رمانی از جنس: عشق، هیجان و غم...🥲♥
فکرشو بکن عطیه و رسول خواهر برادرن😐😂
محمد عاشق خواهر رسول شده... فقط باید واکنششو ببینی!
ــ
#مدافعان_امنیت⇩
#پارت_55
نرگس: که اینطور.. پس اقا رسول به خاطر جنابالی چاقو خورده..😂
آوا: اهوم...
نرگس: خب ادامش؟
آوا: ادامه نداره دیگه...
نرگس: اصل مطلبو بگو اوا
چی اینجوری ریختت به هم؟
آوا: خودمم نمیدونم...
ولی هردفعه میبینمش ضربان قلبم میره بالا و تپش قلب میگیرم...
دستام شروع میکنه به لرزیدن...
به تته پته میوفتم..
دستپاچه میشم..
بدبختی اینه که دلیلشو نمیفهمم!
نرگس: خندیدمو گفتم: دلیلشو نمیفهمی!
خب خواهر من عاشق شدی دیگه.. 😂❤️😐
آوا: با تعجب بهش نگاه کردم😐
نه بابااا
فقط عذاب وجدان دارم🙄
نرگس: این حال تو عذاب وجدان نیست عشقه...
نگاهمو به قاب عکسی که رو میزم بود دادم.. منم زمانی که محسنو میدیدم همین حسو داشتم....
لبخند زدمو ادامه دادم: تپش قلب میگرفتم... نمیتونسم یه کلمه رو درست تلفظ کنم...
حلقه مو بالا اوردمو گفتم: بعدشم نتیجش شد همینی که الان مشاهده میکنی...
هم تو عاشق رسولی هم رسول عاشقته که به خاطر دفاع از تو چاقو خورده
ـ
آوا: از بیمارستان زدم بیرون..
تو خیابون راه میرفتمو فکر میکردم...
یعنی واقعا عاشق شدم؟
یعنی اسمش عشقه؟!
ــ
بدو کلیک کن تا از دستت نرفته😱😍👌🏻
(شخصیت های رمان از سریال گاندو هستن، اگر گاندویی باشی شخصیت هارو میشناسی)
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
بدووو عضو شووو الان پاک میکنمااااا😱
ـ
شعبه دوم در روبیکا👇🏻
https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400