🔶 چرا زوج های بیشتری ترجیح می دهند جدا از هم زندگی کنند؟
ميگنا- پیمایش ها نشان می دهند که سه نوع متفاوت از زوج ها هستند که #جدا از هم زندگی می کنند. گروه اول کسانی اند که احساس می کنند برای #زندگی در کنار هم هنوز «خیلی زود است» یا «آماده نیستند»؛ بیشتر آنها جوانانی هستند که به زیستن در کنار هم به عنوان مرحله بعدی در زندگی شان نگاه می کنند. سپس نوبت به زوج هایی می رسد که واقعا می خواهند در کنار هم زندگی کنند اما برای این کار با موانعی مواجه اند. مثلا نمی توانند از پس هزینه های یک خانه مشترک بربیایند یا یکی از شرکای زندگی در مکانی دیگر شاغل است یا نمی تواند ویزا دریافت کند یا در زندان یا در خانه #سالمندان است. مثلا گاهی اوقات مخالفت خانواده با یکی از طرفین که مذهب متفاوتی دارد بیش از حد تحمل فرد مقابل است.
سوم گروه «ترجیحی» هستند که انتخاب می کنند در دراز مدت جدا از هم زندگی کنند. این عده اکثرا سالمندانی هستند که قبلا #ازدواج کرده اند یا تجربه زندگی در کنار شریک زندگی شان را داشته اند. این عده گروهی هستند که ظاهرا به جدا از هم زندگی کردن به عنوان راه جدید و بهتری برای زندگی نگاه می کنند.
ترس ها و تهدیدها
اما تحقیقات ما براساس یک پیمایش کشوری که با 50 مصاحبه جامع تکمیل شده، به داستان متفاوتی در مورد بسیاری از زوج های «ترجیحی» اشاره دارد. در ذهنیت این عده تشکیل یک «خانواده» مناسب، یعنی در کنار هم زیستن، ازدواج و زندگی در یک خانه خانوادگی همچنان یک ایده آل به شمار می رود اما این قبیل پاسخگویان اغلب از این ایده آل در عمل بیم دارند و در نتیجه زندگی جدا از هم را به عنوان بهترین راه برای مقابله با این ترس ها «انتخاب کرده اند» در حالی که همچنان رابطه خود را حفظ کرده اند. آنها غالبا درروابط مبتنی بر همزیستی پیشین خود از نظر اقتصادی یا عاطفی عمیقا صدمه دیده اند. یا برخی زنان سوء استفاده هایی را تجربه کرده اند. همانطور که زنی به نام میشل توضیح داده: «نمی خواهم همه چیز را در خانه ام از دست بدهم. نمی خواهم به دارایی کسی تبدیل شوم، اصلا و ابدا، و نمی خواهم از کسی که قرار است به من عشق بورزد کتک بخورم.»
بنابراین تعجبی ندارد که میشل «یک دیوار آجری بسیار محکم» بین خودش و #شریک زندگی فعلی اش ساخته باشد. حفظ این زندگی دور از هم کار این دیوار بوده است. یک پاسخگوی دیگر به نام گراهام بعد از جدایی از همسرش «دوران به شدت پرفشاری» را تجربه کرده، بی آنکه جایی برای زندگی کردن داشته باشد و به معنای واقعی از منابعی یا چیز دیگری برخوردار باشد. پس از نظر او زندگی جدا از هم «یک نوع حفاظت از خود» به شمار می رود.
زوج های فعلی آنها نیز ممکن است یک مشکل باشند. وندی با شریکش زندگی کرده اما دریافته که «وقتی او مشروب می خورد به آدم کاملا متفاوتی تبدیل می شود... این مسئله هم از نظر من و هم پسرم کاملا روشن بود.»
این افراد به جدا از هم زندگی کردن به عنوان یک راه حل نگاه می کنند. مگی را شیوه زندگی سبز«افراطی» شریک زندگی اش از خود رانده است: مسائلی چون روزها حمام نکردن، توالتی که فلاش تانک آن گهگاه کار می کرد، و نبودن سیستم حرارت مرکزی (که او بنا به دلایل پزشکی به آن احتیاج داشته.) او همچنین احساس کرده که شریک زندگی اش از نظر فکری از موضعی بالا به پایین به او نگاه می کرده. بنابراین زندگی جدا از هم، گذشته از یک ازدواج رسمی «بهترین چیزی بعدی است.»
برخی اوقات مردان اصولا فکر زندگی کردن در کنار یک زن را برای خود تهدید کننده می بینند. برای بن «که البته زیاد ادعای متعهد بودن هم ندارد» جدا از ....ادامه👇👇👇
http://www.migna.ir/news/49378