eitaa logo
حوزه علمیه خواهران استان سمنان
525 دنبال‌کننده
5هزار عکس
850 ویدیو
107 فایل
کانال رسمی روابط عمومی مدیریت حوزه علمیه خواهران استان سمنان
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالحق خواهرم سلام نمی‌دانم این نامه چه زمانی به دست تو خواهد ‌رسید. نمی‌دانم وقتی آن را می‌‌خوانی در چه وضعیتی هستی؟ آیا از اعضای خانواده‌ات کسی باقی مانده است؟ آیا سایه پدری بالای سرت هست؟ آیا آغوش مهربان مادرت هنوز هم گرمای سابق را دارد؟ آیا دستان برادرانت هنوز حامی تو است؟ آیا خواهرانت در کنارت نفس می‌کشند؟ اصلا در این عالم کسی برایت باقی مانده‌است؟ حتی نمی‌دانم آیا هنوز سقفی ایمن بالای سرت هست یا نه؟ گرسنه‌ای یا تشنه؟ مجروحی یا سالم؟ نمی‌دانم و این ندانستن خوره جانم شده است و ذره ذره وجودم را می‌خورد. باور کن قلبم از ندانستن این افکار مالامال از غم می‌شود. این روزها همه ثانیه‌هایم به این چیزها می‌گذرد. واهمه اینکه تو و عزیزانت در چه حالی هستید، خوشی‌ها را از من گرفته است. عزیزم بگذار بی‌پرده بگویم این روزها دیدن چهره غمبار کودکانی که بر خرابه‌ها نشسته‌اند، اشکانم را جاری می‌کند. پدری که بالای سر فرزند دلبندش مویه می‌کند توانم را می‌گیرد. مادری که جسم بی‌جان دخترش را در آغوش می‌گیرد دلم را لبریز غصه می‌کند. فرزندی بین خرابه‌ها پی صدایی از مادرش حیران می‌شود. آه جانم به لب می‌رسد... خواهرم روزگاری واژه‌ها دوستان خوبی بودند اما راستش را بخواهی این روزها دیگر واژه‌ها هم توان همراهی ندارند. جانشان به لب رسیده است از این همه مظلومیت. باور کن از این همه دنائت و پستی دشمن ناتوان شده‌اند... عزیزم گمان نبر که تو را از یاد برده یا خواهم برد. این فاصله‌های فیزیکی هیچ وقت من را از تو جدا نمی‌کند. من خود را کنار تو می‌بینم. با تو نفس می‌کشم. با صدای هر بمباران بدنم می‌لررزد. با هر جراحتی که بر عزیزانت می‌رود درد می‌کشم. من با تو مویه می‌کنم کنار پیکر هر شهیدی. با تو اشک می‌ریزم کنار هر دل دردمندی. من با توام. نه بالاتر از آن، بگذارم بگویم تو جان منی.... خواهرم برایم گفته‌اند روزگاری ما نیز چون تو بودیم. دشمن برایمان خط‌ونشان کشید. دشمن به خودش جرئت داد و به حریممان دست درازی کرد. اما روح‌الله، روح خدا بود و خدا با ما بود. برادرانمان، پدرانمان، همه جوانانمان از جان گذشتند و خدا، دست آنان شد، بر دشمن حمله برد و خدا خرمشهر را آزاد کرد! خواهرم به یقین این روزهای سخت تو نیز می‌گذرد؛ چرا که خدا سختی و آسانی را در کنار هم آفرید. درد را کنار راحتی و غم را کنار شادی، اشک را کنار لبخند. یقین دارم که دشمن از مقاومت و صبر تو و هموطنانت به ستوه آمده است. این روزها دشمن ذلیل‌تر و زبون‌تر از همیشه است. این نفس‌های پایانی اسرائیل است که به گوش می‌رسد. این چهره کریه صهیونیست است که زیر چکمه‌های حماس، حزب‌الله و جبهه‌های مقاومت له می‌شود. بگذار دشمن زورش را بزند. اما چه سود!؟ شما دست از جان شسته‌اید. خدا با شماست. خدا دست شماست و خدا قدس را آزاد می‌کند. عزیزم، به زودی صدای تکبیر هموطنانت گوش عالم را پر می‌کند. آینده از آن توست خواهرم. می‌دانم از دل این ویرانه‌ها، ساختمان‌هایی رفیع و دلفریب سر برمی‌کشد. درختان زیتون پربارتر از همیشه سایه می‌افکنند. آن زمان نه از درد خبری است نه از غم و اندوه. پرندگان آزادانه در آسمان بال می‌گشایند. آن روز قدس زیبا به آغوش تو برمی‌گردد و ما شانه‌ ‌به شانه‌ هم به نماز می‌ایستیم در صحنش ان شاء الله. این وعده خداوند است و وعده خدا تخلف‌ناپذیر است... 🔳 کانال رسمی حوزه علمیه خواهران استان سمنان 🆔@mhw_semnan
امروزمان را وقف شما کردیم ای شهیدان خدایی... صبح بعد از بیدار شدن ، صبحانه خورده و نخورده آماده ی بیرون رفتن شدم و از آن خداحافظی هایی که رفتنم با خودم هست و برگشتنم با خدا را نثار مادرم کردم. راهی امامزاده شدیم خادم آنجا گفت که باران چند شب پیش به سیم های برق نفوذ کرده و ....خودتان دیگر عمق فاجعه را حدس بزنید. در هر مراسمی که داریم بخاطر نداشتن سیستم خیلی اذیت میشویم . امروز که یادواره شهدای غزه داشتیم مجبور شدیم داخل امامزاده مراسممان را بگیریم . که به محض ورود خبر ناگوار را شنیدیم (ناگفته نماند که چندتا از برنامه های مهم محله یمان بخاطر نداشتن سیستم قوی کنسل شده بود) با دلی آکنده از درد راهی گلزارشهدا شدیم جایی که از ته دلم دوست داشتم مراسممان کنار قبور شهدا باشد . دکور را میچیدیم که صدای اذان به گوش رسید با یکی از بچها راهی امامزاده شدیم و نمازمان را خواندیم که خیلی به دلمان چسبید، با دو رفتیم برای ادامه ی فضاسازی .سیستم که راه اندازی شد؛ آهنگ مرحبا لشکر حزب الله .... مرحبا جیش رسول الله... در فضا طنین انداز شد‌ اهالی محل یکی یکی به مراسم آمدند و روی موکت نشستند. هوا سرد شده بود ابرها در آسمان خودنمایی میکردند کم کم مراسم به پایان نزدیک شده بود و دل ما غرق در تلاطم... خدایا به حق امام حسین(ع) به مردم مظلوم غزه کمک کن. ✨ ✍ 🔳 کانال رسمی حوزه علمیه خواهران استان سمنان 🆔@mhw_semnan
خدای را سپاس که مرا در کشوری قرار داد که نماد تشیع و است ؛نماد شجاعت و رشادت ؛ نماد پیروزی و تسلیم نشدن و همچنین نماد شهادت 💔 این نمادها از کجا اومدن؟بله ،از وجود امام خمینی (ره)،وجود آقا،وجود شهدا و وجود 🌷 کتابهای زیادی در مورد ایشون نوشته شده ولی کمتر چیزی که به چشم میخوره ولایتمداری ایشونه که چه در زمان امام وچه در حال حاضر سرباز وفادار و پیرو_ولایت بودن و این الگو را با تاسی از بزرگانی همچون حضرت زهرا (سلام الله علیها ) و همچنین حضرت زینب(سلام الله علیها )و....بدست آوردن و سر لوحه ی تمام زندگی قرار دادن . اما چه شد؟..... رور 13 دی ماه 1399،شب جمعه قبل از ساعت 1:20،سردار ما چه در دل می‌گذراند؟ چه راز و نیازی با محبوب خود کرده بود؟و در انتظار چه بود؟ و چقدر سریع ساعت 1:20شد 😔 🏴 چه بر سر ما آمد؟ چه بر حکیم فرزانه گذشت؟ امام زمان(ارواحنافداه ) چه سربازی را از دست دادن؟صدای ضجه ی کوهها شنیده می‌شد، صدای گریه ی ابرها، صدای ناله ی زمین...زمینی که اهلش عزادار شده بود وآسمانی که اهلش شاد و مشتاق به آغوش کشیدنش.... صفهای گسترده و یکپارچه ی مردم در تشییع جنازه اش نشان از زنده شدن دوباره ی سردار میداد،آنجا که خداوند متعال می‌گوید: آن‌هایی که در راه خدا میمرند را مرده مپندارید،آنها زنده اند و از نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند... شادی روح سردار عزیزمون و تمام شهدای اسلام فاتحه و صلوات 🌸 کانال رسمی حوزه علمیه خواهران استان سمنان 🆔@mhw_semnan
هوالحبیب چشم‌هایم درد گرفته. تار می‌بینم. تا می‌آیم روی هم بگذارمشان پرده اشک می‌نشیند رویشان. آخ چقدر دلم می‌خواهد چشم‌هایم را ببندم و وقتی باز می‌کنم همه چیز سر جایش باشد. دلم می‌خواهد اتفاقات دیروز تا حالا یک کابوس تلخ و وحشتناک باشد. مثل همانهایی که شبها گاهی می‌بینم. دلم می‌خواهد تلوزیون امروز روز عیدی، روز ولادت امام رضا اینقدر خبرهای تلخ پخش نکند. دلم می‌خواهد زیرنویس‌ها اینقدر روی سرم رژه نروند. آخ اگر بدانی چقدر دلم می‌خواهد معجزه شود. راستی اصلا چرا معجزه نمی‌شود؟ چرا کسی نمی‌گوید همه چیز دروغ است. چرا دیشب شب ولادت امام رضا بهمان تو را عیدی ندادند. نگو خدا صدای آن همه زائر دلخسته حرم را نشنیده. چرا باید اینطور چشمهایمان ببارد؟ چرا باید قلب‌هایمان تیر بکشد؟ یکی می‌گفت مصیبت‌ها کفاره گناهانمان است. نمی‌دانم امروز، این غم دسته جمعی که نشسته روی دلهایمان، این درد مشترک زجرآور، کفاره کدام گناهمان هست؟ بنده‌های بدی بودیم برای خدا؟ ما قشر مصیبت دیده. ما مردم محنت کشیده. ما مردم غم پشت غم دیده. ما حاشیه نشین‌های پای کار انقلاب چه گناهی داشتیم که باید در مصیبت تو اینطور بسوزیم؟ ما شیعه‌های زجر کشیده چرا باید این روز عیدی ... نمی‌دانم... نگو کفر می‌گویم.. من حالا بیشتر از این نمی‌فهمم... نمی‌دانم شاید هم واقعا گناهکار بودیم. مثلا گناهمان این بود که غره شدیم. دل خوش کردیم به تو. به بودنت به پشت میز ننشستن‌ات. به پای کار بودنت. غره شدیم به وجود خستگی‌ناپذیرت. فکر ‌کردیم عزیز کرده خداییم. فکر کردیم مصیبت‌ها تمام شده. تو را داریم دیگر بس است. بساط منافق‌ها جمع شده‌. فکر کردیم امتحان‌ها تمام شده. هوا برمان داشت. آخ می‌بینی یادمان رفت تاریخ روی دور تکرار است. فکر نکردیم امتحان‌ها همیشگی است. دروغ چرا حتی فکر نکردیم کلیدواژه سقیفه دوباره ترند می‌شود. نه... خدا به همین راحتی دست از سرمان برنمی‌دارد. باید زخم بخوریم. باید زجر بکشیم. باید امتحان پس بدهیم تا قد بکشیم. همه چیز به حرف نیست. باید مرد عمل شویم. اندازه آرمان‌هایمان. باید بسوزیم تا از دل آن ققنوسی بیرون بیاید. راستی می‌شود حالا که به خدا نزدیکتر شده‌ای دعا کنی برایمان. دعا کنی از این جهنم سالم بیرون بیاییم. می‌دانی دردهای بزرگ درمان‌های بزرگ می‌خواهد. زخم‌های بزرگ مرهم‌های بزرگ می‌طلبد. کسی باید بیاید دستش را بگذارد روی قلبهای مالامال از غممان. شانه‌های محکمی باید پیدا شود که خودمان را بسپاریم به آن. کسی باید هوایمان را داشته باشد این روزها... دعا کن برایمان... 🔳 کانال رسمی حوزه علمیه خواهران استان سمنان 🆔@mhw_semnan