبتِ اوست دیده آیینه دارِ طلعت اوست من که سر درنیاورم به دو کون گردنم زیرِ بارِ منتِ اوست تو و طوبی و ما و قامتِ یار فکرِ هر کس به قدرِ همتِ اوست گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواهِ عصمتِ اوست من که باشم در آن حرم که صبا پرده دارِ حریمِ حُرمتِ اوست بی خیالش مباد منظرِ چشم زان که این گوشه جایِ خلوتِ اوست هر گلِ نو که شد چمن آرای ز اثر رنگ و بویِ صحبتِ اوست دورِ مجنون گذشت و نوبتِ ماست هر کسی پنج روز، نوبتِ اوست مُلکَتِ عاشقی و گنجِ طرب هر چه دارم ز یُمنِ همتِ اوست من و دل گر فدا شدیم چه باک؟ غرض اندر میان سلامتِ اوست فقرِ ظاهر مبین که حافظ را سینه گنجینهٔ محبتِ اوست I حضرت‌حافظ -

خیلی دلم برای این اتمسفر تنگ شده بود، الحمدلله...

اگر دوست داشتید بگید در مورد این شعر هم یکم صحبت کنیم به سبک قدیم خودمون...

شام غریبان بی‌بی حضرت زهرا(س)ست سعی کنید اگر میشه یکم با خودتون در حد چند دقیقه هم که شده خلوت کنید. التماس دعا🖤

- سلام. بله، حتما