-
جمعه!
جمعهی غمبار
جمعهی خسته
جمعهی بیحوصله
جمعهی کلافه
جمعه...
خسته شدم از جمعههایی که دلتنگ تواند...
I میـڪـده I
-
• میـڪـده •
- جمعی به عشق رفتند یڪ عده را هوس برد ما بنجل عــدم را آخر خیال برداشت... I معنیزنجانی I -
-
نه مستحقّ عشقم و نه درخور هوس
بیگانهی بهشتم و مردود آتشم...
I صائبتبریزی I
-
• میـڪـده •
- پس ای دوستان بیایید به شڪرانه این نعمت الهی، دل را از زندان تن آزاد نموده و به عشق فرصت نفس ڪشیدن
و دوباره شاهد هنرمندی خدا با وقوع بارانیم...
جمعهمون تکمیل شد!
-
عجب حال و هوای ڪم نظیری داشتم بی تو
ڪمی تا نیمه شب ابری و از شب تا سحر باران...
I میـڪـده I
-
• میـڪـده •
-T#نغمه پیرم و گاهی دلم یاد جـوانی میڪند... I شـهریـار I -
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز...
بدترین حالت روحی و روانی انسان،
یه حالت متعلق بودن و بودن توی فضای خلسهست...
نمیدونی باید چکار کنی..
نه میتونی بری،
نه میتونی بمونی،
نه جیگرش رو داری که حرفتو بگی،
نه دلت میاد که نگی
• میـڪـده •
بدترین حالت روحی و روانی انسان، یه حالت متعلق بودن و بودن توی فضای خلسهست... نمیدونی باید چکار کنی.
شاعر میگه:
عاشق شدن تاوان سختی دارد ای دوست
این درس را بازی دنیا یاد من داد...
• میـڪـده •
شاعر میگه: عاشق شدن تاوان سختی دارد ای دوست این درس را بازی دنیا یاد من داد...
-
از زلیخا آبرو را برد و از یعقوب چشم
عشق را بخشنده میدیدم ولیڪن نیست،نه!
I محمدعزیزی I
-
-
خیال زلف او ڪردیم شب ، صبح از پریشانی
به مسجد باده خوردیم و به میخانه دعا ڪردیم
I محمدسهرابی I
-