#ارسالی_اعضا
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃
سلام به همه دوستای گل م هستم 16ساله داستان من ازبچگی شروع شد که حدود 6یا7سالم بود وخاله ام همیشه میگفت عروس منی منم چیزی نمیگفتم اصن نمیفهمیدم اون موقع بعدش ک چندسال گذشت این قضیه همچنان ادامه داشت تا اینکه 12سالم شد اون موقع شد ک عشق اومدسراغم شاید بگین 12سال خیلی کمه ونمیفهمم عشق چیه اما واقع اون موقع بادیدن عشقم قلبم ازجاکنده میشدواقع بادیدنش حس عجیبی داشتم تااینکه خاله ام خیلی جدی شدتافهمیداون کسی ک عاشقش بودم هم منومیخواست ومیگفت میادخاستگاریم ولی من هیچ حسی ب پسرخالم نداشتم حتامیدیدمش حالم بدمیشدازش بدم میومد ن اینکه زشت باشه یا بد باشه ولی چون عاشق اون بودم اینطوری احساس میکردم خلاصه همه میگن دوست نداره اینقد دیوونه وارعاشقش نباش ولی من ازتلاش دست برنمیداشتم وبه عشقش باور داشتم میدونستم واقع دوسم داره منم واقع خیلی دوسش داشتم ودارم ی روز ک خالم کفری شد دیگه شبش مامان بزرگمو فرستاد اومد وبا بابام حرف زدمن تواون لحظه تواتاقم مثه ابربهاراشک میریختم ک نکنه قبول کنه قربون بابام بشم ک میگفت نظردخترم مهمه بعدش منم گفتم ن نمیخوام باهاش ازدواج کنم خالم انقدگریه میکرد بخاطره جوابم چون واقع میخواست عروسش من باشم من دلم براش میسوخت ولی چ کنم عاشق بودم بعدش عشق جانم اومد خاستگاریم الا چند ماهی میشه نامزد کردیم ومن اززندگیم خیلی راضیم انشاءالله سایش تاابدبالاسرم باشه😍بهتون ی نصیحت بکنم عشق جونا ک راحت ازعشق زندگیتون دست نکشین هیچ تلاشی بدون باداش نخواهدموند
ببخشید ک طولانی شد☺️
کانال
💞هــمسرانہ💞
@Hamsarune