eitaa logo
شهید محمد هادی ذوالفقاری🕊
93 دنبال‌کننده
1هزار عکس
476 ویدیو
3 فایل
سلام دوستان کپی از کانال شهید محمد هادی ذوالفقاری آزاد نیست✨🌈 لینک ناشناسی👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/17005115188840
مشاهده در ایتا
دانلود
خبرنگارای اینترنشنال هم فهمیدن خبری نیست وجمهوری اسلامی به بقای خودش ادامه میده نظرات مردم جالبه 🔻انگار توروهم خریدن، با این حرفا نمیتونین مردم رو دلسرد کنید 🔻اسرائیل رفیق جمهوری اسلامیه، اصلانونش تو جمهوری اسلامیه 🔻پست منفی نذار. همیشه تو بزنگاه‌ها اخبار ناامیدکننده میذاری 🔻تحلیلگران اسرائیلی قدرت مردم ایران رو نمیدونن و.... این مردم با دروغهای اینترنشنال به این جو منفی رسیدن، حالا نمیتونن یه خبر راست از اینترنشنال رو هضم کنن. چون ذائقه‌شون به دروغ شنیدن عادت کرده‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- ولی فاطمیھ‌ي امسـٰال .. با فاطمیه‌هایِ قبل فرق می‌کند! ما چادرکشیدن را به چشم دیده‌ایم .. :) [ 💔! ]
4_5803221383559253600.mp3
4.99M
             آروم آروم از این زمونه...💔 مادر رفت شبونه...😭 حاج‌میثم‌مطیعی🖤   
انقدر بین رفتن و ماندن نمان.. بـمان💔😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 فاطـمـہ جآن رفتہ رفتہ،ڪارمن،داردبه خواهش می‌ڪشداݪتماست میڪنم •چیزےنمیخواهم بمان...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••زَمین‌‌ح‌َ‌ـقِیر‌‌بُود‌‌بَرٰا؎ِ‌دٰاشتَنَت‌ ‌آسِمٰان‌بیشتَر‌بِہ‌تو‌مے‌آمَد••❁ 💔😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شفاعتت‌ میکنه‌ اون‌ شھیدی‌ که‌ موقع‌ گنـاه‌ میتونستی‌ گناه‌ کنی ولی به حرمت رفاقت‌ باهاش‌ کنـار گذاشتی ..!(: شهدا شرمنده ایم ❤️ الّلهُـمَّ‌ عَجِّــلْ‌ لِوَلِیِّکَـــ‌ الْفَـــرَج🤲🏻
Salam_Ey_Madar.mp3
11.8M
فاطمیه‌هامنم‌مث‌بچه‌سیدا، اسمِ‌تورومیزنم‌‌صدا.‌.:)
رفقااااا بریم برا رمان☺️
📌پسرک فلافل فروش قسمت چهل و یکم در حكايات تاريخی بارها خوانده ام كه زندگی در شهر نجف برای طلبه های علوم دينی همواره با تحمل مشقات و سختی ها همراه است. برخی ها معتقد بودند كه اگر كسی می خواهد همنشینی با مولی متقيان اميرالمؤمنين داشته باشد بايد اين سختيها را تحمل كند. هادی نيز از اين قاعده مستثنا نبود. وقتی به نجف رفت، حدود يک سال و نيم آنجا ماند. تابستان 1392 و ماه رمضان بود كه به ايران بازگشت. مدتی پيش ما بود و از حال و هوای نجف مي گفت. همان ايام يک شب توی مسجد او را ديدم. مشغول صحبت شديم. هادی ماجرای اقامتش را برای ما اينگونه تعريف کرد: من وقتی وارد نجف شدم نه آنچنان پولی داشتم و نه كسی را می شناختم كمی زندگی برای من سخت بود. دوست من فقط توانست برنامه ی حضور من را در نجف هماهنگ كند. روز اول پای درس برخی اساتيد رفتم. نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بيرون. کمی در خيابان های نجف دور زدم. كسی آشنا نبود. برگشتم و حوالی حرم، جایی كه برای مردم فرش پهن شده بود، خوابيدم‼ 🔰ادامه دارد ...🔰
📌پسرک فلافل فروش قسمت چهل و دوم ...روز بعد كمی نان خريدم و غذای آن روز من همين نان شد. پای درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبی تسلط به زبان عربی نداشتم. بايد بيشتر تلاش می كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم. چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت می خوردم و در كلاس های درس حاضر می شدم. شب ها را نيز در محوطه ی اطراف حرم می خوابيدم. حتی يك بار در يكی از كوچه های نجف روی زمين خوابيدم! سختی ها و مشقات خيلی به من فشار می آورد. اما زندگی در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. كم كم پول من برای خريد نان هم تمام شد! حتی يك روز كمی نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم. زندگی بيشتر به من فشار آورد. نمی دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولای متقيان شدم و گفتم: آقا جان من برای تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگی در كنار شما را داشته باشم. انشاءالله آن طور كه خودتان می دانيد مشكل من نيز برطرف شود. مدتی نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ی اسلامی در نجف بود، ديدم. ايشان وقتی فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلی به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكونی بزرگ و قديمی در اختيار من قرار داد. شرايط يكباره برای من آسان شد. بعد همبه عنوان طلبه در حوزه ی نجف پذيرفته شدم. همه ی اينها چيزی نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع) 🔰ادامه دارد ...🔰
-میگن‌بعد‌شھادت‌خانم... مغداد‌توی‌کوچه‌ردمیشده‌که‌دومے(لعنت‌الله‌علیه) جلوش‌و‌میگیره‌بهش‌میگه‌مغداد؛ قبرزهراڪجاست،بریم‌بالاسرش‌نماز‌بخونیم! مغدادمیگه‌علے(ع)خودش‌کاروتموم‌ڪرد:) چنان‌سیلےبه‌صورت‌مغداد‌میزنه... توکوچه‌دورخودش‌میچرخه،میشینه‌یه‌گوشه.. شروع‌میکنه‌زارزدن.. مسخرش‌میکنه‌،میگه تومثلامردجنگیا!یه‌سیلے‌خوردی‌گریه‌میکنے.. -برای‌خودم‌گریه‌نمیکنم فقط‌بگو.. اون‌روزتوکوچه‌فاطمه(س)روهم‌همینجوری‌زدی... !؟💔
گاهی نیم نگاهی داداش😢 سلاااامم 🕊 رفقا🌱 محمد هادی ذوالفقاری
بگو تو کوچه چی اومده سرت؟ که به من نمیگه پسرت :)
ای کاش قصه مادر انقدر داغ نبود....😭
ب کسی قصه درده ، یه عزیزی رو نمیشه گفت😔
غم سیلی رو نمیشه گفت
کسی مث حسن نمیدونه ، که چرا مادرش پریشونه 😭😢 چ دردی روکشیده تو کوچه ، چجوری رسیده تو خونه😢😞