.
♻️ درس شهید بهشتی به مسئولین و روحانیون مشهور
🔰حمید رسایی:در دوره نمایندگی افراد زیادی مراجعه میکردند تا عضو هیأت امناء یا هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی آنها یا خیریهای که زدهآن بشوم. هیچ وقت این پیشنهادات را نپذیرفتم. دلیلش هم روشن بود که یا از نیّت پیشنهاد دهندگان اطلاع نداشتم یا انجام این امور را دست و پا گیر وظایف اصلیام میدانستم.
در اتفاقات اخیر رخ داده پیرامون آیت الله صدیقی، مطالعه این خاطره مرتبط با شهید بهشتی که یکی از نزدیکان شهید نقل کرده خالی از لطف نیست.
دو نفر از دوستان که یکی از روحانیون معروف و دیگری از بازاریان مبارز بود در یک کار اقتصادی با هم شریک شده بودند که در اثنا، اختلاف حساب معتنابهی پیدا کردند و با هم درگیر شدند. حقیر تلاش زیادی برای اصلاح فیمابین آنان به عمل آوردم ولی توفیقی حاصل نشد. نهایتاً توافق شد موضوع را نزد شهید آیت الله بهشتی مطرح کنند و قضاوت ایشان را بپذیرند.
عازم تهران شدیم و شب منزل آقای بهشتی رفتیم.
منزل ایشان در منطقه روبروی حسینیه ارشاد بود که در آن موقع هنوز بخش عمده آن زمینهای بایر بود. این اولین بار بود که به خانه آقای بهشتی در این منطقه میرفتم، خانهای نقلی، تمیز، مرتب و در عین حال ساده. فرش آن موکت بود اما از نظافت میدرخشید.
زندگی و سر و وضع او مثل امام ساده، مرتب و نظیف بود. بهشتی مصداقی از این آیه قرآنی بود که «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف»(بقره/۲۷۳) نه مانند کسانی که دارایند اما خود را #فقیر و #ژولیده مینمایانند!
بعد از پذیرایی مختصر و احوالپرسی، موضوع دعوا به تفصیل بیان شد و شخص عالِم که از دوستان صمیمی شهید بهشتی بود، مطمئن بود که ایشان به نفع او قضاوت خواهد کرد؛ اما شهید بزرگوار به جای این که وارد این معرکه شود، با آن بیان مخصوص به خود داستانی را نقل کرد به این مضمون:
دوستانی که شرکت عمرانی را تأسیس کرده بودند نزد من آمدند و گفتند میخواهیم برای برکت این شرکت، شما هم سهامدار شوید.
گفتم ما طلبه هستیم و سرباز امام زمان عج، مناسب نیست که در این مقولات وارد شویم؛ رزّاق خداست و اگر برای او کار کنیم، روزی ما را خودش میرساند.
آن گاه که دیدند اصرار آنها نتیجه نداد، تصور کردند انکار من ممکن است برای این باشد که سرمایهای برای مشارکت ندارم لذا پیشنهاد کردند که شما لازم نیست سرمایه گذاری کنید ما خودمان کل سرمایه شرکت را تأمین میکنیم، فقط قبول کنید که درصدی از سهام به نام شما شود و سود آن را تقدیمتان کنیم.
باز هم به آنها جواب منفی دادم و استدلال کردم دلیل نپذیرفتن صرفاً به خاطر داشتن یا نداشتن سرمایه نیست و اصولاً قصد ندارم در این نوع مسائل وارد شوم؛ اما آن دوستان به اصرار خود ادامه دادند و این بار پیشنهاد کردند که شما شریک شوید و سود آن را نه برای خودتان که برای پیشبرد نهضت و ترویج اسلام صرف کنید. باز هم نپذیرفتم و نهایتاً گفتند ما آماده هستیم بدون اینکه شما آوردهای در شرکت داشته باشید، بخشی از شرکت را به نام شما کنیم و صرفاً سود آن را برای مصارف عام المنفعه نهضت در اختیار شما قرار میگیرد.
اما سرانجام به هیچ نوع، واردشدن در امور اقتصادی به خاطر حفظ زی طلبگی ام نپذیرفتم.
با نقل این ماجرا و ملاحظه علو طبع آیت الله بهشتی، طرفین دعوا در خود فرو رفتند و از مطرح کردن یک دعوا بر سر مسائل مادی در محضر ایشان منفعل شدند و مخصوصاً آن که روحانی بود، پاسخی مضاعف را دریافت کرد.
شهید مظلوم آیت الله دکتر #بهشتی
📚 کتاب (سیره شهید دکتر بهشتی) ص۱۴۸
🔺 تحلیلهای حمید رسایی