شلنگ و آیندهنگری
کوله و ما ادرئک ما کوله!
از جمله محتویات کوله همسر من در سالهای قبل که وضعیت سرویس بهداشتیای مسیر پیادهروی چندان مناسب نبود، شلنگ بود.
اول که همسفرها شلنگ رو دیدن کلی خندیدن که کوتاه بیا خدایی شلنگ آوردی همراه خودت؟
ایشونم که از رو نمیرفتن نگاه «دارم براتون» همیشگی شونو به دوستان انداختن و دسته جمعی زدن به دل سرویس بهداشتی!
ولی وقتی رسیدن متوجه شدن اونا نزدن به دل سرویس بهداشتی، این سرویس بهداشتیه که زده تو ذوقشون چون سرویس فقط شیر آب داشت ولاغیر!
خلاصه این وسط فقط همسرجان خوشحال و خندان رفتن سرویس و اومدن بیرون!
صدای عجز و ناله بود که از توی سرویسها بلند بود با انواع قسم و استغاثه که میشه شلنگ رو به ما هم بدی؟
#خاطرهاربعین
🔸️ طاهره ابراهیم نژاد آکردی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin
من عربی می دانم
اربعین یه اتفاق بزرگه و آدم خیلی چیزا یاد می گیره.
چیزی که به تجربه بر من ثابت شده اینه یادگیری زبان عربی به خاطر لهجههای مختلفش علی رغم استعداد ما ایرانیا در ادای صحیح مخارج حروف، خیلی سخته! مثلاً یک روز گیر افتاده بودم و هرچی عربی حرف میزدم برادر و خواهرای عراقی ما متوجه نمیشدن، فقط به خاطر همین تفاوت لهجه!
ماجرا از این قرار بود که بچهام نیاز به سرویس بهداشتی داشت. رفتم جلوی یک موکب و به یک خواهر محترم عراقی با زبان عربی سلیس گفتم: یا اخت! ماذا الدّشّوعی!
متوجه نشد. برای راحتی بیشتر او گفتم: شوف یا اخت! انَّ ولدی...اعععع... نامبروان دارع!
باز هم نفهمید.حیران مانده بودم و بچه داشت میترکید که دل را به دریا زدم و گفتم هذا طفل صغیر Have جیش!
خواهر عراقی گفت: ماشاالله ماشاالله، کل الایرانیین الجیش للاسلام حتی اطفالهم!
گفتم: لا....لا.... الطفل الصغیر یتجیشونه فیالخویش و یتخرج من اللنگالشلواره!
ولی بازم متوجه نشد! همانجا در حالی که به دنبال جایی برای انجام طهارت بچه میگشتم آرزو کردم الکاش العربی لم have اللهجه ها ٕالکثیره!
#خاطرهاربعین
🔸️ طاهره ابراهیم نژاد آکردی🔸
مزاحالدین | @mezahoddin