بنی‌اسرائیلیات مهریه با اعمال شاقه قسمت دوم حضرت موسی(ع) ورودی مدین به چندتا گله گوسفند و چوپون‌هاشون برخوردند. دوتاشون خانم بودند که با فاصله ایستاده بودند، تا آقایون به گوسفنداشون آب بدهند و بروند بعد نوبت به گوسفندای اونا برسه. حضرت که دیدند خانما، رو در رو شدن با آقایون براشون سخته، اون روز خودشون این کار رو انجام دادند. اصلا خانما مقدم‌اند هم از پیامبرا در اومده. فمینیسم و زن زندگی آزادی کیلو چند؟! کار به اونش نداریم حالا... فکرشو بکنید ما اگه جای حضرت بودیم تو اون موقعیت خسته و گرسنه و تحت تعقیب، چیکار می‌کردیم؟ یه سری‌هامون که به سیب‌زمینی اقتدا می‌کردیم و اصلا و ابدا به روی خودمون نمی‌آوردیم. یه سری‌هامون هم که احتمالا تو رودربایستی کمک می‌کردیم، یه الم شنگه‌ای راه می‌انداختیم که نگو و نپرس! - چی؟ خانم و چوپونی؟! برید کنار برید کنار خودم آب میدم. - از زن جماعت کسی یه پارک دوبل درست حسابی سراغ نداره چه رسد به گله‌بانی! - زنا رو چه به این کارا! چیکار به این زبون بسته‌ها داشتین آخه آوردین اسیرشون کردین تو صف؟ بعدشم که با کلی منت، مثلا کمکشون می‌کردیم، غرزدن‌هامون هم ادامه می‌دادیم که: همین مونده بود بیایم یه شهر دیگه چوپونی خانما رو بکنیم. اصلا خر ما از کرگی دم نداشت. کم مکافات داریم اینم روش. نکنی نمی‌شه بکنی نمی‌شه! ولی حضرت موسی(ع) به جای همه این حرفا کارشون رو که کردند، رفتند زیر سایه یه درختی که استراحت کنند. اونجا رو به خدا گفتند: خدای من! من به هر خیری که تو برای من بفرستی محتاجم. بعدشم احتمال صدی به نود از خستگی از حال رفتند. حضرت موسی آخر دعا کردن بودند حضرت عباسی!! تو هرچی بفرستی خیره حالا هرچی؟! من فقیرتم همین!؟ تکبیر نداشت خدایی؟ یعنی یه جوری دعا کردند که توی کسری از ثانیه #دعا بین ملائکه ترند شد. آقا فضای ملکوت مونده بود تو کف این مرام و معرفت حضرت موسی فداشون بشم. مردونه اگه یکی پیدا شه اینجوری دعا کنه عمرا پشتش نه بیاد. ای درد و بلات بخوره تو سر اون شیطون بدبخت که n هزار سال خدا خدا کرد خودش نفهمید چی گفت آخرشم خاک هر دو عالم رو دو دستی ریخت تو سر خودش. موجود انقدرررر از خود مچکر آخه؟ اصلا من یکی تو عقل شیطون موندم تو هزارها سال خدایی رو پرستیدی که آخرش به این برسی نعوذ بالله تو بیشتر از اون سرت می‌شه؟ خداییش ماذا فاذا؟! خلاصه یه نصفه خط دعا کردند و چه‌ها که نکردند. غروب که شد دخترا با گوسفنداشون برگشتند خونه... 🔸طاهره ابراهیم‌نژاد آکردی🔸 مزاح‌الدین | @mezahoddin

⚡️#شعرخوانی 📌آه کوفه ابن ملجم،ماه در محراب را ضربت زده عبد شیطان،حضرت مهتاب را ضربت زده _ _ _ _ _ _ _ _ _ می‌رسد روزی امید بی مثال مصطفی آه کوفه!رنج بی پایان آل مصطفی 👤محمدمحمدی در این شب های عزیز مارا از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید🌹 #شب_قدر #فروردین #انگشتر #حضرت_علی #دعا #شعر #نوش_جان #نماز 💭نوش‌جان، اولین انجمن شعر اینجوری در جهان 🇮🇷 @nooshejan_tanz 🔨